پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) برای تقویت روحیه اصحاب و تضعیف روحیه فتنه جویان می فرماید: «من در جوانى بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخ هاى بلند قبيله ربيعه و مضر را درهم شكستم». بر این اساس امام(ع) پيروزى هايش را در نظرها مجسّم مى كند؛ ضربات امام در ميدان بدر و دفاع جانانه از پىامبر(ص) در نبرد احد و ضربه سهمگين بر عمرو بن عبدود در نبرد احزاب، و قدرت نمایی در فتح مکه و جنگ حنین، او را در تمام جزيرة العرب مشهور ساخت.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در بخشی از خطبه 192 «نهج البلاغه» براى تقويت روحيه ياران خود در مقابل دشمنان و غوغاسالاران و فتنه جويان قبايل، به موقف خود در جنگ هاى اسلامى در برابر شجاعان عرب و ضربات سنگينى كه به آنها وارد ساخت، اشاره مى كند تا دشمنان و غوغاگران بر سر جاى خود بنشينند، مى فرمايد: (من در دوران جوانى بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخ هاى بلند قبيله ربيعه و مُضَرّ را در هم شكستم [و سران گردنكش آنها را به خاك نشاندم])؛ «أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرِ بِكَلاَكِلِ الْعَرَبِ، وَ كَسَرْتُ نَوَاجِمَ(1)قُرُونِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ».
تعبير به «صغر» در جمله بالا نقطه مقابل «كبر»، اشاره به دوران جوانى حضرت است؛ نه كودكى، و اين تعبير متعارفى است كه افرادى كه سنّ و سالى از آنها گذشته، هنگامى كه مى خواهند به دوران جوانى خود اشاره كنند، مى گويند: «هنگامى كه كوچك بودم چنين و چنان كردم».
تعبير به «كَلَاكِلْ» (جمع كلكل به معناى استخوان سينه) اشاره به افراد نيرومند و سركردگان است و «قرون» جمع «قرن» به معناى شاخ كنايه از افراد نيرومند است؛ زيرا شاخ حيوان از محكم ترين اعضاى اوست. به هرحال امام(عليه السلام) در اين عبارت كوتاه خاطره پرشكوه پيروزى هايش را در جنگ هاى اسلامى در نظرها مجسّم مى كند؛ ضرباتى را كه در ميدان «بَدْر» بر پيكر «عُتبه» و «وليد» و «حنظله» وارد كرد و دفاع جانانه اى را كه در ميدان «اُحُد» از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در برابر انبوه دشمنان انجام داد و ضربه سهمگينى را كه در جنگ «احزاب» بر بزرگ ترين شجاع عرب «عمروبن عبدود» وارد ساخت و آوازه اش در همه «جزيرة العرب» پيچيد و سپس قدرت نمايى هاى او در «فتح مكّه» و «جنگ حنين» و همچنين غزوات و سراياى ديگر كه اندكى مطالعه درباره آنها نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) از نظر روح و جسم تا چه حد قدرتمند بوده است. يادآورى اين امور لرزه بر پيكر دشمنان او مى افكند.
بعضى از شارحان نهج البلاغه تحليل جالبى در اينجا دارند، مى گويند: پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) سه دوران مختلف را بعد از بعثت، پشت سر گذاشت؛ نخست دوران سيزده ساله مكّه بود كه دست به شمشير نبرد و تنها به مقاومت در برابر دشمنان و تعليم و تربيت دوستان پرداخت. دوران دوم از آغاز هجرت شروع مى شود تا جنگ احزاب كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان غالباً در برابر دشمن حالت دفاعى داشتند و دوران سوم دوران فتح مكّه و جنگ حنين بود كه بيشتر جنبه تهاجمى داشت، هر چند هدف، خاموش كردن آتش فتنه بود.
حضرت علي(عليه السلام) در همه اين دوران ها، در كنار پيامبر(صلى الله عليه وآله) به فداكارى پرداخت. در دوران اوّل «ليلة المبيت» را پشت سر گذاشت كه در بستر پيامبر(صلى الله عليه وآله) خوابيد و جان خود را سپر بلاى او ساخت. در دوران دوم فداكارى هاى امام(عليه السلام) در جنگ بدر و احد و احزاب در كنار پيامبر(صلى الله عليه وآله) فراموش ناشدنى است. در دوران سوم يعنى فتح مكّه و جنگ حنين نيز در صف اوّل در برابر دشمن قرار داشت.(2)
بعضى از نويسندگان از اين هم فراتر رفته و گفته اند: اميرمؤمنان(عليه السلام) حتى قبل از بعثت نيز مدافع پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بود و در اينجا اشاره به داستانى كرده اند كه از دوران هشت سالگى آن حضرت رخ مى دهد؛ امام(عليه السلام) در آن سن و سال با كودكان مكّه چنين مى گفت: محمّد(صلى الله عليه وآله) در خانه اش سخنى از بردگان نمى گويد و كنيز و غلامان خديجه را به عنوان جوانان خطاب مى كند و هرگز در برابر كارهاى خلاف آنها تندى نمى كند و حتى كلمه «افّ» را نيز به آنها نمى گويد.(3)،(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.