پاسخ اجمالی:
در تاریخ اسلام «هجرت» پیامبر(ص) سرآغاز پيشرفت و تشکیل حكومت اسلامى بود؛ زیرا شهر مكه با وجود تلاش پیامبر(ص)، آمادگى پذيرش اسلام را نداشت، از این رو هجرت پیامبر(ص) به مدینه، سرآغازی برای حكومت اسلامى گردید. پس از آن نیز هجرت به عنوان فريضه الهى مطرح بود یعنی تازه مسلمانان جزيرة العرب باید برای تقویت اسلام به مدينه مي آمدند؛ اما پس از مدتی، هجرت مفهوم گسترده ای یافت؛ زيرا روح هجرت، رفتن از كفر به سوى ايمان است، تا آن جا که امام على(ع) می فرماید: «مهاجران واقعى كسانى هستند كه از گناهان هجرت كنند».
پاسخ تفصیلی:
مى دانيم تاريخ اسلام بر اساس «هجرت» نوشته شده است؛ يعنى مسلمانان مبدأ تاريخ خود را نه ميلاد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) گرفته اند و نه بعثت او؛ بلكه مبدأ را سال هجرت قرار داده اند و اين نشان مى دهد كه مهم ترين فصل زندگى مسلمانان، هجرت است و در واقع هجرت بود كه صفحه جديدى در تاريخ اسلام گشود و سرآغاز حكومت اسلامى و پيشرفت مسلمانان در همه زمينه ها شد.
محيط مكه على رغم تبليغات سيزده ساله پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، آمادگى براى پذيرش اسلام را به طور كامل نداشت؛ زيرا سران زورمند قريش سعى داشتند هر حركتى را كه بر ضد خود مى ديدند در نطفه خفه كنند؛ آنان توحيد را مزاحم و بت پرستى را حافظ منافع كثيف خود مى دانستند؛ اما پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اين مدت، آهسته آهسته گروهى از جوانان پاكدل را تربيت كرد و قبل از آنكه خود به مدينه هجرت كند آنها را به مدينه فرستاد. جمعى از پاكدلان مدينه به آنها پيوستند و با يكديگر هم پيمان شدند و در چنين شرايطى، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مدينه آمد و مورد استقبال واقع شد و آزادانه به نشر اسلام پرداخت و نخستين مسجد خيلى زود ساخته شد.
حركت هجرت به عنوان فريضه اى الهى همچنان ادامه يافت؛ يعنى هر كس در هر كجا از جزيرة العرب مسلمان مى شد مى بايست به مدينه نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بشتابد و جمعيّت مسلمانان را تقويت كند و آنها كه مهاجرت نمى كردند طبق صريح آيه مشمول ولايت اسلامى نبودند: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِّنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَىْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا».(1)
سرانجام هنگام فتح مكّه كه اسلام سايه خود را بر همه منطقه گسترانيد موضوع هجرت ظاهراً پايان يافت و افرادى كه بعد از آن تاريخ از مكه به مدينه مى آمدند جزء مهاجران محسوب نمى شدند و طبق روايت مشهورى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «لَا هِجْرَةَ بَعْدَ فَتْحِ مَكَّةَ»(2)؛ (بعد از فتح مكه، هجرتى در كار نيست).
سپس هجرت مفهوم وسيع و گسترده ترى پيدا كرد؛ كسانى كه از بلاد كفر به بلاد اسلام مى رفتند جزء مهاجران بودند و همچنين كسانى كه براى دفع شر دشمنان اسلام از منطقه اى به منطقه ديگر منتقل مى شدند از مهاجرين محسوب مى شدند، لذا در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «أيُّها النّاسُ هَاجَرُوا وَ تَمَسَّكُوا بِالْاِسْلَامِ فَإنَّ الْهِجْرَةَ لَا تَنْقَطِعُوا مَادَامَ الْجِهادُ»(3)؛ (اى مردم هجرت كنيد و اسلام را محكم بگيريد؛ زيرا هجرت تا زمانى كه جهاد برپاست قطع نمى شود).
سپس از اين معنا هم فراتر رفت و هجرت درونى و معنوى افزون بر هجرت برونى و مكانى، بر آن افزوده شد، همان گونه كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در احاديث متعددى می فرمایند: «وَ الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الْخَطَايَا وَ الذُّنُوبَ»(4)؛ (مهاجر كسى است كه از خطايا و گناهان هجرت كند). حتى امام على(عليه السلام) در حديثى می فرمایند: «يَقُولُ الرّجلُ هاجَرْتُ وَ لَمْ يُهاجِرُ إنّما الْمُهاجِرُونَ الَّذِينَ يَهْجُرُونَ السَّيِئاتِ وَ لَمْ يَأْتُوا بِهَا»(5)؛ (بعضى مى گويند: ما مهاجرت كرديم در حالى كه مهاجرت نكرده اند؛ مهاجران واقعى كسانى هستند كه از گناهان هجرت كنند و هرگز آن را انجام ندهند). به اين ترتيب كسانى كه هجرت مكانى كنند اما هجرت معنوى و درونى نداشته باشند؛ يعنى از گناهان دورى نكنند در زمره مهاجران واقعى نيستند.
دليل اين گونه توسعه در مفهومِ هجرت روشن است؛ زيرا روح و جان هجرت، رفتن از كفر به سوى ايمان و از عصيان به سوى اطاعت است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.