پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره نفی «سکون» و «حرکت» از ذات خداوند می فرماید: «سكون و حركت در او راه ندارد [زيرا] چگونه مى تواند چيزى بر او عارض شود كه خودش آن را ايجاد كرده؟ و چگونه ممكن است آنچه را او ظاهر كرده به خودش بازگردد و تحت تأثير آفريده خويش قرار گيرد؟». به فرموده امام(ع) اگر حركت و سكون در ذات خداوند راه پيدا كند ذاتش تغيير مى پذيرد، كُنه ذاتش تجزيه مى شود، مفهوم ازليّت براى او ممتنع مى گردد، بايد پشت سرى داشته باشد اگر پيش رويى دارد، بايد در جستجوى كمال باشد و ... .
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 186 «نهج البلاغه» درباره نفى سكون و حركت از ذات پاك خداوند مى فرمايد: (سكون و حركت در او راه ندارد [زيرا] چگونه مى تواند چيزى بر او عارض شود كه خودش آن را ايجاد كرده است؟، و چگونه ممكن است آنچه را او ظاهر كرده به خودش بازگردد و تحت تأثير آفريده خويش قرار گيرد؟)؛ «وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ السُّكُونُ وَ الْحَرَكَةُ، وَ كَيْفَ يَجْرِي عَلَيْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ، وَ يَعُودُ فِيهِ مَا هُوَ أَبْدَاهُ، وَ يَحْدُثُ فِيهِ مَا هُوَ أَحْدَثَهُ!».
در حقیقت حركت و سكون از عوارض ممكنات است، و حركت یعنی يك شيء در دو زمان در دو جا يا در دو حالت قرار گيرد و سكون آن است كه در دو زمان در يك جا يا در يك حالت باشد، بنابراين هم سكون، حادث است و هم حركت؛ زيرا هر دو وصف بيان حالت دومِ چيزى است كه زمانى بر آن گذشته، به تعبير ديگر در حالت اوّل نه سكون است نه حركت، و در حالت دوم است كه سكون و حركت معنا مى يابد كه اگر در جاى اوّل باشد سكون است و اگر در جاى ديگرى باشد حركت است.
اضافه بر اين اگر حركت در مكان، زمان و كيفيّت و مانند اينها باشد از عوارض جسم است و همچنين اگر حركت در جوهر باشد و مى دانيم خداوند نه جسم است و نه جوهر. نتيجه اينكه حركت و سكون از مخلوقات خدا و از ممكنات است و هرگز به ذات پاك واجب الوجود راه ندارد.
در ادامه اين سخن، امام(عليه السلام) به دلايل اين موضوع پرداخته و هشت دليل براى آن ذكر مى فرمايد:
نخست اينكه (اگر حركت و سكون در ذات خداوند راه پيدا كند ذاتش تغيير مى پذيرد)؛ «إِذاً لَتَفَاوَتَتْ ذَاتُهُ»؛ و مى دانيم او وجودى است داراى كمال مطلق و ذاتی ثابت و به دور از هر گونه تغيير است.
ديگر اينكه (كُنه ذاتش تجزيه مى شود)؛ «وَ لَتَجَزَّأَ كُنْهُهُ»؛ زيرا لازمه حركت آن است كه موجود به چيزى برسد كه نداشته، بنابراين وجود او تركيبى از مابالفعل و مابالقوّه است (يعنى چيزى كه هست و چيزى كه بعداً به آن خواهد رسيد).
سوم اينكه (مفهوم ازليّت براى او ممتنع مى گردد)؛ «وَ لَامْتَنَعَ مِنَ الْاَزَلِ مَعْنَاهُ»؛ زيرا حركت و سكون، چنان كه گفتيم، هر دو حادث است و ذات پاك او ازلى و قديم است و جمع ميان حادث و قديم ممكن نيست.
چهارم اينكه اگر حركت در ذات او راه پيدا كند، (بايد پشت سرى داشته باشد اگر پيش رويى دارد)؛ «وَ لَكَانَ لَهُ وَرَاءٌ إِذْ وُجِدَ لَهُ أَمَامٌ»؛ زيرا حركت به هر سو و به هر مفهومى در نظر گرفته شود، سمت و سويى دارد كه سمت و سوى آن، پيش رو، و عكس آن پشت سر محسوب مى شود.
پنجم اينكه لازمه حركت جستجوى كمال است پس؛ (به سبب نقصان بايد در جستجوى كمال باشد)؛ «وَ لَالْتَمَسَ التَّمَامَ إِذْ لَزِمَهُ النُقْصَانُ»؛ زيرا حركت يا به سوى تكامل است و يا به سوى نقصان، و مفهوم هر كدام آن است كه موجود متحرك، كمال مطلق نيست.
ششم اينكه اگر حركت در ذات پاك او باشد، (نشانه مخلوق بودن در او ظاهر خواهد شد)؛ «وَ إِذاً لَقَامَتْ آيَةُ الْمَصْنُوعِ فِيهِ».
هفتم اينكه اگر چنين باشد؛ (او دليل وجود خالقى ديگر خواهد بود؛ نه اينكه مخلوقات دليل وجود او باشند)؛ «وَ لَتَحَوَّلَ دَلِيلاً بَعْدَ أَنْ كَانَ مَدْلُولاً عَلَيْهِ».
هشتم اينكه (به سبب دارا بودن قدرت مطلقه، آنچه در غير او اثر مى گذارد در او اثر نخواهد گذاشت)؛ «وَ خَرَجَ بِسُلْطَانِ الْاِمْتِنَاعِ مِنْ أَنْ يُؤَثِّرَ فِيهِ مَا يُؤَثِّرُ فِي غَيْرِهِ». اشاره به اينكه سلطه نفوذناپذير و غير قابل تغيير او سبب مى شود كه در معرض حوادث نباشد و آنچه در غير او مؤثّر است در او تأثير نكند؛ زيرا ذات پاكش غير قابل تغيير است:
آنچه تغيّر نپذيرد تويى *** آنكه نمرده است و نميرد تويى
كوتاه سخن اينكه حركت خواه در عرض باشد يا جوهر، در كميّت باشد (مانند رشد بدن انسان يا نموّ گياهان) يا در كيفيّت باشد (مانند دگرگونى رنگ ها در جهان طبيعت و كم و زياد شدن گرما و سرما در فصول سال) خواه به سوى كمال باشد (مانند رشد كودك) و خواه به سوى نقصان باشد (مانند ضعف و ناتوانى پيران) هيچ يك از آنها در ذات پاك خداوند راه ندارد، چون واجب الوجود است و كمال مطلق، و حركت مخصوص ممكنات و موجودات داراى نقصان است. افزون بر اين، حركت نشانه تجزيه پذيرى و حادث بودن است كه در ذات بسيط ازلى راه ندارد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.