پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در بیان صفات سلبی خداوند می فرماید: «با فكر و عقل ژرف انديش درك نمى شود و هيچ گاه عطا و بخشش، از دارايى او نمى كاهد، نه با چشم مى بيند [زيرا جسم نيست] و نه در مكانى محدود مى شود [چون محدوديت مكانى، از ويژگى هاى اجسام است]، نه همتا و همسری دارد و نه در آفرينش نياز به وسيله اى دارد، ...». بر اساس سخن امام(ع)، خداوند از همه اين امور منزّه است و اینها همه از نامتناهى بودن ذات پاكش سرچشمه مى گيرند.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در بخشی از خطبه 182 «نهج البلاغه» اشاره به يازده صفت از صفات سلبيه مى كند كه همه آنها از نامتناهى بودن ذات پاك خداوند سرچشمه مى گيرند.
در جمله اوّل و دوم مى فرمايد: «لَا يُدْرَكُ بِوَهْمٍ، وَ لَا يُقَدَّرُ بِفَهْمٍ»؛ (نه با فكر و عقل ژرف انديش درك مى شود و نه با نيروى فهم، اندازه اى برايش مى توان تعيين كرد).
بعضى از شارحان نهج البلاغه درباره تفاوت اين دو جمله گفته اند: «وهم» اشاره به نيروى درك جزئيات است و «فهم» اشاره به درك كليّات. اين احتمال نيز وجود دارد كه «وهم» اشاره به قوّه تخمين و فرض باشد و «فهم» اشاره به درك و يقين؛ يعنى نه از راه علم و نه از راه ظنّ و گمان نمى توان به او رسيد.
علاوه بر اين، جمله اوّل اشاره به درك اصل وجود او و جمله دوم اشاره به اندازه گيرى ذات پاك اوست و چون بى نهايت است نه در وهم مى گنجد و نه با عقل اندازه گيرى مى شود.
و در سومين و چهارمين وصف سلبى مى فرمايد: «وَ لَا يَشْغَلُهُ سَائِلٌ، وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ(1)»؛ (هيچ درخواست كننده اى او را [از ديگرى] به خود مشغول نمى سازد و هيچ گاه عطا و بخشش، از دارايى او نمى كاهد).
انسان هر قدر باهوش و زيرك باشد، هنگامى كه يك يا چند نفر درباره مطلب مهمى با او روبه رو بشوند نمى تواند مطلب ديگران را درك كند و پرداختن به شخصى او را از ديگرى باز مى دارد؛ زيرا وجودى است محدود و متناهى؛ ولى ذات پاك خداوند آن چنان است كه اگر تمام مخلوقات در آنِ واحد، دست به درگاه او بردارند و حاجات خود را طلب كنند او صداى همه را مى شنود و از نيّات همه باخبر است و هيچ سائلى او را از ديگرى به خود مشغول نمى سازد.
همچنين اگر همه بندگان به درگاه او آيند و هر چه مى خواهند از او بخواهند و خواسته هاى همه آنها را يكجا بدهد كمترين نقصانى در ملك او حاصل نمى شود و به تعبير روايت همه آنها روى هم رفته به منزله رطوبتى هستند كه در يك نخ از ملاقات با آب دريا جاى مى گيرد(2)، كه كمترين اثرى در وضع آن دريا نمى گذارد، بلكه از آن هم كمتر است؛ زيرا او خلّاق ما يشاء و چشمه جوشان فيض است.
سپس در بيان پنجمين و ششمين وصف پروردگار مى فرمايد: «وَ لَا يَنْظُرُ بِعَيْنٍ، وَ لَا يُحَدُّ بِأَيْنٍ(3)»؛ (خداوند نه با چشم مى بيند [؛ زيرا جسم نيست] و نه در مكانى محدود مى شود [؛ چون محدوديت مكانى از ويژگى هاى اجسام است]).
آرى! او همه چيز و همه جا را مى بيند و همه عالم محضر اوست؛ در عين حال نه چشم دارد نه مكان، زيرا برتر از زمان و مكان و عوارض جسمانى است.
حضرت در هفتمين و هشتمين وصف مى فرمايد: «وَ لَا يُوصَفُ بِالْاَزْوَاجِ(4)، وَ لَا يَخْلُقُ بِعَلَاجٍ»؛ (نه همتا و همسر و شبيه و مانندى براى او بيان مى شود و نه در آفرينش نياز به وسيله اى دارد).
براى «ازواج» جمع «زوج» معانى زيادى ذكر كرده اند؛ مثل: همتا، همسر، شبيه، مانند، ضدّ و تركيب. و مانعى ندارد كه همه اين مفاهيم در جمله بالا جمع باشد؛ يعنى خداوند از همه اين امور منزّه است. جمله «لَا يَخْلُقُ بِعَلَاجٍ» اشاره به اين است كه انسان ها و مانند آنها اگر بخواهند چيزى بيافرينند ـ يا به تعبير صحيح تر ـ هيأت تازه اى از تركيب اشياء بوجود آورند ناگزير از وسايل و ابزارى استفاده مى كنند كه گاهى ساده و گاهى بسيار پيچيده است. تنها آفريننده اى كه هيچ گونه نيازى به ابزار و ادوات ندارد ذات پاك پروردگار است(5)، بلكه همان گونه كه قرآن مجيد مى گويد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(6)؛ (فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى گويد: موجود باش! آن نيز بى درنگ موجود مى شود).
در نهمين و دهمين وصف از اوصاف سلبيه خداوند مى فرمايد: «وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ، وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ»؛ (با حواس درك نمى شود و با مردم مقايسه نمى گردد).
مى دانيم كه قلمرو حواسِ انسان، اجسام مادى است، بنابراين ذات پاكى كه مافوق جهان ماده است جز با عقل و انديشه درك نمى شود و آنها كه معتقدند خداوند در دنيا و آخرت با اين چشم ديده مى شود سخت دچار اشتباه و آلوده به شركند. جمله «لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ» بيانگر يك اصل كلّى درباره صفات خداست كه در هيچ مورد نبايد صفات او را با صفات مخلوق مقايسه كرد كه سبب گمراهى و ضلالت است و اين همان است كه در خطبه اوّل نهج البلاغه آمده است: «وَ كَمالُ الْاِخْلَاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ»؛ (همانا نهايت اخلاص و توحيدِ پروردگار، آن است كه صفات مخلوقين را از او نفى كنند).
سرانجام در بيان آخرين وصف چنين مى فرمايد: «اَلَّذِي كَلَّمَ مُوسَى تَكْلِيماً، وَ أَرَاهُ مِنْ آيَاتِهِ عَظِيماً؛ بِلَا جَوَارِحَ وَ لَا أَدَوَاتٍ، وَ لَا نُطْقٍ وَ لَا لَهَوَاتٍ(7)»؛ (او همان كسى است كه با موسى سخن گفت و آيات بزرگش را به او نشان داد بى آنكه نياز به اعضا و ابزار و زبان و حنجره داشته باشد).
چون در گذشته صفات مختلفى از صفات مخلوقين نقل كرد، هر چند نتيجه آن را در عالى ترين وجه براى خدا اثبات نمود در اينجا نيز به مسئله تكلّم و سخن گفتن مى پردازد و مى فرمايد: «خدا با موسى سخن گفت؛ ولى نه مثل انسان ها كه با زبان، دهان و تارهاى صوتى مخارج حروف را تنظيم كند و كلمات را به وجود آورده؛ بلكه او امواج صوتى را در فضا آفريد و از اين طريق با موسى سخن گفت و موسى سخن خدا را از شش جهت مى شنيد كه اين خود از آيات عظيم پروردگار بود، بى آنكه نياز به جوارح و اعضاى صوتى داشته باشد».(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.