پاسخ اجمالی:
بر اساس آیات قرآن، بخشى از مصائبى كه دامن گير انسان مى شود مجازاتى است كه بر طبق استحقاق آنان از ناحيه خداوند صادر مى شود و اين، در مورد افرادى است كه مرتكب گناهانى شده اند كه يا به قدرى شديد است كه هم مستوجب عذاب دنيا و آخرت است و يا در حدى است كه تنها با مجازات دنيا شستشو مى شود و در واقع لطفى است از ناحيه خدا بر اين گروه. در واقع مجازاتِ دنيا از منظر خداپرستان و معتقدين به عدل الهى واقعيت دارد؛ ولى براى كسانى كه از سرچشمه آن ناآگاهند ممكن است آن، مصيبتی دردناك تلقى شود.
پاسخ تفصیلی:
بخشى از مصائبى كه دامن گير انسان مى شود مجازات الهى است كه بر طبق استحقاق افراد از ناحيه او صادر مى شود و اين، در مورد افرادى است كه مرتكب گناهانى شده اند كه يا به قدرى شديد است كه هم مستوجب عذاب دنيا و هم عذاب آخرت است و يا در حدى است كه تنها با مجازات دنيا شستشو مى شود و در واقع لطفى است از ناحيه خدا بر اين گروه. ممكن است فاصله زمانى قابل ملاحظه اى بين گناه و مجازات باشد؛ ولى به هر حال رابطه محفوظ است، گاهى نيز بدون فاصله واقع مى شود و مجازات سريع است.
تفاوت اين بحث با بحث رابطه انسان با اعمالش، اين است كه در بحث رابطه انسان و اعمالش، سخن از اثر طبيعى اعمال است و در اينجا سخن از مجازات الهى است. به هر حال نمى توان اين مطلب را از نظر خداپرستان و معتقدين به عدل الهى ناديده گرفت كه مسأله مجازاتِ دنيا حداقل درباره گروهى واقعيت دارد؛ ولى براى كسانى كه از سرچشمه آن ناآگاهند ممكن است آن، مصيبت عجيب و دردناك تلقى شود. صفحات تاريخ مملو است از شرح حال كسانى كه به هنگام قدرت مرتكب جنايات هولناكى شدند و سرانجام با مجازات دردناك و مصائب دلخراشى جان دادند كه شرح آنها در يك كتاب و چند كتاب هم نمى گنجد. در زندگانى روزمرّه خود نيز غالباً نمونه هايى از اين مسأله را با چشم خود ديده ايم، به گونه اى كه در وجود اين رابطه و پيوند به طور اجمال نمى توانيم ترديد كنيم.
قرآن مجيد نيز علاوه بر اشاره به اين مسأله به عنوان يك اصل كلى، انگشت روى موارد خاصى نيز گذارده است و اقوامى را نشان مى دهد كه به عنوان مجازات، گرفتار دردناكترين بلاها شده اند كه ذيلا به نمونه هايى از هر دو قسمت اشاره مى شود:
1. «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ»(1)؛ (خداوند [براى آنان كه كفران نعمت مى كنند] مثلى زده است: سرزمينى كه امن و آرام بود و همواره روزيش از هر جا مى رسيد؛ امّا نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خداوند بخاطر اعمالى كه انجام مى دادند، لباس گرسنگى و ترس را بر آنها پوشانيد). اين ماجرا خواه اشاره به سرگذشت گروهى از بنى اسرائيل باشد يا قوم سبأ يا مردم مكه يا اصولا يك مثل كلى بوده باشد - كه هر يك از اين احتمالات در كلمات مفسّران آمده - شاهد گويائى براى بحث ما است و رابطه ميان گناه و قسمتى از مصائب را روشن مى سازد.
اگر افرادى به هنگامى كه فلان شهرِ آباد، گرفتار قحطى، ناامنى، مصيبت و بلا شده بود بدون در نظر گرفتن گذشته آن وارد آن مى شدند، شايد در تعجب و وحشت فرو مى رفتند و از خود مى پرسيدند كه اينهمه بدبختى و بيچارگى چگونه با عدالت خداوند سازگار است؟ امّا هنگامى كه از تاريخ گذشته آن آگاه مى شدند آن را عادلانه و گاه كمتر از استحقاق مى ديدند.
2. در مورد گروهى از امت هاى پيشين كه هر كدام به خاطر گناهانشان گرفتار مجازات هايى شدند مى فرمايد: «فَكُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»(2)؛ (ما هر يك از آنان را به گناهشان گرفتيم [و مجازات كرديم] بر بعضى از آنها طوفانى از سنگريزه فرستاديم و بعضى از آنان را صيحه [مرگبار آسمانى] فرو گرفت، و بعضى ديگر را در زمين فرو برديم، و بعضى را غرق كرديم؛ خداوند هرگز به آنها ستم نكرد، ولى آنها خودشان بر خويشتن ستم مى كردند). به اين ترتيب اگر قوم عاد گرفتار طوفان سنگريزه شد و آنها و خانه هايشان را درهم كوبيد و اگر قوم ثمود گرفتار صاعقه شدند و قارون در يك حادثه زمين لرزه، خودش و اموالش در شكاف زمين فرو رفتند و فرعون و وزيرش هامان در دريا غرق شدند، اين بلاهاى رنگارنگ نه تنها مخالف اصل عدالت الهى نبود؛ بلكه عين عدالت محسوب مى شد؛ چراكه همگى مستحق بودند.
در بعضى از تفاسير ذيل آيه 90 سوره يونس، داستان جالبى در مورد فرعون نقل شده كه شاهد گوياى بحث ما است و آن اين كه: «روزى جبرئيل در شكل انسانى به عنوان شكايت نزد فرعون آمد، گفت: اى پادشاه! غلامى داشتم او را بر ساير بندگانم حكومت دادم و كليد گنجهايم را به او سپرده بودم، او با من از در دشمنى درآمد و به من و هر كس كه به من محبت داشت دشمنى كرد و هر كس با من دشمن بود به دوستى برگزيد ـ حكم او را تو صادر كن و كيفر او را تعيين نما!ـ
فرعون گفت: اگر اين غلام، غلام من بود او را در دريا غرق مى كردم! جبرئيل گفت: اى پادشاه! اين فرمان را براى من بنويس ـ تا از آن دستخط استفاده كنم ـ فرعون دستور داد دوات و قلم و كاغذى آوردند و نوشت: من حكم مى كنم كيفر برده اى كه در برابر مولايش قيام كند و نعمت هاى او را كفران نمايد اين است كه در دريا غرق شود [اين ماجرا گذشت] هنگامى كه فرعون و لشكريانش در حال غرق شدن در لابه لاى امواج بود جبرئيل در برابر او ظاهر شد و خطش را به او نشان داد و گفت: اين همان حكمى است كه خودت صادر كرده اى».(3)
قابل توجّه اين كه اگر كسى به هنگام نزول بلاهايى همچون طوفان، صاعقه، سيلاب و زلزله در كنار اين اقوام قرار مى گرفت، بى آن كه از سابقه آنها با خبر باشد و با چشم خود مى ديد چگونه سيلاب خانه ها را روى هم مى غلطاند و طوفان چگونه خانه ها را بر سر صاحبانش ويران مى كند و آتش سوزان صاعقه در يك لحظه همه چيز را مبدل به خاكستر مى سازد و در تعجب فرو مى رفت و شايد در مسأله عدالت در جهان هستى گرفتار شك و ترديد مى شد. امّا هنگامى كه پيوند اين حادثه را با حوادث پيشين و اعمال گذشته آنها براى او شرح داده مى شد، از شك و ترديد بيرون مى آمد و اين است فلسفه قسمتى از آفات و بلاها. (اين كه مى گوئيم قسمتى، به خاطر آن است كه هر بخشى از بلاها فلسفه اى مخصوص به خود دارد).
3. در سوره سبأ، قرآن مجيد اشاره به داستان مشروح و آموزنده و تكان دهنده اى درباره قومى از مردم يمن كرده است كه تمدن درخشانى داشتند و اين تمدن زائيده سد عظيمى بود كه در ميان كوه هايى كشيده بودند و آب هاى فراوان كوهسار و بيابان پشت آن جمع مى شد و سپس با كنترل دقيق براى آبادى مزارع و باغ ها حركت مى كرد و به اين ترتيب سرزمينى آباد و مملو از نعمت هاى الهى فراهم شد. اضافه بر اين، امنيت و آرامش بر آن حكمفرما گرديد، آفات، بلاها، خشكى، قحطى، ناامنى، وحشت و حتّى گفته اند حشرات موذى نيز از آن ديار رخت بربست! ولى چيزى نگذشت كه غرورِِ نعمت و غفلتِ ناشى از رفاه، بر آنها چيره گشت، سر به طغيان برداشتند و از طرق مختلف به كفران نعمت پرداختند.
قرآن در اينجا مى گويد: «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ * ذالِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ»؛ (امّا آنها [از خدا] روى گردان شدند و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم، و دو باغ [پر بركت] شان را به دو باغ [بى ارزش] با ميوه هاى تلخ و درختان شوره گز و اندكى درخت سدر مبدّل ساختيم * اين كيفر را بخاطر كفرانشان به آنها داديم؛ و آيا ما كسى جز افراد كفران كننده را مجازات مى كنيم؟!).(4)
عجب اين است كه در بعضى از روايات آمده، زمينه فرو ريختن آن سدِ عظيم خاكى قبلا به وسيله موش هاى صحرائى كه در دل سد نفوذ كرده و آن را سوراخ نموده بودند [سوراخى كه بر اثر جريان آب هر لحظه وسيع تر مى شد] فراهم گرديده بود. آرى يك سيلاب عظيم كه در واقع از قطره هاى لطيف باران تشكيل شده بود، به اضافه فعاليت تعدادى موش صحرائى، تمدن عظيمى را بر باد داد و اقوام گردنكش و طغيانگرى را به ديار عدم فرستاد. از اين گونه ماجراها فراوان است كه رابطه قسمتى از بلاها را با اعمال انسان و كيفر او مشخص مى سازد كه اگر جمع آورى شود كتاب بزرگى خواهد شد.
كوتاه سخن اين كه هم از نظر استدلال عقلى و منطقى و هم از نظر آيات فراوان در قرآن مجيد و هم از نظر روايات و تاريخ، نمى توان انكار كرد كه بخش قابل ملاحظه اى از مصائب و بلاها جنبه مجازات و كيفر در برابر افراد يا اقوام سركش و ستمگر دارد. هر چند بى خبران، رابطه اين علّت و معلولى را درك نكنند. مسلّماً در چنين مواردى خداوند بر آنها ستمى روا نداشته، اين خود آنها بوده اند كه بر خويشتن ستم روا داشته اند، چنانكه قرآن مى فرمايد: «ذالِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصيدٌ * وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»(5)؛ (اين از اخبار شهرها و آباديهاست كه ما براى تو شرح مى دهيم؛ كه بعضى [هنوز] بر پا هستند و بعضى درو شده اند [و از ميان رفته اند] * ما به آنها ستم نكرديم؛ بلكه آنها خودشان بر خويشتن ستم روا داشتند).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.