پاسخ اجمالی:
تقريبا تمام علمای شيعه و عده بسیاری از علمای اهل سنت عقیده دارند که آن امام مسموم و شهید شده اند. مورخین و دانشمندانی از اهل سنت وجود دارند که منكر «مرگ طبيعى» امام(ع) بوده و يا لااقل «مسموميت» وى را قولى مرجوح دانسته اند. بعضی از علمای اهل سنّت با پذیرش اصل این موضوع، به دلایلی آن را منتسب به «مأمون» نمی دانند. نویسندگان دیگری نیز از اهل سنت وجود دارند که با پذیرش اینکه حضرت رضا(ع) به مرگ طبیعی از دنیا رحلت نکرده اند و با تصریح به این نکته که این پیشامد در زمان خلافت مأمون اتفاق افتاده، با «شک و تردید» این خلیفه عباسی را قاتل امام معرفی می کنند. بیانات دیگری نیز در منابع حدیثی و تاریخی اهل سنّت وجود دارد که «به صراحت» به «مسمومیت» امام رضا(ع) توسط «مأمون» اشاره می کنند.
از آن گذشته اختلافات داخلی بنی عباس و شورش آنها در بغداد علیه مأمون، انگیزه کافی را به مأمون برای چنین کاری می داده است. مأمون در حالی حضرت رضا(ع) را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد می رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش می دادند. به او گزارش دادند که بغداد قيام کرده، او ديد که حضرت رضا(ع) را نمی تواند عزل کند و اگر با اين وضع آشفته بخواهد وارد بغداد شود بسيار مشکل است. برای اينکه زمينه رفتن به آنجا را فراهم کند و به بنی عباس بگويد کار تمام شد، حضرت را مسموم کرد.
پاسخ تفصیلی:
شیعیان عقیده دارند که همه امامان آنها بلااستثناء شهید هستند؛ چه با شمشیر، چه با سمّ؛ آنها براساس این عقیده به تاریخ دروغ می بندند. شیعه بقای خود را در مظلوم نمایی می داند؛ لذا پیوسته گزارشاتی تاریخی از ظلم در حق اهل بیت(علیهم السلام) می آورند! مثلا در مورد شهادت امام رضا(علیه السلام) چیزی می گویند که تاریخ آن را اثبات نمی کند؛ با توجّه به اینکه مأمون خود امام رضا(ع) را به ولیعهدی انتخاب و ایشان را تکریم می کرد و از درگذشت ایشان بسیار ناراحت شد و چندین روز گرد خوردنیها و نوشیدنیها و لذتهای گوناگون نرفت، آیا او می تواند امام رضا(ع) را کشته باشد؟! آیا ممکن نیست که در عالم خارج امری خلاف عقیده شیعه رخ داده باشد؟! آیا شیعه برای اثبات عقیده خود به تاریخ دروغ می بند؟!
درباره شهادت امام رضا(علیه السلام) تقريبا تمام علمای شيعه و عده بسیاری از علمای اهل سنت عقیده دارند که آن امام مسموم و شهید شده اند. فقط برخی از علمای اهل سنت با استدلال هایی تاریخی، مناقشه هایی در این موضوع کرده اند. مسأله دیگری نیز وجود دارد و آن هم این است که در میان آن عدّه از علمای اهل سنت که قائل به شهادت امام رضا(ع) بر اثر مسمومیت هستند، نظراتی وجود دارد که با پذیرش اصل این موضوع، به دلایلی آن را منتسب به خلیفه وقت عباسی، مأمون نمی دانند. در اینجا ابتدا به برخی از مهم ترین اقوال مخالف یا متفاوت با قول جمهور شیعه، همراه با خلاصه ای استدلال های شان اشاره و سپس اقوال و بیانات مخالف آنها را از منابع اهل سنت و شیعه مورد اشاره قرار می دهیم.
در میان اهل سنت، ابن جوزی از کسانی است که با پذیرش اصل مسمومیت امام رضا(علیه السلام)، این موضوع را به کسی غیر از مأمون منسوب می داند. او می گوید وقتی عباسيان ديدند خلافت از دست آنها - به واسطه ولایت عهدی امام رضا(ع) برای مأمون - خارج شد و به دست علويان افتاد امام رضا(ع) را مسموم کردند.(1) او اعتقاد دارد این درست نیست كه بگوییم مأمون عامل مسموم كردن امام رضا(ع) بوده باشد؛ چرا که اگر این گونه بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مى كرد. این حادثه چنان بر مأمون گران آمد كه از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هرگونه لذتى چشم پوشیده بود.(2)
یعقوبی دیگر مورخ اهل سنت در توصیف ناراحتی مأمون از شهادت امام رضا(علیه السلام) می نویسد: «خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه [امام] رضا(ع) سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده می رفت و می گفت یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او می آوردند و خوراکش همان بود».(3)
احمد امین نیز از میان اهل سنت از كسانى است كه معتقدند كسى غیر از مأمون بود كه سم را به امام رضا(علیه السلام) خورانیده چون او (مأمون) حتى پس از مرگ امام و ورودش به بغداد هنوز جامه سبز مى پوشید و به علاوه مأمون با علما درباره برترى حضرت على(علیه السلام) مباحثه مى كرد.(4)
بیانات دیگری نیز در منابع حدیثی و تاریخی وجود دارد که به مسمومیت امام رضا(علیه السلام) توسط مأمون اشاره می کنند. از میان اهل سنت «ابن حبّان» از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری ذیل نام «علی بن موسی الرضا» می نویسد: «علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند رحلت یافت».(5) علاوه بر او نویسنده ای چون «خطیب بغدادی»، اگرچه اشاره ای به اینکه چه کسی عامل وفات امام رضا(ع) شده نمی کند، اما از این وفات با عنوان «شهادت» یاد می کند.(6)
نویسندگان دیگری نیز از اهل سنت همچون «ذهبی»(7) و «العصامی»(8) وجود دارند که با پذیرش اینکه حضرت رضا(علیه السلام) به مرگ طبیعی از دنیا رحلت نکرده اند و با تصریح به این نکته که این پیشامد در زمان خلافت مأمون، اتفاق افتاده، با شک و تردید این خلیفه عباسی را قاتل امام معرفی می کنند.
همچنین مورخین و دانشمندان دیگری از اهل سنت نیز وجود دارند که منكر مرگ طبيعى امام(علیه السلام) بوده و يا لااقل مسموميت وى را قولى مرجوح دانسته اند. مانند اين افراد: «ابن حجر»(9)، «ابن صباغ مالکی»(10)، مسعودی(11)، قلقشندی(12) ابن الطقطقی(13)، سمعانی(14) و... .
در منابع شیعی نیز این موضوع به تکرار و البته با جزئیاتی متفاوت مورد اشاره قرار گرفته است. مثلا «شیخ مفید» نقل می کند که «مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخن هایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی به دو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(علیه السلام) رفته و عبدالله را خبر کرده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانیده است و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است».(15)
شيخ مفيد روایت دیگری را از محمد بن جهم ذکر کرده که می گويد: «حضرت رضا(علیه السلام) انگور دوست مي داشت پس قدري انگور براي حضرت تهيه کردند. در حبه هاي آن به مدت چند روز سوزنهاي زهرآلود زدند. سپس آن سوزنها را کشيده و به نزد آن بزرگوار آوردند... آن حضرت از آن انگورهاي زهرآلود بخورد و سبب شهادت ايشان شد».(16)
«شیخ صدوق» نیز روایاتی را بدین مضمون نقل می کند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی هم در انگور و هم در انار آمده است.(17)
علاوه بر اینها روايتی نیز از «اباصلت هروی» نقل شده که می گويد: «مأمون امام رضا(علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد».(18)
دلیل بسیار مهم دیگری که می تواند به شهادت رسیدن امام رضا(علیه السلام) را توسط مأمون موجه کند موضوع نزاع های داخلی بنی عباس بر سر قدرت بود. شهيد مطهری در این باره می نويسد: «قرائن نشان می دهد که امام رضا(عليه السلام) را مسموم کردند و يک علت اساسی همان قيام بنی العباس در بغداد بر عليه مأمون بود. مأمون در حالی حضرت رضا(ع) را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد می رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش می دادند. به او گزارش دادند که بغداد قيام کرده او ديد که حضرت رضا(ع) را نمی تواند عزل کند و اگر با اين وضع آشفته بخواهد وارد بغداد شود بسيار مشکل است. برای اينکه زمينه رفتن آنجا را فراهم کند و به بنی عباس بگويد کار تمام شد حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسی که می گويند و قابل قبول هم هست و با تاريخ وفق دارد همين جهت است».(19).
این انگیزه از آنجا که قرائن مویده از تاریخ دارد قابل قبول است. به نظر عده ای از تاریخ شناسان و تحلیل گران این علم، بعداز اینکه مأمون تصمیم گرفت از مرو به بغداد برود تا آرامش را به این شهر آبستن از نافرمانی ها و شورش های عباسیان علیه حکومتش بازگرداند، عده ای از اطرافیان و مشاوران این خلیفه عباسی نزدش آمدند و به او هشدار دادند که در هنگام غیاب و نبودنش در دارالخلافه، ممکن است سرنوشت حکومتش با حضور امام رضا(علیه السلام) – که در ظاهر ولیعهد او بود – در مرو، دستخوش تهدیداتی جبران ناشدنی گردد. به خاطر همین واهمه و خطری که مأمون از سوی امام رضا(ع) برای حکومتش احساس کرد، تصمیم گرفت آن حضرت را به شهادت برساند. این تحلیل و گمان تاریخی از آنجا قوت می گیرد که بدانیم ناآرامی های بغداد در آن زمان و شورش عباسیان علیه خلیفه هم خون عباسی شان، به خاطر ترس از قدرت گرفتن علویان به واسطه ولی عهد شدن امام رضا(ع) بود. طبری مورخ برجسته قرون اولیه اسلامی در این باره می نویسد: «مأمون نامه ای ای به بنی عباس در بغداد نوشت و مرگ علی بن موسی(علیهماالسلام) را به آنان اعلام كرد و از آنان خواست كه به اطاعت او در آيند زيرا دشمنی آنان با او جز با بيعت وی با علی بن موسی(ع) نبوده است».(20)
با همه این شواهد و دلایل، آیا باز هم جای شکی برای این پرسش باقی می ماند که اتهام مسمومیت و قتل امام رضا(علیه السلام) را باید به طرف چه کسی گرفت و آیا هنوز می توان ادعا کرد شیعیان از روی جهل، غرض ورزی و یا جعل تاریخ ادعا می کنند که مأمون امام رضا(ع) را به شهادت رسانده است؟!
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.