پاسخ اجمالی:
اولا: آنچه منظور پیامبر اکرم(ص) بوده «فقر روحی» است که مصداق کاملش «حرص» می باشد؛ به خصوص اگر بدانیم در این حدیث «فقر» در کنار «حسد» قرار گرفته و این می تواند دال بر این باشد که پیامبر اکرم(ص) در صدد بیان آثار برخی رذائل اخلاقی هستند. عبارت کامل حدیث چنین است: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً وَ كَادَ الْحَسَدُ أَنْ يَغْلِبَ الْقَدَرَ».
ثانیا: حتی اگر «فقر» در آن کلام نبوی اشاره به فقر مالی باشد، باز هم منظور این نیست که شخص فقیر وضعیتی «جبرگونه» برای کافر شدن دارد؛ بلکه منظور تنها این است که «فقر» مانند بسیاری از عوامل محیطی ای که بر رفتارهای انسان تاثیر منفی دارند، می تواند انسان را به سمت بدی بکشاند و می دانیم که اگر عوامل دیگر در تضاد با این نتیجه فقر وجود داشته باشند آن را کنترل می کنند. چنانکه همیشه اکثر ساکنان دنیا فقرا بودند؛ امّا همیشه در صف اول ایمان بوده اند. پس «فقر علت تامه کفر نیست» و نمی توان به بهانه آن از مسئولیّت اعمال و عقاید گریخت و فقر توجیه مناسبی برای کفر نیست.
پاسخ تفصیلی:
در حدیثی نبوی آماده است که: «کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا»(1)؛ (نزدیک است که فقر به کفر منجر شود). عدّه ای با استناد به آن می پرسند که: اگر عده ای به خاطر شرایط تنگدستانه و فقر مفرط، به تعبیر این حدیث نبوی، دچار کفر گردند، آیا عادلانه است که توسط خداوند مجازات گردند؟ یعنی آیا رواست که خداوند چنین مردمانی را بدون لحاظ شرایطی که آنها را به کفر کشانده، مجازات کند؟
پاسخ به این سؤال را می توان با توجه به دو نکته یافت.
معنای دقیق فقر در این روایت نبوی
آیا منظور از «فقر» در این بیان نبوی، همان معنایی است که از ظاهر این واژه به ذهن ما متبادر می شود؟ آیا دقت در معنای لغوی این واژه، ما را به همین برداشت رهنمون می سازد؟
مراجعه به یکی از مهم ترین کتاب های لغت، یعنی «مفردات الفاظ قرآن» راغب اصفهانی(2) می تواند در این نکته یاری مان دهد. این لغت شناس در تبیین معانی مختلف واژه «فقر» می نویسد:
الف) وجود نیاز ضروری که مصداقی عام برای انسان هاست تا زمانی که در دار دنیا زندگی می کنند. این معنا نه تنها شامل انسان که حتی شامل تمام موجودات می گردد. لذا در آیه 15 سوره فاطرمی خوانیم: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ»؛ (ای مردم شما به خدا نیازمندید.)
ب) فقری که نشأت گرفته از عدم درآمد باشد. این معنا در آیه 273 سوره بقره یعنی «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»؛ ([اين صدقات] براى آن [دسته از] نيازمندانى است كه در راه خدا فرومانده اند، و نمى توانند [براى تأمين هزينه زندگى] در زمين سفر كنند. از شدت خويشتن دارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد.) یا آیه 32 سوره نور یعنی «إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ (اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بى نياز خواهد كرد) و نیز در آیه 60 سوره توبه یعنی «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِين و...»؛ (صدقات تنها به تهيدستان و بينوايان اختصاص دارد و...)؛ نیز مورد اشاره قرار گرفته است.
ج) فقر روحی که مصداق آن حرص و آز است و این همان معنایی است که به نظر ما در حدیث نبوی مورد مناقشه یعنی «کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا»؛ (نزدیک است که فقر به کفر منجر شود) به کار رفته است. یعنی معنای این حدیث این گونه است که: «چه بسا که حرص و آزمندی انسان را به وادی کفر بکشاند». دلیل ما برای انتساب این معنا از «فقر» به این حدیث، تعریفی است که خود آن حضرت از «غنی»؛ (بی نیازی) ارائه داده است. ایشان در یکی از بیانات نورانی شان در تبیین معنای «بی نیازی» که متضاد «فقر» است می فرمایند: «لَيْسَ الْغِنَى عَنْ كَثْرَةِ الْعَرَضِ وَ لَكِنَّ الْغِنَى غِنَى النَّفْسِ»(3)؛ (بی نیازی تنها به فراوانی متاع و کالا نیست. بی نیازی، بی نیاز بودن نفس است.) فقر مالی هر چند نکوهیده و دارای آثار سوء اخلاقی و اجتماعی است ولی فقر نفس بدتر و عواقب آن شوم تر است. این فقر حتی با غنای مالی نیز قابل جمع است؛ یعنی چه بسا کسانی که در عین برخورداری از امکانات خوب رفاهی خود را فاقد «آنچه باید» می پندارند و با مقایسه خویش با دیگران که از امکانات بیشتری برخوردارند خویشتن را فقیر می پندارند! و از آن سو نیز صادق است یعنی چه بسا افرادی که در فقر و تنگدستی به سر می برند ولی در درون خود از آرامش و سکون برخوردارند و خویش را از آنچه دیگران دارند، بی نیاز می بینند. این حالت همان «استغناء» و بالاترین بی نیازی است. این حالت وقتی در آدمی پدید می آید که به مقام توکل رسیده باشد. پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) در این باره فرمود: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ أَغْنَى النَّاسِ فَلْيَكُنْ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِ غَيْره»(4)؛ (هر آن که می خواهد بی نیازترین مردم باشد، به آن چه که در دست خداست باید اعتماد داشته باشد تا آنچه در دست غیر اوست.)
د) فقر به سوی پروردگار که در دعایی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به آن اشاره شده است «اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِالافْتِقَارِ إِلَيْكَ، وَ لَا تُفْقِرْنِي بِالاسْتِغْنَاءِ عَنْك»(5)؛ (خدایا مرا با نیازم به خودت، بی نیاز کن و با بی نیازی از وجودت فقیرم مگردان) و نیز در آیه 24 سوره قصص نیز مورد اشاره قرار گرفته است: «رَبِّ إنّی لِما أنزلتَ إلیَّ من خیرٍ فقیرٌ»؛ پروردگارا من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم).
همان طور که گفته شد، آنچه منظور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بوده، همین معنای سوم است. یعنی به نظر ایشان فقر در این حدیث به معنای بی پولی و تنگ دستی نیست، بلکه به معنای فقر روحی است که مصداق کاملش حرص می باشد. با این تفسیر، کمی رابطه بین کفر و فقر نیز واضح می شود. به خصوص که اگر بدانیم در این حدیث «فقر» در کنار «حسد» قرار گرفته (عبارت کامل حدیث چنین است: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً وَ كَادَ الْحَسَدُ أَنْ يَغْلِبَ الْقَدَرَ») و این می تواند دال بر این باشد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در صدد بیان آثار برخی رذائل اخلاقی هستند. شاید به همین خاطر است که علامه مجلسی نیز فقر را به همین معنا می داند.(6)
چنین معنایی از «فقر» در حدیثی از امام حسن مجتبی(علیه السلام) وجود دارد آنجا که از او پرسیده شد که فقر چیست؟ و ایشان در پاسخ فرمودند: «الْحِرْصُ وَ الشَّرَه»(7)؛ (آزمندی و سیری ناپذیری).
فقر علت تامه کفر نیست
حتی اگر «فقر» در آن کلام نبوی اشاره به نیاز ناشی از عدم درآمد – و نه به حرص و آز و طمع، آنچنان که گفتیم – هم داشته باشد، باز هم منظور این نیست که شخص فقیر وضعیتی جبرگونه برای کافر شدن و در نتیجه بهانه ای موجه برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت عقاید کفرآمیزش دارد؛ بلکه منظور تنها این است که «فقر» مانند بسیاری از عوامل محیطی ای که بر رفتارهای انسان تاثیر منفی دارند، می تواند انسان را به سمت بدی بکشاند. به تعبیر دیگر نقش «فقر» یکی از عللی است که می تواند در کنار دیگر علل موجب «کفر» گردد نه اینکه علت تامه آن باشد.
نمونه های تاریخی بسیار زیادی نیز می توان برشمرد که افرادی در عین فقر، نه تنها کافر نشده و ایمان خود را حفظ کرده اند بلکه حتی به والاترین درجات کمال انسانی رسیده اند. نگاهی به سیره انبیاء و مواجهه شان با جوامع هدف نشان می دهد که بسیاری از طرفداران آنها، از میان فقرا بودند که با تحمل هزینه های مادی و معنوی بسیار زیاد، در مسیر حق پایداری کرده اند و به پاداش این پایداری ها نیز رسیده اند. مطالعه حیات مجاهدان صدر اسلام گواه این حقیقت است و شاید به همین سبب است که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در حدیثی با اشاره به پاداش این پایداری ها می فرماید: (برترين اعمال، مشكل ترين آنها است)؛ «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا».(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.