پاسخ اجمالی:
قرآن در بیان اهمیت كوه ها مى فرمايد: «آيا به كوه ها نگاه نمى كنند كه چگونه در جاى خود نصب شده اند». اين تعبير ممكن است اشاره به ثبات كوه ها و جلوگيرى از لرزش هاى زمين باشد و يا ایجاد پناهگاهی مطمئن و مخازنى براى نگهدارى آب باشد، و یا اشاره به طرز پيدايش آنها باشد. سپس مى فرمايد: «آيا زمين را محل آرامش قرار نداديم، و كوه ها را ميخ هاى زمين». در واقع كوه ها ريشه هاى عظيم و به هم پیوسته ای در اعماق زمين دارند، که از زمين محافظت مى كنند و با فقدان آنها سطح زمين آرام و قرار ندارد.
پاسخ تفصیلی:
قرآن به وضع كوه ها اشاره كرده و مى فرمايد: (آيا آنها به كوه ها نگاه نمى كنند كه چگونه در جاى خود نصب شدهاند)؛ «وَاِلىَ الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ». اين تعبير ممكن است اشاره به ثبات و استقرار كوه ها در جاى خود و جلوگيرى از لرزش هاى زمين باشد و يا اشاره به ايستادگى در مقابل طوفان ها و تند بادها و ايجاد پناهگاه هاى مطمئن براى بشر، و مخازنى براى نگهدارى آب ها، به صورت چشمه ها و قنات ها و نهرها باشد. همچنین اين تعبير ممكن است اشاره ظريفى به مسأله طرز تشكيل كوه ها و پيدايش آنها باشد كه علم امروز از آن پرده برداشته، و مى گويد كوه ها بر اثر عوامل مختلفى به وجود مى آيد: گاه به خاطر چين خوردگى هاى زمين و گاه بر اثر آتشفشان ها، و گاه نتيجه آبرفت هاى ناشى از باران است كه اطراف آن را مى شويد و با خود مى برد و قسمت محكم و پر صلابت بر جاى خود ثابت مى ماند. در درون درياها نيز كوه هاى بسيارى از رسوبات حيوانات مانند مرجان ها به وجود مى آيد كه به آنها كوه ها و جزاير مرجانى مى گويند. تمام اين معانى ممكن است در جمله «كَيْفَ نُصِبَتْ»؛ (چگونه برپا و ثابت شده) جمع باشد.
در دوّمين بخش از آيات، و در بيان نعمت هاى الهى مى فرمايد: (آيا ما زمين را محل آرامش [شما] قرار نداديم، و كوه ها را ميخ هاى زمين)؛ «ألَمْ نَجَعَل اْلأَرْضَ مِهادا وَ الْجِبالَ أَوْتادا». «اَوْتادْ» جمع «وَتَد» (بر وزن حسد) به ميخ هاى بزرگ و محكم گفته مى شود؛ و بعضى آن را به ميخ هايى كه در زمين فرو مى كنند و طناب خيمه را به آن مى بندند تفسير كرده اند.(1) در اينكه چگونه كوه ها به منزله ميخ هاى زمين است؟ تفسيرهاى متعدّدى وجود دارد: نخست اينكه امروز ثابت شده كوه ها ريشه هاى عظيمى در اعماق زمين دارند. اين ريشه ها به هم پيوسته و چون زرهى پوسته زمين را در بر گرفته و آن را در برابر فشارهاى ناشى از حرارت درونى حفظ مى كند؛ و اگر آنها نبودند سطح زمين آرام و قرار نداشت. از اين گذشته همان گونه كه جاذبه ماه و خورشيد بر اقيانوس ها اثر مى گذارد، و توليد جزر و مد مى كند؛ اين تأثير در خشكى ها نيز وجود دارد، و زره كوه ها، پوسته زمين را در مقابل اين فشار عظيم نيز مقاوم مى سازد.
سوم اینکه كوه ها به صورت ديوارهاى بلندى مناطق مختلف زمين را در مقابل تند بادها و طوفان ها حفظ مى كند؛ به طورى كه اگر صفحه روى زمين همهجا به شكل بيابان بود زندگى انسان به خاطر اين طوفان هاى كوبنده بر سطح آن غير ممكن بود. از همه اينها گذشته چون كوه ها مركز مهمّى براى ذخيره آبها است به منزله ميخ هاى محكمى براى نظم زندگى بشر محسوب مى شود. در تفسير «الميزان» آمده است كه ممكن است تعبير «اوتاد» «ميخ ها» به خاطر اين باشد كه غالب كوه هاى زمين نتيجه آتشفشان ها است كه مواد مذاب درونى زمين بيرون ريخته و بردهانه آتشفشان به صورت ميخى بر زمين باقى مانده و آتشفشان را به كنترل خود درآورده است.(2)
همچنین در آیاتی از قرآن، مانند سوره رعد آیه 3، نحل آیه 15 و انبیاء آیه 31 از كوه ها تعبير به «رواسى»؛ (موجودات ثابت و پابرجا) شده و مى فرماید: (خداوند در زمين كوه ها و نهرها قرار داد)؛ «و جَعَلَ فِيْها اْلأَرْضِ رَواسِىَ أَنْ تَمِيْدَ بِكُمْ وَ اَنْهارآ وَ سُبُلا لَعَلّكُمْ تَهْتَدُوْنَ». همين معنى در آيه پنجم نيز ديده مى شود. روى هم رفته از اين آيات سه گانه به خوبى استفاده مى شود كه يكى از فوائد مهم كوه ها، جلوگيرى از حركات ناموزون و لرزش هاى زمين است. «تَمِيْد» از مادّه «مَيْد» (بر وزن صيد) به معنى اضطراب اشياء بزرگ است؛ و بعضى گفته اند به معنى حركت توأم با اضطراب به چپ و راست است، شبيه حركت كشتى هاى خالى در روى امواج آب، و «ميدان» را از اين رو ميدان گويند كه به هنگام مسابقه يا جنگ در آن حركت مى كنند.
همچنين از اين آيات اجمالا استفاده مى شود كه پيدايش نهرها رابطه اى با پيدايش كوه ها دارد؛ و به راستى چنين است. نهرهاى عظيمى كه در تمام طول سال جريان دارند و سرزمين هاى تشنه را سيراب مى كنند از بركت آب هايى است كه در دل كوه ها يا در قلّه آنها به صورت برف و يخ ذخيره شده است؛ به همين دليل كوه هاى عظيم دنيا سرچشمه نهرهاى عظيم جهان است. و از آنجا كه وجود كوه ها ممكن است اين اشتباه را براى بعضى ايجاد كند كه آنها بخش هاى زمين را از يكديگر جدا مى كنند، و طريق عبور و مرور را مى بندند، در آيات فوق آمده است كه خداوند جاده ها و درّه هايى در آنها قرارداد، تا انسان ها هدايت يابند و به مقصد برسند! اين نكته نيز جالب است كه هميشه در لابهلاى كوه هاى عظيم و سر به فلك كشيده، دره ها و جاده هايى است كه به انسان ها اجازه عبور مى دهد. يعنى در عين آنكه ديوار عظيمى است در مقابل طوفان ها، مانع عبور و مرور انسانها نمى شود؛ و كمتر اتفاق مى افتد كه اين كوه ها بخش هايى از زمين را كاملا از هم جدا كنند.
اين نكته نيز حائز اهمّيّت است كه اگر سطح زمين صاف بود به خاطر حركت سريع اش به دور خود و لغزش تند قشر هوا بر سطح آن، ممكن بود چنان داغ و سوزان گردد كه زندگى بر سطح آن غير ممكن شود. ولى خداوند بزرگى كه زمين را مهد آرامش انسان قرار داده؛ به كوه ها دستور فرموده كه پنجه هاى خود را در قشر هوا بيندازند، و آن را همراه خود به دور زمين بچرخانند، تا از لغزش هوا و توليد گرما و حرارت جلوگيرى به عمل آيد. بنابراين به خوبى مى بينيم كه وجود اين قطعات سنگ بىجان چه نقش مؤثّرى در حيات موجودات جاندار در ابعاد مختلف دارد. ضمنا كوه ها به خاطر چين و شكن هاى فراوان، سطوح وسيعى ايجاد مى كنند و در عين حال بسيارى از آنها محل روئيدن درختان جنگلى فراوان و انواع گياهان داروئى و غذائى و مراتع آباد هستند كه بر اهل فن پوشيده نيست. شايد به همين جهت در سوره فصلت بعد از بيان قراردادن كوه ها در زمين، سخن از بركات زمين و غذاهاى آن به ميان آمده و مى فرمايد: (بر بالاى زمين كوه هايى قرارداد، و بركاتى در آن آفريد، و مواد غذائى را در آن مقدر فرمود)؛ «وَ جَعَلَ فِيْها رَواسِىَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فِيْها وَقَدَّرَ فِيْها أَقْواتَها».
زيرا بدون شك هم خود كوه ها و هم آب هايى كه از دامنه آنها سرازير مى شود نقش بسيار مؤثّرى در توليد مواد غذائى دارند. جالب اينكه در پايان اين آيه مى فرماید: «سَواء لِلسّائِليْنَ» شايد اشاره به اين معنى كه اين مواد غذائى درست مساوى نياز نيازمندان و تقاضا كنندگان است؛ و تعبير به «سائلين» ممكن است اشاره به همه انسان ها و حيوانات و گياهان باشد [و اگر به صورت جمع مذكر عاقل ذكر شده به اصطلاح از باب تغليب است]. همچنین «اَقْواتْ» جمع «قُوْت» به معنى مادّه غذائى است. بعضى از مفسّران آن را فقط به باران تفسير كرده اند، و بعضى به مواد غذائى نهفته در دل خاك؛ ولى ظاهر اين است كه اشاره به تمام مواد غذائى است كه از زمين بيرون مى آيد يا در آن پرورش پيدا مى كند، و تعبير به «قَدَّرَ» از مادّه «تقدير» شايد اشاره به اين باشد كه قبل از آفرينش انسان و ساير موجودات زنده، تمام نيازمندى هاى آنها، اندازهگيرى و پيش بينى شده است!
در سوره نحل به چهار نعمت مهم الهى اشاره مى كند: زمين مستقر و آرام به گونه اى كه انسان و موجودات زنده ديگر به راحتى بتوانند بر آن زندگى كنند، و ايجاد نهرها در لابلاى قطعات زمين، و آفرينش كوه هاى محكم و پابرجا، و ايجاد مانع ميان دو دريا (از آب شيرين و شور) تا با يكديگر مخلوط نشوند. اين چهار نعمت به طرز جالبى با يكديگر ارتباط دارند. كوه ها مايه آرامش زمين، و سرچشمه پيدايش نهرها است، و اين نهرها هنگامى كه به درياهاى آب شور مى ريزند با يك حجاب نامرئى مدّت ها جدا مى مانند و مخلوط نمى شوند، و اين حجاب چيزى جز تفاوت درجه غلظت آب شور و شيرين نيست؛ و به تعبير ديگر تفاوت وزن مخصوص آنها سبب مى شود كه آب هاى شيرين نهرها تا مدّت زيادى در آب شور حل نشوند، و اين فايده بسيار مهمّى براى كشت و زرع مناطق ساحلى دارد، زيرا به كمك جزر و مد اين آب هاى شيرين به عقب رانده مى شوند و زمين هاى زيادى را زير كشت فرو مى برند و باغ هاى سرسبز و مزارع آباد به وجود مى آورند. از این رو بى جهت نيست كه در پايان اين آيه مى فرمايد: (آيا معبود ديگرى با خداوند است؟!)؛ «أَإِلهٌ مَعَ اللهِ» (بلكه اكثر آنها نمى دانند)؛ «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُوْنَ». آرى آنها از اسرار اين همه نعمت ها و بركات بى خبرند. نعمت هايى كه در گوشه و كنار جهان وجود دارد و هريك نشانه اى است براى آن ذات بى نشان، امّا اين بى خبران از آن ناآگاه اند.
در سوره نحل و فاطر اشاره به بعضى ديگر از ويژگى ها و منافع كوه ها نموده است. نخست بعد از ذكر آفرينش سايه ها كه انسان را در مقابل گرماى سخت و سوزان آفتاب حفظ مى كند، به پناهگاه هايى اشاره مى کند كه در كوه ها وجود دارد؛ و مى فرمايد: (و از كوهها براى شما پناهگاه هايى قرارداد)؛ «وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ الْجِبالِ أَكْنانا». «اكنان» جمع «كنّ» (بر وزن جِن) به گفته مجمع البيان به معنى محلّى است كه انسان را در خود مى پوشاند. ولى بعضى آن را به معنى هر نوع پوشش ذكر كرده اند حتى پيراهن را براى انسان «كِنّ» مى دانند؛ و منظور از «اكنان جبال» همان غارها و شكاف هايى است كه انسان مى تواند از آنها به عنوان پناهگاه براى خود استفاده كند. ممكن است اهمّيّت پناهگاه هاى كوهستانى و غارها براى ساكنان آسوده خاطر شهرها هرگز روشن نباشد؛ ولى براى مسافران بى دفاع، و بيابان گردها و شبان ها و تمام كسانى كه در آفتاب داغ تابستان يا سرماى سخت زمستان و زير باد و باران گرفتار مى شوند اهمّيّت حياتى دارد، بسيار مى شود كه آنها را از مرگ حتمى نجات مى دهد؛ به خصوص اينكه اين گونه پناهگاه ها در زمستان ها غالبا گرم و در تابستان ها سرد است. از اين گذشته در دوران هاى پيش و حتى امروز گروهى از انسان ها خانه هايى در دل كوه ها مى تراشند، خانه هايى بسيار محكم و كاملا امن در برابر حوادث مختلف طبيعى. چنانكه در قرآن مجيد درباره «اصحاب الحجر» (قوم ثمود) آمده است «وَ كانُوا يَنْحِتُوْنَ مِنَ الجِبالِ بُيُوْتآ آمِنِيْنَ»(3)؛ (در دل کوهها خانه هایى مى تراشیدند که در آن در امنیت بودند). اين يكى ديگر از منافع كوهها است.
در قسمت ديگرى از اين آيات اشاره به جادّه هايى شده است كه خداوند آنها را به رنگ هاى مختلف سفيد و سرخ و گاهى كاملا سياه آفريده است؛ «وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيْضٌ وَ حُمرٌ مُختْتَلِفٌ ألْوانُها وَ غَرابِيْتُ سُوْدٌ»(4)؛ (و از کوهها نیز [به لطف پروردگار] راه هایى آفریده شده سفید و سرخ و به رنگهاى مختلف و گاه به رنگ کاملاً سیاه). «جُدد» جمع «جُدّه» (مانند غدد و غدّه) به معنى جاده و راه است. «بيض» جمع «ابيض» به معنى سفيد، و «حمر» جمع «احمر» به معنى سرخ و «غرابيب» جمع «غربيب» (بر وزن كبريت) به معنى سياه پر رنگ است، و كلاغ را به همين جهت «غراب» گويند و «سود» جمع «اسود» به معنى سياه است و در اينجا به عنوان تأكيد بعد از كلمه «غرابيب» آمده است. جادّه هاى مختلف كوهستانى، با رنگ هاى كاملا متفاوت، از اين نظر داراى اهميّت است كه به مسافران براى پيدا كردن مقصد خود كمك كرده، و آنها را از گمراهى نجات مى دهد. بعلاوه اين تفاوت رنگ ها نشانه تفاوت مواد تركيبى سنگ ها، و گاه دليل وجود معادن مختلفى است كه در دل آنها نهفته است.
در يك جمع بندى از مجموع اين آيات به خوبى استفاده مى شود كه آفرينش كوه ها با فوائد بسيار مهم و حياتى و سرنوشت ساز آنها، از نشانه هاى مهم علم و قدرت پروردگار و دلائل حكمت و رحمت او نسبت به انسان ها است؛ و به خوبى نشان مى دهد كه آفرينش اين جهان، و جزء جزء موجوداتش، تا چه اندازه پر معنى و پر محتوی است كه هر قدر در آنها مطالعه شود اسرار تازه اى كشف و به دنبال آن عشق و علاقه جديدى نسبت به آفريدگار آنها براى انسان پيدا مى شود.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.