پاسخ اجمالی:
درباره اينكه رهبر و شخص اول در «حكومت عدل جهاني» كيست؟ سه نظريه وجود دارد كه نظريه صحيح، رهبريت حضرت مهدي(عج) است؛ چون امام زمان(عج) وارث طرح كامل حكومت عدل جهانى توحيدى از پيامبر(ص) است و بنابر روايات، عيسى(ع) امامت جماعت بر مسلمين را به امام مهدى(عج) واگذار مي كند و حكمت اقتضا مي كند كه رهبر حكومت جهاني از امت اسلامي باشد.
پاسخ تفصیلی:
در مورد اين سؤال كه منجی و رهبر اصلی و شخص اول در «حکومت عدل جهانی» کیست؟ سه احتمال وجود دارد:
1. منجى و رهبر جهانى همان عيسى بن مريم(عليهما السلام) است و منظور از مهدي نيز اوست.
2. منجى و رهبر مهدي موعود اسلامى است كه از او به مسيح نيز تعبير شده است.
3. منجى و رهبر حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) است كه حضرت عيسى(عليه السلام) نيز از جانب خداوند به مساعدت او مى شتابد.
ادله احتمال اول:
1. لفظ مسيح كه مقصود از آن نجات بخش و منجى است لقب حضرت عيسى(عليه السلام) مى باشد.
2. در برخى از اناجيل و روايات اسلامى به طول عمر حضرت مسيح در آخرالزمان اشاره شده است.(1)
3. در برخى از روايات آمده: «وَ لَا مَهْدِيَّ اِلَّا عِيْسَى بْنَ مَرْيَمَ»؛ (و مهدي به جز عيسى بن مريم نيست).
پاسخ:
اولاً؛ نامگذارى حضرت عيسى(عليه السلام) به مسيح، بر استقلال او در برپايى حكومت عدل جهانى دلالت ندارد؛ زيرا برخى از كاتبان اناجيل، نام «مسيح» را بر حضرت مسيح اطلاق نمودند و قرآن نيز به جهت شهرت این اسم، آنرا بر حضرت اطلاق كرده است و ديگر اينكه همین قدر که ایشان در تأسيس حكومت عدل جهانى مشاركت دارد، در لقب دادن حضرت عيسى به «مسيح» کفایت می کند.
ثانياً؛ توافق اسلام و مسيحيت در بازگشت حضرت عيسى(عليه السلام) در آخرالزمان و طول عمر او دلالت بر استقلال ايشان در تشكيل حكومت و رهبرى ندارد.
ثالثاً؛ در مورد حديث «وَ لَا مَهْدِيَّ اِلَّا عِيْسَى بْنَ مَرْيَمَ» كه ابن ماجه آن را در «سنن» خود نقل كرده اشكالاتى وجود دارد؛ از جمله:
الف) اين حديث معارض با روايات متواترى است كه مهدي را از ذريه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) معرفى كرده است.
ب) اين روايت از منفردات محمد بن خالد جندى است و تنها اوست كه آن را نقل كرده است؛ در حالى كه او كسى است كه به تعبير آبرى، نزد اهل سنت معروف نيست و به تعبير حاكم نيشابورى مجهول بوده و نقل حديثش به جهت تعجب است(2) لذا قرطبى مى گويد: «احاديث نبوى كه دلالت بر خروج مهدي(عليه السلام) از عترت پيامبر(صلى الله عليه و آله) و از اولاد فاطمه(عليها السلام) دارد اصحّ از اين حديث است و حكم، مطابق آن احاديث است».(3)
ابو نعيم اصفهانى نيز اين حديث را غريب مى داند.(4)
دليل احتمال دوم:
مسيح در لغت گرچه به معناى «مسح شده» است؛ ولى اين كلمه لقب كسى قرار گرفته كه از جانب خداوند مسح شده و قابليت براى نجات عالم را دارد و مطابق روايات اين قابليت تنها براى حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) است.
پاسخ:
اولاً؛ لقبِ دادن «مهدي» به مسيح به معنايى كه ذكر شده گرچه امر معقولى است؛ ولى در روايات به آن اشاره نشده است.
ثانياً؛ از مجموعه احاديث استفاده مى شود كه حضرت مسيح(عليه السلام) با تشريك مساعى با حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) امر حكومت جهانى را به پيش خواهند برد.
ادله احتمال سوم:
از مجموعه قرائن و ادله به دست مى آيد كه حكومت جهانى با رهبرى حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) و تشريك مساعى حضرت عيسى(عليه السلام) برپا خواهد شد زيرا:
1. امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه) وارث طرح كامل حكومت عدل جهانى توحيدى از رسول اكرم(صلى الله عليه و آله) است.
2. در روايات اسلامى آمده است كه حضرت عيسى(عليه السلام) از امامت جماعت بر مسلمين امتناع كرده و امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه) را به عنوان امامت معرفى مى كند.
3. حكمت اقتضا مى كند كه رهبر حكومت جهانى از امت اسلام باشد.
4. در عبارات اناجيل آمده است كه حضرت عيسى به كمك شخصى به نام «فرزند انسان» از آسمان فرود آمده و با مساعدت او اين حكومت برپا خواهد شد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.