پاسخ اجمالی:
در زمان «غيبت كبری» دو نامه از ناحيه حضرت مهدى(عج) براى شيخ مفيد صادره شده است. نامه اول در اواخر ماه صفر سال 410 هجرى، سه سال قبل از وفات شيخ مفيد و نامه دوم در سال 412 هجرى يعنى يك سال قبل از وفات شيخ به دست او رسيده است. هر دو نامه به املاى حضرت مهدى(عج) و خط برخى از ثقات و معتمدين نزد امام زمان(عج) بوده است و به خاطر اجماع علما و همچنین مضامین عالی آنها سند این دو نامه معتبر است.
پاسخ تفصیلی:
اگر سؤال شود آیا در عصر «غیبت کبری» نامه ای از ناحیه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) صادر شده است يا نه؟ شيخ طبرسى(رحمة الله عليه) در كتاب «الاحتجاج» دو نامه اى را كه از ناحيه مقدسه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) براى شيخ مفيد(رحمة الله عليه) فرستاده شده نقل كرده است. در اين دو نامه اشاره به برخى مطالب صحيح و عالى شده و نيز از برخى مسائل به طور رمز و اشاره خبر داده است.(1)
نامه اول در اواخر ماه صفر سال 410 هجرى، سه سال قبل از وفات شيخ مفيد(رحمة الله عليه) به دست او رسيده است و نامه دوم در سال 412 هجرى يعنى يك سال قبل از وفات شيخ به دست او رسيده است و اين در حقيقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شيخ على بن محمد سمرى سفير چهارم است كه همان انتهاى غيبت صغری و شروع غيبت كبری در سال 329 هجرى قمري است. آورنده نامه اول مى گويد: «اين نامه را از منطقه اى كه متصل به حجاز است آورده است» و از اين كلام استفاده مى شود كه امام در آن هنگام در نواحى حجاز ساكن بوده است و اين نامه را به توسط برخى از خواص براي شيخ مفيد(رحمة الله عليه) فرستاده اند.
نامه دوم نيز در اول ماه شوال سال 412 هجري قمري از ناحيه مقدسه براى شيخ فرستاده شد و در روز پنجشنبه 23 ماه ذى حجة همان سال به دست شيخ رسيده است؛ يعنى سه ماه و هفت روز كم در بين راه در دست قاصد بوده است. هر دو خطاب به املاى حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) و خط برخى از ثقات و معتمدين نزد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) بوده همان گونه كه از ظاهر رساله اولى و نص رساله دوم استفاده مى شود و آخر هر دو نامه مزين به چند سطرى كم از خط خود امام(عجل الله تعالی فرجه) است كه شهادت و گواهى بر صحت نامه است. امام(عجل الله تعالی فرجه) در آن كلمات به شيخ مفيد(رحمة الله عليه) امر مى كند تا اين رساله را از هر كس مخفى بدارد؛ ولى نسخه اى از آن را بردارد تا موثقين از اصحابش بر آن مطلع شده يا شفاهاً به اطلاع آنها برساند.(2)
سند دو توقيع صادر شده از امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه) بر شيخ مفيد چگونه قابل اثبات است؟
سند اين دو توقيع را از جهاتي مي توان مورد توجه قرار داده و براي اعتبار آن چاره اي انديشيد. گر چه شيخ طبرسي که تنها ناقل اين دو توقيع است آنها را مرسلاً و بدون سند نقل کرده است.
1. طبرسي اين دو روايت را از مسلّمات به حساب آورده که اين به نوبه خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد و ممکن است که طبرسي به جهت شهرت و وضوح اين دو توقيع، سند آنها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسياري از روايات را حذف کرده است.
2. مضامين عالي که در اين دو روايت است و نيز خبرهاي صادقي که در آن دو به آنها اشاره شده نيز از جمله شواهد صدق اين دو توقيع و انتساب به حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) است و امري که موجب ازدياد اطمينان به اين دو توقيع است اينکه محدّث بحراني بعد از آنکه اشعار منسوب به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در رثاي شيخ مفيد را نقل مي کند که بر قبر او نوشته شده، مي فرمايد: «اين اشعار از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) نسبت به شيخ مفيد(رحمة الله عليه) بعيد نيست، بعد از آنکه توقيعاتي از ناحيه حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) براي شيخ فرستاده شد؛ توقيعاتي که مشتمل بر تعظيم و اجلال فراواني بوده است...». آن گاه مي گويد: «شيخ يحيي بن بطريق حلّي در «رساله نهج العلوم الي نفي المعدوم» معروف به «سؤال اهل حلب» دو طريق در تزکيه شيخ مفيد ذکر کرده است؛
الف. صحت نقل او از ائمه طاهرين(عليهم السلام) آن طوري که در تصانيف او از «مقنعه» و ديگر کتب ذکر شده است.
ب. آنچه را که عموم شيعه روايت کرده و مورد قبول قرار داده است که صاحب الامر - صلوات اللَّه وسلامه عليه و علي آبائه - دو نامه به او نوشته است به اين نحو که در هر سال يک نامه، و عنوان نامه «به سوي برادر سديد...» است، و اين بالاترين تعبير در مدح و تزکيه و ثناي شيخ مفيد در گفتار امام امت و جانشين ائمه است.
گفتار ابن بطريق دلالت دارد بر اينکه اين دو توقيع مورد اجماع است. و نيز از کلام طبرسي در مقدمه «احتجاج» استفاده مي شود که اين دو توقيع از قسم احاديثي است که مورد اجماع علما بوده و لذا سند آن دو را ذکر نکرده است.
ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» در ترجمه شيخ مفيد مي گويد: «صاحب الزمان(عليه السلام) او را شيخ مفيد ناميد...».(3)
ظاهراً مراد او همان چيزي است که در توقيع حضرت به شيخ مفيد آمده است که فرمود: «لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَ الْوَلِيِّ الرَّشِيدِ، اَلشَّيْخِ الْمُفِيدِ ... ».
3. طبرسي در مقدمه کتاب «احتجاج» مي گويد: «بيشتر رواياتي را که نقل مي کنيم سند آنها را نمي آوريم يا به جهت وجود اجماع بر آن روايت است و يا به جهت موافقت آن با دليل عقل و يا شهرت آن در سيره ها و کتابها بين مخالف و موافق...».(4)
اين دو توقيع نيز از يکي از اين سه احتمال خالي نيست.
4. مصلحت عمومي نيز اقتضاي صدور چنين نامه ها و توقيعاتي را در اوايل عصر غيبت کبری داشته است. يکي اينکه حضرت با اين نامه ها به جماعت شيعيانش دستورات لازم را برساند و ديگر اينکه با فرستادن اين نامه ها به دست علماي صالح امثال شيخ مفيد(رحمه الله) رياست و زعامت او را تثبيت کرده، مردم را به اطاعت از او در عصر غيبت کبری تشويق کند؛ همان گونه که در نامه خود به ابن بابويه خطاب به او فرمود: «يَا شَيْخِي! يَا اَبَا الْحَسَنِ».(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.