پاسخ اجمالی:
اولین مرحله از نفوذ شیعه در حكومت عباسی به شكل یک جریان قوی، ماجرای ولایتعهدی امام رضا(ع) است؛ اما پیش از آن نیز «علی بن یقطین» با اذن امام کاظم(ع) وارد دستگاه عباسی شد. در زمان مقتدر عباسی بسیاری از شیعیان برجسته دارای مشاغل حکومتی و اداری شدند، مانند فرمانروايي «بحرين» براي «حکم بن علیا»، وزارت براي «محمد بن اسماعیل بن بزیع» و «احمد بن حمزه»، قضاوت «كوفه» براي «نوح بن دراج» و ... . نكته قابل تأمّل این که شیعه از یک سو حکومت عباسیان را نامشروع می دانست و از سوی دیگر در حکومت آنها تا حد وزارت به کار می پرداخت.
پاسخ تفصیلی:
شاید نخستین مرحله از نفوذ شیعه در دستگاه عباسی به صورت یک جریان قوی، ماجرای ولایتعهدی امام رضا(علیه السّلام) باشد. اما می دانیم که پیش از آن نیز «علی بن یقطین» از سوی امام کاظم(علیه السّلام) دستور یافت تا در دستگاه عباسی بماند و در آنجا به شیعیان کمک کند.(1) در جریان ولایتعهدی امام رضا(علیه السّلام) برای مدتی در ظاهر نیز تشیع رنگ حکومتی به خود گرفت. بعد از آن، مأمون همواره اظهار تشیع می کرد، گرچه تشیع وی، تشیع امامی نبود، اما می توانست صبغهای از تشیع به حساب آید و هواداری کسانی را نسبت به تشیع جلب کند. در نقلی آمده است که مأمون پس از آمدن به «عراق»، سعی کرد امور مملکتی را به کسانی که تمایلات شیعی داشتند واگذار کند؛ بعد از آن که راضی شد تا از عامّه نیز کسانی را بکار گمارد، تصمیم گرفت تا در کنار هر نفر از عامه، یک نفر شیعه نیز بگذارد.(2)
بعد از مأمون و معتصم، متوکل این شیوه را دگرگون کرد و به دفاع از اهل حدیث که به شدت ضد معتزله و شیعه بودند، پرداخت. وی در دشمنی خود با علویان تا آنجا پیش رفت که حتی دستور خرابی مشهد امام حسین(علیه السّلام) را صادر کرد و گفت تا زمین های گرداگرد آن را شخم زده و کشت کردند.(3) این حرکت هم دوامی نیاورد و پس از روی کار آمدن خلفایی که با شدّت و ضعف این سیاست را دنبال می کردند، با روی کار آمدن مقتدر عباسی از سال 295 به بعد، زمینه رشد شیعه در «بغداد» و نقاط دیگر فراهم شد.
در این دوره شاهد آن هستیم که بسیاری از شیعیان برجسته دارای مشاغل حکومتی و اداری بودهاند. آمادگی شیعیان برای نفوذ در امور حکومتی از مدت ها قبل بوده است. شیخ «طوسی» نقل کرده است که: «حکم بن علیا گفت: من فرمانروایی بحرین را داشتم و در آنجا به مال زیادی دست یافتم که مقداری را انفاق کرده و با مقدار دیگر آن، زمین و ... خریدم. پس از مدتی خمس آن را نزد امام جواد(علیه السّلام) آوردم. امام فرمود: همه اموالی که داری از آن ماست، اما من همان مقدار را که آورده ای قبول می کنم و باقی را به تو می بخشم».(4)
«نجاشی» از «حمدویه» نقل کرده که «محمد بن اسماعیل بن بزیع» و نیز «احمد بن حمزه» از وزیران بودند. «حمدویه» از شیعیان امام کاظم(علیه السّلام) بوده و امام جواد(علیه السّلام) را نیز درک کرده است.(5) «حسین بن عبدالله نیشابوری» که از شیعیان امام جواد(علیه السّلام) بود، مدتی حکومت سیستان را داشت.(6) «نوح بن دراج» از شیعیانی بود که قاضی کوفه به شمار می رفت. او می گفت که از برادرش «جمیل بن دراج» که از اصحاب امام صادق(علیه السّلام) بود، اجازه قضاوت در «کوفه» را گرفته است.(7)
جریان مشارکت شیعیان امامی در دستگاه حکومتی در دوران آخرین امامان(علیهم السّلام) رو به گسترش گذاشت. در دوران امام یازدهم(علیه السّلام) و پس از آن در غیبت صغری، شمار فراوانی از شیعیان در دستگاه عباسی شغل های مهمی به دست آوردند. همچنین «یعقوبی»، مورخ برجسته شیعی امامی، شغل دبیری را داشته و لذا به «کاتب» شهرت یافته است. «علی بن محمد بن زیاد» از دیگر شیعیانی است که شوهر خواهر «جعفر بن محمد» وزیر بود و توانست در حکومت شغل مهمی بدست آورد. وی نویسنده کتاب «الأوصیاء» است که مجلسی با واسطه از آن نقل و یاد کرده است.(8)
نکته مهم در این دوران این بود که شیعیان با وجود دشواری های فراوان، توانستند این قبیل موقعیت ها را به دست آورند و جایگاه خویش را در بغداد مستحکم سازند. در این زمان، افزون بر دشمنی عباسیان نسبت به شیعیان، شورش های شیعیان «زیدی»، جنبش «قرامطه» و نیز حرکت «اسماعیلیه» خطرات فراوانی را برای شیعیان امامی به دنبال داشت؛ چرا که به هر حال نام شیعه میان آنها مشترک بود. با این حال شیعیان امامی کوشیدند تا خود را از این جریانات بدور داشته و سلطه خویش را در «بغداد» استوار سازند.
«عباس اقبال» ضمن شرحی از زندگی «ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی» (237 - 311) درباره رشد شیعه در این دوره و رسوخ شیعیان در دستگاه اداری عباسی مطالبی بیان کرده و می نویسد: «ابو سهل، لااقل در قسمت اول از خلافت مقتدر خلیفه و وزارت ابن فرات، در دربار نفوذی فوق العاده داشته و فرقه امامیه در آن دوره یعنی ایام غیبت صغری که از خاندان نوبخت افرادی دیگر مثل ابو الحسین علی بن عباس (م 324) و ابو القاسم حسین بن روح (م 326) در بغداد دارای ریاست و قدرت بودهاند، در تحت توجه و راهنمایی ابو سهل اسماعیل بن علی به عزت و شوکت بسیار زیست می کردهاند». وی با اشاره به وزارت «آل فرات» و پشتیبانی آنها از «آل ابی طالب» می نویسد: «شمار مخالفان اهل تسنن - عموماً و طایفه امامیه خصوصاً - در سایه پشتیبانی آل فرات رو به افزایش گذاشت».(9)
اقبال در شرح حال «حسین بن روح»، نایب سوم امام زمان(علیه السّلام) می نویسد: «حسین بن روح از سال انتصاب خود به مقام نیابت تا اوان وزارت حامد بن عباس (از جمادی الثانیه 306 تا ربیع الثانی 311) به حرمت تمام در بغداد می زیست و منزل او محل رفت و آمد امیران و اعیان و وزیران معزول بود ... بعد از خلاصی از حبس، حسین بن روح، باز در بغداد به همان عزّت و احترام پیشین به اداره امور دینی شیعه مشغول شد و امامیه اموالی را که بر عهده داشتند به او می رساندند. چون در این دوره چند نفر از آل نوبخت، مثل ابو یعقوب اسحاق بن اسماعیل (مقتول 322) و ابو الحسین علی بن عباس (م 324) و ابو عبدالله حسین بن علی نوبختی (م 326) در دربار خلفا و امرای لشکری، مقام های مهمی داشتند، دیگر کسی نمی توانست چندان اسباب زحمت ابوالقاسم حسین بن روح را فراهم آورد».(10)
شیخ «صدوق» نیز از قول مخالفان اشکالی را درباره مسأله غیبت امام زمان(علیه السّلام) آورده و آن این که چرا امامان در دوران اموی که فشار شدیدتر بود غیبت نکردند؛ اما در دورانی که شیعیان فراوان شده و به واسطه دوستی با بزرگان دولتی و صاحبان قدرت، قدرت و شوکتی یافتند، مسأله غیبت پیش آمد؟ در این نقل، به طور تلویحی به نفوذ سیاسی شیعیان در این دوره اشاره شده است. پاسخ شیخ «صدوق» آن است که آن زمان، حرکت امامان(علیهم السّلام) سیاسی نبوده و بحث «قیام به سیف» برای امامان شیعه در کار نبود؛ اما نسبت به امام زمان(علیه السّلام) مسأله «قائم» بودن و «قیام به سیف» مطرح بود و به همین دلیل خطر از این ناحیه بسیار پیش بینی می شد.(11)
آنچه قابل تأمّل است این که شیعه از یک سو امامت عباسیان را نامشروع می دانست و از سوی دیگر در حکومت آنها تا حد وزارت به کار می پرداخت. این مسأله ای است که از دیرباز در فقه سیاسی شیعه مورد توجه بوده و افزون بر عبارات فراوانی که در کتاب های فقها در این باره آمده، «سید مرتضی» رساله ای خاص در این باره تألیف کرده که ما گزارش آن را در جای دیگری آورده ایم.(12)،(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.