پاسخ اجمالی:
درباره غیبت و قیام حضرت حجّت(ع) روایات زیادی از رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) در دسترس مردم قرار گرفته است. نگاهی به انبوه این روایات نشانگر آن است که این مسأله از دید معصومان دور نمانده و همه آن بزرگواران بر آن تأکید ورزیده اند. گذشته از احادیث رسول خدا(ص) در این زمینه، هر کدام از امامان(ع) روایاتی درباره جنبه های مختلف مسأله غیبت و مهدویت و همچنین تعیین مصداق مورد نظر آن بيان كرده اند که در مجموع بیش از ششصد حدیث می شود.
پاسخ تفصیلی:
درباره زمینه سازی «غیبت» توسط پیامبر اكرم(صلّی اللّه علیه و آله) و امامان شیعه(علیهم السّلام) بايد گفت كه روایات زیادی در اين باره از رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) و امامان معصوم(علیه السّلام) در دسترس مردم قرار گرفته است. نگاهی به انبوه این روایات -که اخیرا به صورت معجمی گردآوری شده- نشانگر آن است که این مسأله از دید هیچ امامی دور نمانده و همه آن بزرگواران بر آن تأکید ورزیده اند. گذشته از احادیث رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) در این زمینه که دو جلد از معجم مزبور را به خود اختصاص داده، از هر کدام از امامان(علیهم السّلام) روایاتی درباره جنبه های مختلف مسأله غیبت و مهدویت و همچنین تعیین مصداق مورد نظر آن وارد شده است که در مجموع بیش از ششصد حدیث می شود.(1)
این، نشانه آن است که مهدویت در قاموس روایی شیعه از اهمیّت بسزایی برخوردار است؛ زیرا پس از رحلت هر یک از امامان(علیهم السّلام) -به هر دلیلی که بدرود حیات می گفتند- و یا حتی در حال حیاتشان، توهّم «مهدویت» به نقطه اوج می رسید. سیر بحث هایی که درباره فرق شیعه توسط «اشعری» و «نوبختی» عنوان شده نشان می دهد که مهمترین دلیل تفرقه ها و انشعاب ها در میان شیعه، همین مسأله «مهدویت» بوده که به غلط از سوی برخی از اصحاب ائمه(علیهم السّلام) مطرح می شده و انشعابی را -و لو به طور محدود- به دنبال داشته است.
قابل توجه آن که اساساً اعتقاد به مهدویت «محمد بن حنفیه»، «نفس زکیه»(2) و بسیاری دیگر از علویان، ناشی از همین تأکیدی است که بر اصل مسأله «مهدویت» شده است. یک نمونه ادعای مهدویت درباره «عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر» (م 129) بود. درباره امام باقر(علیه السّلام) نیز همین ادعا شد که از سوی امام(علیه السّلام) رد شد و به شدت انکار گردید. درباره اسماعیل فرزند امام صادق(علیه السّلام) و حتی شخص امام صادق و امام کاظم(علیهما السّلام)(3) و برخی از رهبران علوی که بر ضد عباسیان قیام کردند، مانند «حسن بن قاسم»، «یحیی بن عمر»، «محمد بن قاسم» و ... همین ادعا مطرح شده است و (4) القابی که خلفای عباسی از آنها استفاده کردند، به طور غالب، القابی است که در برخی از روایات، به عنوان «القاب مهدی» شناسانده شده است؛ سفاح، منصور، مهدی، هادی، رشید، أمین و مأمون از این دست القاب هستند.
وجود این همه ادعای «مهدویت» در قرون نخستین اسلامی در میان شیعیان و همچنین اهل سنت، نشانه آن است که وجود «قائم» و «مهدی» امری ثابت و اصلی مسلم در میان مسلمانان بوده است و تنها در مورد تعیین مصداق، مشکلاتی پیش آمده است. گفتنی است که عنوان «قائم» در متون روایی شیعه، بیش از لقب «مهدی» به کار رفته است، در حالی که در روایات اهل سنت، تنها کلمه «مهدی» وارد شده است. در قرون بعد، به ویژه قرنهای هشتم و نهم هجری نیز ناظر دهها مورد ادعای مهدویت هستیم. همه اینها نشانه وجود زمینههای کافی برای ادعای این امر در روایاتی است که مذاهب مختلف اسلامی در اختیار داشته و دارند. این روایات در جوامع حدیثی شیعه فراوان بوده و در منابع اهل سنت هم به فراوانی یافت می شود.(5)،(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.