پاسخ اجمالی:
اهداف «قصاص» در اسلام عبارت است از: تامین عدالت کیفری، حفظ نظم و امنیت اجتماع و پیشگیری از انتقام فردی. در واقع «قصاص» نوعی مقابله به مثل با جنایتکار است به گونه ای که مجرم همانند خسارتی که وارد کرده مجازات می شود. از این رو «قصاص» علاوه بر اجرای عدالت کیفری، تامین کننده امنیت جانی، و موجب پیشگیری از انتقام فردی است. لذا «قصاص»، پاسخی منطقی است به یک احساس طبیعی انسانی، و در واقع کنترل کننده آن است.
پاسخ تفصیلی:
برای تبیین نقش و کارکرد مجازات «قصاص»، و ارتباط آن با اهداف مورد نظر در فلسفه مجازات در حقوق کیفری اسلام، باید گفت که فلسفه «قصاص» چند چیز است:
1- «قصاص» و تأمین عدالت کیفری
همان گونه که می دانیم یکی از مهم ترین اهداف اصلی شریعت اسلام و سایر شرایع وحیانی، تأمین قسط و عدل در این جهان است و این هدف، زیربنای تمام قوانین و مقرّرات دینی به خصوص در مورد روابط اجتماعی انسان ها با یکدیگر بوده است. از دیدگاه اسلام، اصل مقابله به مثل، به عنوان یک اصل اوّلی در برخورد با مجرمین پذیرفته شده است و رعایت تساوی کامل بین جرم و مجازات در جرایم قتل عمد، جرح و قطع اعضا به عنوان یک حق، مورد قبول قرار گرفته است و این تساوی و تشابه بین جرم و مجازات، ساده ترین و ابتدایی ترین مفهومی است که از عدالت کیفری استفاده می شود.
همان گونه که از مفهوم «قصاص» استفاده می شود، این مجازات نوعی مقابله به مثل با جنایت کار است به گونه ای که اولاً: خود او مجازات شود و نه دیگران. ثانیاً: مجازات او دقیقاً مساوی و همانند خسارتی باشد که به مجنی علیه وارد نموده است. این نوع برخورد با جرایم، علیه تمامیت جسمانی انسان ها، حرکتی بود که اسلام برای تحقق عدالت کیفری و جلوگیری از هر گونه بی عدالتی و تبعیض در اجرای مجازات آغاز نمود. اسلام در برابر برخوردهای ناعادلانه که در عرب جاهلیت برای مجازات قاتل وجود داشت، می فرماید: «کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ...»(1)؛ (حکم قصاص کشتگان چنین مقرّر گشت: مرد آزاد در مقابل مرد آزاد، و بنده را به جای بنده، و زن را به جای زن قصاص توانید کرد...).
2- «قصاص» و حفظ نظم و امنیت اجتماعی
بدون تردید یکی از ارکان حیات اجتماعی، امنیت جانی اعضای یک جامعه است، به گونه ای که عدم وجود چنین امنیتی مانع تمام پیشرفت ها و فعالیت های اجتماعی می شود و حیات جامعه را با مشکل جدّی روبه رو می سازد و به همین دلیل هیچ جامعه ای را نمی توان پیدا کرد که نسبت به پدیده قتل بی تفاوت باشد و قوانین و مقرّراتی را برای مقابله با آن به وجود نیاورده باشد، ولی سخن در این است که چه مجازاتی می تواند بهتر و بیشتر مجرمین بالقوّه را از ارتکاب قتل بازدارد؟ آیا مجازات حبس که امروزه بسیاری از کشورهای غربی در نظر گرفته اند می تواند انسانی را که قصد ارتکاب قتل دارد از عمل خود منصرف نماید؟ خصوصاً که به جهت وضعیت بد اقتصادی و رفاه نسبی زندان ها و جرم زا بودن محیط، زندان رفتن را استقبال می کنند!! یا آن گونه که اسلام می گوید: بهترین بازدارندگی برای ایجاد امنیت در جامعه «قصاص» است؟
در منابع اسلامی، مهم ترین کارکرد قانون «قصاص»، حفظ حیات انسان ها و محفوظ ماندن خون آن ها معرفی شده است. قرآن کریم می فرماید: «وَلَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ»(2)؛ (برای شما در قصاص حیات است، ای صاحبان عقل و اندیشه).
اکثر مفسرین در تفسیر این آیه به مسأله حفظ حیات انسانی در اثر تشریع و اجرای این حکم اشاره کرده اند و هدف و فلسفه اصلی «قصاص» را همین امر می دانند. این هدف در دو قسمت قابل بررسی است:
الف) حیات ناشی از اجرای «قصاص»: به طور قطع، بخشی از فلسفه «قصاص» در اثر اجرای این حکم در جامعه پدیدار خواهد شد. اجرای «قصاص» نسبت به شخص قاتل گرچه موجب سلب حیات دنیوی او خواهد شد، امّا تنها راه رهایی از عذاب اخروی تسلیم شدن در برابر حق مشروع اولیای دم است تا اگر بخواهند او را عفو کنند و اگر بخواهد او را «قصاص» نمایند. البته اجرای «قصاص» نسبت به قاتل نیز می تواند سبب حیات مطلوب و پسندیده در آخرت شود و او را از عذاب دردناک آخرت رهایی دهد. همچنین اجرای «قصاص» موجب حفظ حیات انسان های دیگر خواهد شد.
ب) حیات ناشی از تشریع قصاص: مهم ترین تأثیر یک قانون جزایی، بازداشتن انسان ها از ارتکاب جرم است و بهترین قانون در این زمینه، قانونی است که بتواند ارتکاب جرم را به حدّاقل ممکن برساند؛ به ویژه اگر جرم سنگینی مانند قتل نفس باشد که خسران جبران ناپذیری را برای جامعه به خصوص خانواده مقتول به همراه دارد.
تشریع «قصاص»، اگر تنها راه برای رساندن حدّاقل جرم قتل و سایر جرایم علیه تمامیت جسمانی نیست، قطعاً بهترین و حکیمانه ترین راه برای این منظور است. اگر بتوان کسی را از قصد کشتن دیگری منصرف نمود، اطمینان بخش ترین راه آن تهدید نمودن او به مقابله به مثل است، وگرنه هر مجازات دیگری ممکن است برای او قابل قبول باشد و او را از قصد خود منصرف نکند. بنابراین در تشریع حقّ قصاص، حیاتی گسترده تر از آنچه در اجرای آن وجود دارد نهفته است، و این خود نشان دهنده این واقعیت است که فلسفه قصاص لزوماً در اجرای آن نیست، بلکه خود قانون و وجود حقّ «قصاص» در جامعه می تواند اثر بازدارندگی خود را داشته باشد.
از امام سجاد(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَلَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ» نقل شده که فرمود: «برای شما ای امت محمّد(صلی الله علیه وآله) در قصاص حیات و زندگانی نهفته است، از قتل خودداری خواهد کرد و این موجب استمرار حیات است، هم برای کسی که اراده قتل را داشت، و هم برای کسی که قصد کشتن او را داشت. و نیز موجب حیات است برای غیر آن ها از مردم، چون وقتی بدانند که قصاص امکان پذیر است از ترس آن جرأت بر قتل نمی کنند. ای صاحبان عقل، شاید از قتل بپرهیزید».(3)
3- قصاص و پیشگیری از انتقام فردی
بدون تردید جرایم بر ضدّ اشخاص؛ اعم از قتل، قطع عضو و ضرب و جرح، احساسات و عواطف مجنی علیه یا اولیای او را جریحه دار می کند و آنان را به مقابله و برخورد با جانی وادار می سازد. طبیعت انسان به گونه ای است که در مقابل هر عملی که منافات با خواسته ها و امیال و منافع او باشد از خود عکس العمل نشان می دهد.
این بخش از طبیعت انسانی که از قوّه غضبیه سرچشمه می گیرد، در عین آن که ضامن بقا و استمرار حیات انسان است، در صورت طغیان و سرکشی، می تواند آثار و نتایج سوئی را برای فرد و جامعه به دنبال داشته باشد. به همین دلیل، یکی از برنامه های تربیتی اسلام، کنترل و تعدیل این قوّه و قرار دادن آن در محدوده عقل و شرع است. محروم نمودن مجنی علیه یا اولیای او از برخورد متقابل با جانی و صرفاً توصیه به صبر و گذشت، چیزی جز سرپوش گذاشتن ظاهری بر احساسات انتقام جویانه نیست؛ بلکه بدین معنا است که قانونگذار باید به گونه ای حساب شده، راه معقولی را برای خاموش نمودن این احساسات یا اعمال نمودن آن ها ارائه دهد. همان گونه که محروم نمودن افراد از اعمال حقّ انتقام، ممکن است به طغیان احساسات انتقام جویانه منجر شود و نظم اجتماعی را مختل نماید. بنابراین، راه میانه ای را باید انتخاب کرد که در عین حال که نظم و امنیت اجتماعی حفظ می شود حقوق افراد نیز رعایت گردد و آن، چیزی جز اجرای قصاص از ناحیه محکمه قضایی نیست.
بنابراین، مجازات «قصاص»، یک پاسخ منطقی و حساب شده از طرف شریعت اسلامی به یک احساس طبیعی انسانی و در واقع کنترل کننده آن است.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.