پاسخ اجمالی:
«جهاد» سنگ زيربناى اسلام و ستون اصلى اين خيمه است و در فقه شیعه بر دو قسم است: «جهاد اكبر» و «جهاد اصغر». «جهاد اكبر» جنگيدن در برابر دشمن دروني يا همان هوی و هوس هاى سركش است. «جهاد اصغر» نيز مقاومت و جنگيدن در برابر دشمنان خارجى، دشمنان حقيقت، دشمنان عدالت، فضيلت و دين است.
پاسخ تفصیلی:
«جهاد» مهمترين سنگ زيربناى اسلام و ستون اصلى اين خيمه است، جهاد است كه كاخ اسلام را برپا داشته و آن را گسترش داده است. اگر جهاد نبود، اسلام اين آيين نجات بخش و مايه رحمت و بركت براى مردم جهان نبود. جهاد چيزى جز ايستادگى در برابر تجاوز دشمن و مقاومت در مقابل ظلم و فساد و بذل جان و مال و فداكارى در اين راه نيست. به عقيده شيعه، جهاد بر دو قسم است: «جهاد اكبر» و «جهاد اصغر». «جهاد اكبر» همان مقاومت در برابر دشمن داخلى يعنى هوا و هوس هاى سركش، و مبارزه با صفات پست و انحرافات اخلاقى، مانند: جهل، ترس، ظلم، تكبر، خودپسندى، حسد، بُخل و مانند اينهاست. چنانكه فرموده اند: «أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»(1)؛ (بزرگترين و خطرناك ترين دشمن تو، همان هوس هاى نفسانى سركش توست!).
«جهاد اصغر» مقاومت در برابر دشمنان خارجى، دشمنان حقيقت، دشمنان عدالت، دشمنان اصلاحات، دشمنان فضيلت و دين است و از آنجا كه مبارزه با انحرافات اخلاقى و صفات زشت و ناپسندى كه در روح و جان انسان ريشه دوانيده، كار مشكل و دشوارى است، پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله) اين نوع مبارزه را در پاره اى از سخنان خود «جهاد اكبر» ناميده است.(2) ياران بزرگوار آن حضرت نيز در تمام طول حيات خود همواره به اين دو جهاد مشغول بودند و در سايه آن، اسلام را به عالى ترين مرحله سربلندى و افتخار رسانيدند؛ ولى در اينجا يك موضوع باقى مى ماند كه اگر بخواهيم به قلم خود اجازه دهيم تصويرى از وضع جهاد مسلمانان گذشته و فداكاريها و جانبازي هاى آنان در راه عظمت و اعتلاى اسلام، با آنچه امروز مى بينيم بر صفحات كاغذ ترسيم كنيم، شايسته است اشك هاى حسرت از چشم هاى ما سرازير گردد و دلها از فرط غم و اندوه شكافته شود!؛ ولى آيا مى دانيد چرا قلم از نوشتن باز مي ماند؟ و با اينكه شعله هاى اندوه غم در سينه ام زبانه مى كشد و قلبم را فشار مى دهد حتى قدرت شرح اين ماجرا از من سلب شده است؟!(3)
شرح اين هجران و اين خون جگر *** اين زمان بگذار تا وقت ديگر!
دو دستور بزرگ
به عقيده شيعه امر به معروف يا دعوت به سوى نيكيها و هدايت به سوى حق و فضيلت و نهى از منكر يا مبارزه با بديها و گمراهيها، جزء مهمترين و عالي ترين دستورات اسلامى است كه عقل و شرع در لزوم آن هماهنگ هستند.(4) اين دو وظيفه بزرگ از اساسى ترين پايه هاى اسلام محسوب مى شود و در رديف بهترين عبادات و طاعات و يكى از اقسام «جهاد» مى باشد. ملّت هايى كه اين دو اصل را فراموش كنند به طور مسلّم خداوند آنها را در چنگال ذلت و خوارى گرفتار خواهد نمود و لباس بدبختى به اندام آنها مى پوشاند، چنين ملتى طعمه آماده اى براى درندگان انسان نما و ظالمان و ستمگران خواهند بود و لذا از شخص پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) و امامان معصوم(عليهم السلام) عبارات تكان دهنده اى در لزوم انجام اين دو وظيفه بزرگ و مفاسد و زيان هايى كه از ترك آن دامنگير اجتماعات انسانى مى شود نقل شده كه پشت را مى لرزاند. بدبختانه ما امروز مفاسد و زيان هايى را - كه از سستى در انجام اين دو وظيفه سرچشمه مى گيرد - با چشم خود آشكارا مى بينيم؛ ولى اى كاش مطلب به همين جا ختم مى شد و تنها به ترك اين دو وظيفه قناعت كرده بوديم و كار به اينجا نمى رسيد كه منكر در نظرها معروف و معروف در نظرها منكر گردد آمرين بمعروف و دعوت كنندگان به حق و فضيلت، خودشان پشت پا به حق و فضيلت بزنند و نهى كنندگان از منكر خودشان آلوده انواع منكرات بشوند!
اين بلايى است كمرشكن و غير قابل تحمل: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ»(5)؛ (فساد در صحرا و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام داده اند آشكار شده است). با اينكه فرموده اند: «لَعَنَ اللهُ الآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ التَارِكِينَ لَهُ، وَ النَّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعَامِلِينَ بِهِ»(6)؛ (لعنت بر آنهايى كه دعوت به نيكى مى كنند و خودشان ترك مى نمايند، و آنها كه نهى از بدى مى كنند و خود آن را انجام مى دهند!).
راستى؛ آفرين بر آيين اسلام و بر اين وسعت احكام و جامعيت آن؛ زيرا آنچه را براى دين و دنياى انسان لازم بوده و آنچه موجب ترقى و پيشرفت و سعادت او مى شده پيش بينى نموده است. از يك طرف دستورات جامع و قوانين زنده اى براى مردم جهان وضع كرده و اين در حقيقت به منزله «قوه مقننه» است. بديهى است اين قوه قانونگذارى بدون يك نيروى اجرايى كافى اثرى نخواهد بخشيد، لذا در درجه اوّل ضمانت اجرايى آن را به عهده عموم مسلمانان گزارده و امر به معروف و نهى از منكر را وظيفه فرد فرد آنها قرار داده، تا هر كس يك «قوه مجريه» براى آن احكام و مقررات بوده باشد، همه بر وضع يكديگر نظارت كنند و همه در برابر يكديگر مسئول باشند: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْؤُولٌ!»؛ اما چون ممكن است در مواردى، اين ضمانت اجرايى كافى نباشد و عدّه اى از اجراى قوانين سرباز زنند، لذا در درجه دوم اختيارات وسيعى به حكومت اسلامى و زمامدار و مسئول مطلق جامعه مسلمانان يعنى «امام» يا كسانى كه از طرف او براى اين مقام نصب مى شوند، داده شده است. حكومت اسلامى موظّف است حدود اسلام را جارى سازد، مجرمان را كيفر دهد، با ظلم و فساد مبارزه كند و در حفظ استقلال مسلمين و تقويت مرزها بكوشد.
خلاصه فوايد و آثار حيات بخش اين دو قانون بزرگ اسلامى يعني «امر به معروف و نهى از منكر»، خيلى بيشتر از آن است كه در بيان بگنجد؛ ولى آيا اين سياست عالى اجتماعى را در هيچ يك از مذاهب و اديان جهان مى توانيد پيدا كنيد؟! آيا مكتب و فلسفه اى از اين عميق تر پيدا مى شود كه همه افراد مراقب و ناظر حال يكديگر باشند و بر هر كسى سه چيز واجب باشد: ياد گرفتن و عمل كردن، تعليم به ديگران، وادار ساختن افراد ديگر به علم و عمل؟ اينجاست كه انسان از عظمت اين دين و اين مكتب عالى تربيتى در شگفت مى شود، ولى از آن شگفت انگيزتر وضع رقّت بار مسلمانان كنونى است! كه با داشتن چنين برنامه هايى، به چه روزى افتاده اند!(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.