پاسخ اجمالی:
برخی از طرفداران نظریه «دموکراسی»، برای اثبات حق سلطه مردم به آیاتی از قرآن استناد کرده، و می گویند؛ قرآن در بسیاری از آیات، خطاب های خود را متوجّه عموم مؤمنان می کند، زیرا امّت را صاحب حقّ در تنفیذ امور می داند و این، همان معنای حقّ سلطه امّت است. مانند این آیه که می فرماید: «دستان مرد و زن دزد را قطع کنید». اما این استدلال باطل است. زیرا خطاب در این آیه و آیات مشابه، به مجموع امّت نیست، بلکه خطاب به اولی الأمر و کسانی است که حقّ قضاوتِ بین مردم را دارند ...
پاسخ تفصیلی:
برخی از طرفداران نظریه «دموکراسی» به آیاتی چند از قرآن کریم استدلال کرده اند:
الف) خطاب های عمومی قرآن
«محمّد یوسف موسی» می گوید: «گاهی استدلال می شود بر سلطه امّت و این که امّت منشأ سلطه و سیادت است، به این که قرآن در بسیاری از آیات، خطاب های خود را متوجّه عموم مؤمنان می کند، بدان دلیل که امّت را صاحب حقّ در تنفیذ امور می داند و این، همان معنای حقّ سلطه امّت است».(1)
اما این استدلال از جهاتی باطل است:
1- خطاب های قرآن کریم در تکالیف[اعم از واجب عینی یا کفایی] متوجه مؤمنان است و این گونه تکالیف، طبیعت ولایی ندارد که تنفیذ آن منوط به حاکم باشد تا این که نتیجه گیری شود: قرآن حقّ سلطه را برای امّت قرار داده است. آری، در برخی از موارد این گونه توهّم می شود؛ همانند آیه شریفه: «الزّانِیهُ وَالزّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَهَ جَلْدَهٍ»(2)؛ (زن زناکار و مرد زناکار را هر کدام صد تازیانه بزنید). و نیز آیه: «وَالسّارِقُ وَالسّارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُما...»(3)؛ (دستان مرد و زن دزد را قطع کنید). همچنین آیه: «وَالَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَهً...»(4)؛ (و آنان که به زنان پاک مؤمن نسبت زنا دهند؛ آن گاه چهار شاهد بر ادعای خود نیاورند آنان را به هشتاد تازیانه کیفر دهید). ولی با دقّت و تأمّل در آیات پی می بریم که خطاب آیات فوق به مجموع امّت نیست، تا از آن ها حقّ سیادت برای امّت استفاده شود، بلکه خطاب به اولی الأمر و کسانی است که حقّ قضاوتِ بین مردم را دارند.
2- اگر حقّ سلطه از برای امّت است، باید امام در حکمرانی اش از همه امّت رضایت بگیرد، در حالی که اهل سنت معتقدند ولایت امام به بیعت برخی از اهل حلّ و عقد و حتّی یک نفر از علمای اهل حلّ و عقد نیز منعقد می شود.
3- حاصل این نظریه این است که هر کس متولّی امر امّت از جانب مردم شد، ولایتش شرعی و اطاعتش واجب است، هر چند فاسق و جائر باشد، در حالی که این دیدگاه منافات دارد با آیات و روایاتی که از دوستی و همکاری با ظالمین نهی کرده، و از حرمت اطاعت کسی که به غیر از احکام الهی حکم می کند، سخن می گوید.
4- با جمع بین آیات فوق و برخی از آیات دیگر؛ مانند: «... وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ...»(5) استفاده می شود حقّ سلطه و سیادت از برای خداوند متعال است، ولی وظیفه مردم است که خدا و پیامبرش(صلی الله علیه و اله) را یاری و اطاعت کنند.
ب) آیات استخلاف
در برخی از آیات، اشاره شده به این که خلافت از برای مجتمع است نه شخص معین؛ مثل قول خداوند متعال: «وَإِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی اْلأَرْضِ خَلِیفَهً...»(6)؛ (و یاد آور زمانی را که پروردگارت به ملائکه فرمود: همانا من در روی زمین خلیفه قرار می دهم). از این تعبیر استفاده کرده اند چون انسان خلیفه و جانشین خدا در روی زمین است، پس حقّ سلطه نیز برای خود اوست. در جواب می گوییم: اوّلاً: از این آیات چنین استفاده می شود که بشر جانشین خداوند در آبادانی روی زمین است و این معنا ربطی به سلطه انسان بر خود ندارد. از همین رو می بینیم هنگامی که خلافت به معنای حکومت است، خداوند آن را به مردم نسبت نمی دهد، بلکه می فرماید: «یا داوُودُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی اْلأَرْضِ فَاحْکُمْ بَینَ النّاسِ بِالْحَقِ»(7)؛ (ای داوود! ما تو را جانشین خود در روی زمین قرار دادیم، پس بین مردم به حق حکم کن). ثانیاً: آیات خلافت عامّه[تکویناً نه تشریعاً] دلالت بر تفویض آبادانی زمین به بشر دارد؛ زیرا تشریع بر شرایطی خاص متوقف است.
ج) آیه امانت
خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا اْلأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَإِذا حَکَمْتُمْ بَینَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»(8)؛ (خدا به شما امر می کند که البته امانت ها را به صاحبانشان برگردانید و چون میان مردم حکم می کنید به عدالت داوری کنید). از آیه فوق چنین استفاده کرده اند که مقصود از امانت، حکومت بین مردم است، به قرینه تفریعی که در آیه آمده است: «وَإِذا حَکَمْتُمْ» به این معنا که حکم و حکومت بین مردم امانت است و آن ها صاحب و مالک تدبیر آن هستند؛ زیرا مخاطب این حکم آنانند و هر کس از طریق مردم انتخاب شد باید به عدل رفتار کند. در جواب می گوییم: آیه شریفه بر فرض که خطابش به عموم مردم است، دلالت دارد بر این که مردم وظیفه دارند حکومت را به اهلش[که از جانب خدا منصوب است] واگذارند، نه آن که بگویند ما در آن حق داریم و بخواهند خود حاکم برگزینند.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.