پاسخ اجمالی:
از آیات و روایات استفاده می شود که: «توكّل» بر خدا به معني اعتماد به يك منبع قدرت و توانايى بی نهایت، كه موجب افزايش مقاومت انسان در برابر مشكلات و حوادث سخت می شود و به تأكيد قرآن تنها کسانی مي توانند در برابر وسواس شیاطین مقاومت کنند كه بر خدا توكّل كرده باشند. بنابراین توکل، نیرو بخش و موجب تقویت اراده و مقاومت می شود و هم چنين باعث آزادگی و اعتماد به نفس می شود و از بردگی و ذلت و حقارت جلوگیری می کند.
پاسخ تفصیلی:
براي آشنايي با فلسفه «توكّل» چند نكته را بايستي مورد توجه قرار داد:
الف) توكّل بر خدا يعنى تكيه بر يك منبع فناناپذير قدرت و توانايى، كه سبب افزايش مقاومت انسان در برابر مشكلات و حوادث سخت زندگى مي شود، به همين دليل هنگامى كه مسلمانان در ميدان «احد» ضربه سختى خوردند و دشمنان پس از ترك ميدان، قصد بازگشت مجدد از نيمه راه را داشتند تا ضربه نهايى را به مسلمين بزنند و اين خبر به گوش مؤمنان رسيد، قرآن مي فرمايد: افراد با ايمان نه تنها در اين لحظه بسيار خطرناك - كه قسمت عمده نيروى فعّال خود را از دست داده بودند - وحشت نكردند؛ بلكه با تكيه بر «توكّل» و استمداد از نيروى ايمان بر پايدارى آنها افزوده شد و دشمنِ فاتح با شنيدن خبر اين آمادگى به سرعت عقب نشينى كرد.(1) نمونه اين پايدارى در سايه توكّل در آيات متعدّدى به چشم مي خورد، از جمله قرآن مي فرمايد: توكّل بر خدا، جلوى سستى دو طايفه از جنگجويان را در ميدان جهاد گرفت(2) و نيز: توكّل ملازم با صبر و استقامت در برابر حملات و صدمات دشمن ذكر شده است(3) و نيز: براى انجام كارهاى مهمّ نخست دستور به مشورت، و سپس تصميم راسخ و بعد توكّل بر خدا داده شده است.(4) حتّى قرآن مي فرمايد: «در برابر وسوسه هاى شيطانى، تنها كسانى مي توانند مقاومت كنند و از تحت نفوذ او در آيند كه داراى ايمان و توكّل باشند».(5)
از مجموع اين آيات استفاده مي شود كه منظور از توكّل اين است كه در برابر عظمت مشكلات، انسان احساس حقارت و ضعف نكند؛ بلكه با اتّكاى بر قدرت بي پايان خداوند، خود را پيروز و فاتح بداند و به اين ترتيب توكّل، اميدآفرين، نيروبخش، تقويت كننده اراده و تشديد كننده پايدارى و مقاومت است. اگر مفهوم توكّل به گوشه اى خزيدن و دست روى دست گذاشتن بود، معنايى نداشت كه درباره مجاهدان و مانند آنها پياده شود و اگر كسانى چنين مي پندارند كه توجّه به عالَم اسباب و عوامل طبيعى با روح توكّل ناسازگار است، سخت در اشتباهند؛ زيرا جدا كردن اثرات عوامل طبيعى از اراده خدا، نوعى شرك محسوب مي شود، مگر نه اين است كه عوامل طبيعى نيز هر چه دارند از او دارند و همه به اراده و فرمان اوست؛ آرى اگر عوامل طبيعى را دستگاهى مستقل در برابر اراده او بدانيم اين جاست كه با روح توكّل سازگار نخواهد بود. چطور ممكن است چنان تفسيرى براى توكّل بشود با اين كه شخص پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) كه سر سلسله متوكّلان بود، براى پيشبرد اهدافش از هيچ گونه فرصت، نقشه صحيح، تاكتيك مثبت و انواع وسايل و اسباب، غفلت ننمود، اينها همه ثابت مي كند كه توكّل، آن مفهوم منفى را ندارد.
ب) توكّل، آدمى را از وابستگي هاى تحقيرآميز - كه سرچشمه ذلّت و بردگى است - نجات مي دهد و به او آزادگى و اعتماد به نفس مي بخشد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.