پاسخ اجمالی:
رهبانيت با وجود خدمات مثبتش از جمله پرستارى بيماران صعب العلاج و خطرناك همچون جذاميان و تبليغ در نقاط بسيار دور دست، مفاسد بيشماري مانند انحرافات اخلاقى و ... داشته است. از آنجا كه انسان موجودى اجتماعي است و تكامل معنوى و مادى او در گرو زندگى جمعى است و غريزه جنسى براى حفظ نسل بشر است، رهبانيت با اصول فطرت و طبيعت انسان و با روح مدنى بالطبع آدمى ناسازگار بوده و ترك ازدواج هم در آن، موجب هيچ كمالى نشده است. البته زهد اسلامى كه سادگى زندگى و حذف تجملات است ارتباطى به رهبانيت ندارد و رهبانيت در اسلام همان، هجرت، جهاد، نماز، روزه، حج و عمره است.
پاسخ تفصیلی:
در سوره «حديد»، آيه 27 مىخوانيم: «وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها...»؛ (در قلوب آنها [پيروان عيسى] علاقه به رهبانيتى افكنديم كه آن را ابداع كرده بودند و ما آن را بر آنها مقرر نداشته بوديم هدفشان جلب خشنودى خدا بود؛ ولى حق آن را رعايت نكردند). با توجه به آيه شريفه اين سؤال مطرح مىشود كه: نظر اسلام درباره رهبانيت چيست؟
«رهبانيت» از ماده «رهبه» به معنى خوف و ترس است كه در اينجا خوف و ترسِ از خدا منظور است و به گفته راغب در «مفردات» ترسى است كه آميخته با پرهيز و اضطراب باشد و «ترهب» به معنى «تعبد» و عبادت كردن و «رهبانيّت» به معنى شدت تعبد است. در ميان مسيحيان نوعى رهبانيت مطلوب وجود داشت، هر چند در آئين مسيح چنين دستور الزامى به آنها داده نشده بود؛ ولى پيروان مسيح آن رهبانيت را از حد و مرز آن بيرون برده و به انحراف و تحريف كشاندند. به همين دليل اسلام به شدت آن را محكوم كرده و حديث معروف: «لا رَهْبَانِيَّةَ فِى الْاِسْلامِ»؛ (در اسلام رهبانيت وجود ندارد) در بسيارى از منابع اسلامى ديده مىشود.(1)
از جمله بدعتهاى زشت مسيحيان در زمينه رهبانيت، «تحريم ازدواج» براى مردان و زنان تارك دنيا بود و ديگر «انزواى اجتماعى» و پشت پا زدن به وظائف انسان در اجتماع و انتخاب صومعهها و دِيْرهاى دور افتاده براى عبادت و زندگى در محيطى دور از اجتماع بود، سپس مفاسد زيادى در دِيْرها و مراكز زندگى رهبانها به وجود آمد. درست است كه زنان و مردان تارك دنيا (راهبها و راهبهها) خدمات مثبتى نيز انجام مىدادند، از جمله پرستارى بيماران صعب العلاج و خطرناك همچون جذاميان و تبليغ در نقاط بسيار دور دست و در ميان اقوام وحشى و مانند اينها و همچنين برنامههاى مطالعاتى و تحقيقاتى؛ ولى اين امور در برابر كل اين برنامه، مسأله ناچيز و كم اهميتى بود و در مجموع مفاسد آن به مراتب برترى داشت.
اصولاً انسان موجودى است كه براى زندگى در اجتماع ساخته شده و تكامل معنوى و مادى او نيز در همين است كه زندگى جمعى داشته باشد و لذا هيچ يك از مذاهب آسمانى اين معنى را از انسان نفى نمىكند؛ بلكه پايههاى آنرا محكمتر مىسازد. خداوند در انسان «غريزه جنسى» براى حفظ نسل آفريده است و هر چيزى كه آنرا به طور مطلق نفى كند، مسلماً باطل است. زهد اسلامى كه به معنى سادگى زندگى و حذف تجملات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است هيچ ارتباطى به مسأله رهبانيت ندارد؛ زيرا رهبانيت به معنى جدائى و بيگانگى از اجتماع است و زهد به معنى آزادگى و وارستگى به خاطر اجتماعىتر زيستن است. در حديث معروفى مىخوانيم: «عثمان بن مظعون، به خاطر آنكه فرزندش از دنيا رفته بود، بسيار غمگين شد، تا آنجا كه خانهاش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد [و هر كار را جز عبادت ترك گفت] اين خبر به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد، او را احضار كرده، فرمود: «يَا عُثْمانُ! اِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَكْتُبْ عَلَيْنَا الرَّهْبَانِيَّةَ، اِنَّمَا رَهْبَانِيَّةُ اُمَّتِي الْجِهَادُ فِى سَبِيلِ اللهِ!»؛ (اى عثمان! خداوند متعال رهبانيت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانيت امت من، جهاد در راه خدا است). اشاره به اينكه اگر مىخواهى پشت پا به زندگى مادى بزنى اين عمل را به صورت منفى و انزواى اجتماعى انجام مده؛ بلكه آن را در يك مسير مثبت، يعنى جهاد در راه خدا، جستجو كن. سپس پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بحث مشروحى درباره فضيلت نماز جماعت براى او بيان فرمود كه تأييدى است بر نفى رهبانيت و انزوا».(2)
در حديث ديگرى از امام موسى بن جعفر(عليهما السلام) مىخوانيم كه: «برادرش على بن جعفر از محضرش پرسيد: آيا براى مرد مسلمان سزاوار است دست به سياحت بزند يا رهبانيت اختيار كند و در خانهاى بنشيند و از آن خارج نگردد؟ امام كاظم(عليه السلام) در پاسخ فرمود: نه».(3)
توضيح اينكه: سياحتى كه در اين روايت از آن نهى شده چيزى هم رديف رهبانيت يعنى يك نوع رهبانيت سيار بوده است، به اين معنى كه بعضى از افراد بى آنكه خانه و زندگى براى خود تهيه كنند يا كسب و كارى داشته باشند، به صورت جهانگردى بدون زاد و توشه، دائماً از نقطهاى به نقطه ديگر مىرفتند و با گرفتن كمك از مردم و گدائى زندگى مىكردند و آنرا يك نوع زهد و ترك دنيا مىپنداشتند؛ ولى اسلام هم رهبانيت ثابت را نفى كرده است و هم رهبانيت سيار را، آرى از نظر تعليمات اسلام مهم آن است كه انسان در دل اجتماع، وارسته و زاهد باشد نه در انزوا و بيگانگى از اجتماع!
سرچشمه تاريخى رهبانيت
تواريخ موجود مسيحيت نشان مىدهد كه رهبانيت به صورت فعلى در قرون اول مسيحيت وجود نداشته و پيدايش آن را بعد از قرن سوم ميلادى، هنگام ظهور امپراطور رومى به نام «ديسيوس» و مبارزه شديد او با پيروان مسيح(عليه السلام) مىدانند، آنها بر اثر شكست از اين امپراطور [خونخوار] به كوهها و بيابانها پناه بردند.(4) در روايات اسلامى نيز همين معنى به صورت دقيقترى از پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه: «روزى آن حضرت(صلى الله عليه و آله و سلم) به ابن مسعود فرمود: مىدانى رهبانيت از كجا پيدا شد؟ عرض كرد: خدا و پيامبرش آگاهترند، فرمود: بعد از عيسى(عليه السلام) جمعى از جباران ظهور كردند و مؤمنان سه مرتبه با آنها پيكار نموده و شكست خوردند، لذا به بيابانها متوارى شدند و به انتظار ظهور پيامبر موعودِ عيسى[؛ يعني حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله و سلم)] در غارهاى كوهها به عبادت مشغول گشتند، بعضى از آنها بر دين خود باقى ماندند و بعضى راه كفر پيش گرفتند. سپس افزود: آيا مىدانى رهبانيت امت من چيست؟ عرض كرد: خدا و رسولش آگاهترند، فرمود: «اَلْهِجْرَةُ وَ الْجِهَادُ وَ الصَّلاةُ وَ الصُّومُ وَ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ»؛ (رهبانيت امت من، هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است)».(5)
مورخ مشهور مسيحى «ويل دورانت» در تاريخ معروف خود در جلد 13 بحث مشروحى راجع به رهبانان نقل مىكند، او معتقد است پيوستن «راهبهها»؛ (زنان تارك دنيا) به «راهبان» از قرن چهارم ميلادى شروع شد و روز به روز، كار رهبانيت بالا گرفت تا در قرن دهم ميلادى به اوج خود رسيد.(6)
بدون شك اين پديده اجتماعى، مانند هر پديده ديگر، علاوه بر ريشههاى تاريخى، ريشههاى روانى نيز دارد كه از جمله مىتوان به اين واقعيت اشاره كرد كه اصولاً عكس العمل روانى افراد و اقوام مختلف در برابر شكستها و ناكاميها كاملاً متفاوت است، بعضى تمايل به انزوا و درون گرائى پيدا مىكنند و خود را كاملاً از اجتماع و فعاليتهاى اجتماعى دور مىكنند، در حالى كه گروه ديگر از شكست، درس استقامت مىآموزند و صلابت و مقاومت بيشترى پيدا مىكنند، گروه اول به رهبانيت يا چيزى شبيه به آن رو مىآورند و گروه دوم به عكس، اجتماعىتر مىشوند.
مفاسد اخلاقى و اجتماعى ناشى از رهبانيت
انحراف از قوانين آفرينش هميشه واكنشهاى منفى به دنبال دارد، بنابراين جاى تعجّب نيست كه وقتى انسان از زندگى اجتماعى كه در نهاد و فطرت او است فاصله بگيرد گرفتار عكس العملهاى منفى شديد مىشود، لذا رهبانيت به حكم اينكه بر خلاف اصول فطرت و طبيعت انسان است مفاسد زيادى به بار مىآورد از جمله:
1. رهبانيت با روح مدنى بالطبع بودن آدمى مىجنگد و جوامع انسانى را به انحطاط و عقب گرد مىكشاند.
2. رهبانيت نه تنها سبب كمال نفس و تهذيب روح و اخلاق نيست؛ بلكه منجر به انحرافات اخلاقى، تنبلى، بدبينى، غرور، عُجب و خود برتربينى و مانند آن مىشود و به فرض كه انسان بتواند در حال انزوا به فضيلت اخلاقى برسد فضيلت محسوب نمىشود، فضيلت آن است كه انسان در دل اجتماع بتواند خود را از آلودگيهاى اخلاقى برهاند.
3. ترك ازدواج كه از اصول رهبانيت است نه تنها كمالى نمىآفريند؛ بلكه موجب پيدايش عقدهها و بيماريهاى روانى نيز مىگردد. در دائرة المعارف قرن بيستم مىخوانيم: «بعضى از رهبانها تا آن اندازه توجه به جنس زن را عمل شيطانى مىدانستند كه حاضر نبودند حيوان مادهاى را به خانه ببرند! مبادا روح شيطانىِ آن به روحانيتِ آنها صدمه اي بزند!!» اما با اين حال تاريخ، فجايع زيادى را از دِيرها به خاطر دارد، تا آنجا كه به گفته «ويل دورانت»، «پاپ انيوسان سوم»، يكى از دِيرها را به عنوان فاحشهخانه توصيف كرد!(7) و بعضى از آنها مركزى براى اجتماع شكم پرستان و دنياطلبان و خوشگذرانها شده بود تا آنجا كه بهترين شرابها در دِيرها پيدا مىشد.
البته طبق گواهى تاريخ، حضرت مسيح(عليه السلام) هرگز ازدواج نكرد؛ اما اين هرگز به خاطر مخالفت او با اين امر نبود؛ بلكه عمر كوتاه مسيح(عليه السلام) به اضافه اشتغال مداوم او به سفرهاى تبليغى به نقاط مختلف جهان به او اجازه اين امر را نداد.
بحث درباره رهبانيت در خور كتاب مستقلى است كه اگر بخواهيم به آن بپردازيم از بحث تفسيرى بيرون مىرويم. اين بحث را با حديثى از امام علي(عليه السلام) پايان مىدهيم: در حديثى در ذيل آيه: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالاً الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»(8)؛ (بگو آيا به شما خبر دهم كه زيانكارترين مردم كيانند؟ آنها هستند كه تلاشهايشان در زندگى دنيا گم شده با اين حال گمان مىكنند كار نيك انجام مىدهند)، حضرت علي(عليه السلام) در تفسير آن فرمود: «هُمُ الرُّهْبَانُ الَّذِينَ حَبِسُوا اَنْفُسَهُمْ فِى السَّوارِى»(9)؛ (يكى از مصاديق بارز آن، رهبانها هستند كه خود را در ارتفاعات كوهها و بيابانها محبوس داشتند و گمان كردند كار خوبى انجام مىدهند).(10)،(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.