پاسخ اجمالی:
اعمال و سخنان انسانها به صورت انرژي هاى گوناگون در فضاى اطراف ما پراكنده شده و بر بدن ما و زمينى كه بر روى آن زندگى مى كنيم اثرى جاودانه گذاشته و براى هميشه در پرونده جهان طبيعت بايگانى مى شوند، و سرانجام روزى فرا مى رسد كه اين انرژی هاى ظاهراً خاموش و فراموش شده، از نو جان گرفته و آشكار مى شوند و نشان مى دهند كه نابود نشده اند. بنابراين مسأله تجسم اعمال، از نظر علمى قابل قبول است و خود اين موضوع نشان مى دهد كه زندگى سراى ديگر با زندگى اين جهان چقدر تفاوت دارد.
پاسخ تفصیلی:
مسأله مهمى كه در بحث «تجسم اعمال» پيش مى آيد اين است كه آيا اين مسأله به راستى با موازين علمى تطبيق مى كند یا اینکه علم چنین مطلبی را تایید نمی کند؟ پاسخ اين سؤال پس از توجه به چند مقدمه كوتاه روشن خواهد شد.
1. مى دانيم جهان تركيبى از «ماده» و «انرژى» است و در آسمانها و زمين و هر چه بنگريم اين دو را مى بينيم كه در كنار يكديگر در چهره هاى مختلف خودنمايى مى كنند. سابق بر اين چنين تصور مى شد كه در ميان اين دو يك مرز غير قابل عبور كشيده شده است، ماده هميشه ماده بوده، و هميشه ماده خواهد ماند، و انرژى نيز چنين است؛ اما با پيشرفت هاى علوم طبيعى پى به اسرار نهانى از اين دو اصل اساسى جهان خلقت برده ايم و معلوم شده اينها دو خويشاوند ديرين؛ بلكه هر كدام پدر و در عين حال فرزند ديگرى است.
دژ «اتم» كه به عنوان آخرين مرز جهان ماده در برابر علم و تكنولوژى سرسختانه مقاومت مى كرد سرانجام فرو ريخت، و درون آن چيزى جز انرژى نيافتند و روشن شد كه اين «ماده مشت پر كن» چيزى جز انرژى فشرده نيست و به اين گونه تبديل ماده به انرژى يك امر انجام شده تلقى گرديد. اجسام «راديواكتيو» كه در حال عادى و طبيعى تشعشعات اتمى پخش مى كنند، يعنى ماده آنها در حال پوسيدن و پلاسيدن و فرو ريختن و تبديل شدن به انرژى است ثابت كرد كه براى شكافتن و شكستن مرزهاى اتم همه جا نياز به رآكتورهاى نيرومند اتمى نيست؛ بلكه بسيارى از اتم هاى سنگين جهان خود به خود - اما به طور تدريجى و آهسته - در حال شكسته شدن هستند و اين يك طرف مسأله بود.
از سوی دیگر باید دید آيا همان طور كه اتمها مى شكنند و تبديل به انرژى مى شوند، ممكن است انرژيها نيز تبديل به ماده شوند؟ همان طور كه مثلاً در رفتن «مهار يك فنر» موجب باز شدن آن مى شود و با يك فشار شديد بار ديگر مى توان آن فنر را جمع كرد و به مهار كشيد، آيا در جهان انرژى ها نيز اين اصل حكومت مى كند و مى توان آن را فشرد و تبديل به ماده كرد؟ البته - تا آنجا كه مى دانيم - علم و دانش امروز نتوانسته چنين كارى كند؛ ولى هيچ دليل بر نفى آن نيز در دست نيست، هنگامى كه قبول كرديم اينها دو خويشاوند نزديك؛ بلكه دو چهره مختلف از يك حقيقت هستند، تبديل هر كدام به ديگرى كاملاً قابل درك است، و به اين ترتيب مانع عقلى بر سر راه تبديل «انرژى» به «ماده» به چشم نمى خورد.
2. اعمال ما اشكال مختلفى از انرژى هستند، سخنان ما انرژى صوتى است كه با انرژي هاى مكانيكى زبان و لب آميخته مى شود و از انرژي هاى خاص مغزى مدد مى گيرد. حركات و افعال و كارهاى ما اعم از خوب و بد، ظلم و عدالت، احسان و بُخل، عبادت و نيايش شكل هاى ديگرى از انرژى مكانيكى يا آميخته اى از انرژى مكانيكى و صوتى هستند. در اينجا اشتباه بزرگى وجود دارد كه بايد از آن پرهيز كرد و آن اينكه غالباً تصور مى كنند كه مواد غذايى در درون بدن ما تبديل به انرژيها و حركات و اعمال مختلف ما مى گردد، در حالى كه اين اشتباه است، هرگز مواد غذايى تبديل به انرژى نمى شوند، (تبديل ماده به انرژى مخصوص شكستن اتم يا تشعشعات اتمى در اجسام راديواكتيو است). پس اينكه مى گويند غذا سوخت و سوز بدن است و در موتور بدن، تبديل به نيرو مى شود چيست؟ پاسخ اين سؤال چندان پيچيده نيست؛ زيرا در بدن ما مانند هر موتور ديگر يك نوع انرژى تبديل به نوع ديگرى از انرژى مى شود، نه اينكه ماده تبديل به انرژى گردد.(دقت كنيد)
توضيح اينكه: «هر تجزيه» يا «تركيب» شيميايى، معمولاً يك انرژى مى گيرد يا يك انرژى آزادى مى كند، مثلاً هنگامى كه هيزم را آتش مى زنيم كربن موجود در آن با اكسيژن هوا تركيب مى گردد و انرژى حرارتى را كه در دل خود به هنگام انجام عمل كربن گيرى طى ساليان دراز در خود ذخيره كرده بود آزاد مى كند، بدون اينكه چيزى از كربن درخت يا اكسيژن هوا تبديل به انرژى شده باشد.
حال ما مى توانيم اين انرژى حرارتى را زير يك ديگ آب قرار دهيم و آن را تبديل به بخار كرده چرخ هايى را به وسيله آن نيروى بخار به حركت در آوريم، در اينجا انرژى حرارتى تبديل به انرژى مكانيكى و حركتى شده است و نيز مى توانيم آن بخارها را به فشار از لوله اى عبور داده و صداى عظيمى ايجاد كنيم، يعنى انرژى حرارتى تبديل به انرژى صوتى شود و همچنين ... در تمام اين احوال چيزى از مواد كاسته نشده؛ بلكه انرژى ذخيره شده در درون مواد تغيير شكل داده است. همين موضوع در مورد مواد غذايى در بدن ما صادق است؛ زيرا مواد غذايى در بدن ما با اكسيژن تركيب شده مى سوزند و از تركيب آنها انرژى حرارتى آزاد مى گردد و اين انرژى تغيير شكل داده تبديل به حركت و صوت و مانند آنها مى شود.
از اصل مطلب دور نشويم، اعمال و سخنانى كه از ما سر مى زند به صورت انرژي هاى گوناگون در فضاى اطراف ما پراكنده مى شوند و روى در و ديوار و حتى بدن ما و زمينى كه بر روى آن زندگى مى كنيم اثر مى گذارند اثرى جاودانى و فناناپذير و براى هميشه در پرونده جهان طبيعت بايگانى مى شوند؛ زيرا فنا و نابودى در اينجا مفهوم ندارد؛ بلكه دائماً تغيير شكل مطرح است و سرانجام روزى فرا مى رسد كه اين انرژى هاى ظاهراً خاموش و فراموش شده، جمع آورى مى گردند، از نو جان مى گيرند و آشكار مى شوند و نشان مى دهند كه نابود نشده اند!
جايى كه مى شنويم دستگاه هايى اختراع شده يا در دست تكميل است كه مى تواند از سارقانى كه به محلى دستبرد زده و فرار كرده اند (يعنى از جاي خالى آنها!) عكسبردارى كند؛ زيرا اشعه مادون قرمز كه به صورت حرارت بدن از آنها در محل باقيمانده قابل عكسبردارى است و يا مى شنويم دانشمندان توانسته اند از برگرداندن امواج موجود روى بدنه كوزه هايى كه از دو هزار سال پيش از كارگران مصرى به يادگار مانده، صداى آنها را از نو زنده كنند و قابل شنيدن سازند،براى ما كاملاً ممكن خواهد بود كه بپذيريم فرا رسيدن چنان روزى نسبت به تمام اعمال و گفتار ما امكان خواهد داشت و از آنجا كه طبق مقدمه اول امكان تبديل انرژى را به ماده پذيرفتيم، مسأله تجسم اعمال و تبديل آنها به موجودات مادى حل مى شود؛ بنابراين مسأله تجسم اعمال، از نظر علمى قابل قبول است و خود اين موضوع نشان مى دهد كه زندگى سراى ديگر با زندگى اين جهان چقدر تفاوت دارد!(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.