پاسخ اجمالی:
حضرت ايّوب(ع) طي يك آزمون بزرگ، گرفتار مصائب عظيمى گرديد و اموال، زراعت، گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لايق و متعدّدش را از دست داد و خود نيز به بيمارى شديدى مبتلا شد. ولى هيچ يك از اين امور از شكر او نسبت به درگاه خداوند نكاست. به همين دليل حالات او برای مسلمانانی که در مكه تحت فشار شديد قرار داشتند؛ به عنوان يك سرمشق بزرگ در قرآن مطرح شد و به مسلمانان درس صبر و استقامت آموخت.
پاسخ تفصیلی:
در ميان پيامبران الهى كه هر يك ويژگى خاصى از فضايل اخلاقى را (به صورت درخشان تر) دارا بودند، حضرت ايّوب(عليه السلام) به عنوان پيامبر صبور شناخته مى شود. او الگوى «صبر» و مقاومت در برابر مشكلات بود، به همين دليل حالات او در سوره «ص»، موقعى كه مسلمانان در مكه تحت فشار شديد قرار داشتند؛ به عنوان يك سرمشق بزرگ نازل شد و به مسلمانان درس صبر و استقامت داد. درست است كه نام يا سرگذشت حضرت ايّوب(عليه السلام) در چندين سوره از قرآن آمده است؛ ولى مشروح تر از همه، در سوره «ص» ديده مى شود. در آيه 44 سوره «ص» آمده است: «...اِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ اِنَّهُ اَوّابٌ»؛ (... ما ايّوب را شكيبا يافتيم، چه بنده خوبى بود كه بسيار بازگشت كننده به سوى خدا بود). حضرت ايّوب(عليه السلام) به عنوان يك آزمون بزرگ، گرفتار مصائب عظيمى شد تا درجه شكرگزارى او آشكار گردد و به مقام قرب پروردگار نزديكتر شود. او كه اموال، زراعت و گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لايق و متعدّد داشت، در يك آزمون بزرگ، همه چيز، حتى فرزندان خويش را از دست داد و خود نيز به بيمارى شديدى مبتلا شد. آن حضرت چنان بيمار گشت كه از شدت درد به خود مى پيچيد و بدين سان اسير و دربند بستر بيمارى و درد گرديد؛ ولى هيچ يك از اين امور، از شكر او نسبت به درگاه خداوند نكاست. زخم زبان هاى زيادى از دوست و دشمن شنيد، مصيبتى كه شايد بالاترين مصائب بود، گاهى عُبّاد و راهبان بنى اسرائيل به ديدنش مى آمدند و به صراحت مى گفتند: تو چه گناه عظيمى كرده اى كه به اين «عذاب اليم» گرفتار شده اى؟ ولى آن حضرت باز رشته صبر را از كف نمى داد و چشمه زلال شكر و سپاس الهى را به كفران و ناشكرى آلوده نمى ساخت. تنها كارى كه كرد اين بود كه بعد از مدتى طولانى به پيشگاه خداوند عرض كرد: «وَ اذْكُر عَبْدَنا اَيّوبَ اِذ نَادى رَبَّهُ اَنّي مَسَّنِىَ الشَّيطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ»؛ (بار پروردگارا! شيطان مرا به رنج و عذاب افكند [و انتظار گشايش تنها از تو دارم]). هنگامى كه اين پيامبر عظيم الشّأن تمام مراحل اين آزمايش بزرگ را پشت سر گذاشت و با كوهى از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ ايستادگى كرد و شيطان را شرمنده تر و مأيوس تر ساخت، درهاى رحمت الهى به روى او گشوده شد و نه تنها اموال و فرزندانش به لطف الهى به او بازگشت، بلكه افزون تر از آن نصيبش شد و از همه مهم تر، به مقام پر افتخار «نِعْمَ الْعَبْدُ اِنّه اَوّابٌ» رسيد و به گفته «ابن مسعود» مفسّر و قارى معروف: اين افتخار را براى خود در تاريخ بشريّت ثبت كرد كه سر سلسله صابران تا روز قيامت خواهد بود؛ «رَأسُ الصَّابِرينَ اِلَى يَومِ القِيامَه»(1) اين مطلب را نبايد ساده انگاشت كه يك انسانى كه داراى امكانات بسيار وسيع و گسترده اى است، يك باره همه چيز خود را از دست بدهد و بر خاك سياه بنشيند و حتى نيش زبان دوست و دشمن را - كه اثرش از خنجر و شمشير بيشتر است - بشنود و آن گاه كلمه اى بر خلاف رضاى خدا كه حاكى از ناسپاسى اش باشد، بر زبان نراند و همواره زبانش به ذكر و شكر در گردش باشد و در پايان كار، تنها سخنى كه مى گويد، همان باشد كه در بالا آورديم؛ يعنى عرض حال و حكايت وضع خويشتن در پيشگاه خدا كند و نه غير آن. عده اى كه اين جمله را شكايتى پنداشته اند، سخت اشتباه كرده اند؛ زيرا كه كمترين اثرى از شكايت در آن به چشم نمى خورد و به گفته شاعر:
چار چيز آورده ام شاها كه در گنج تو نيست! *** نيستى و حاجت و عجز و نياز آورده ام!(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.