پاسخ اجمالی:
معجزه قانون علیت را نقض نمی کند. معجزه دارای علت است؛ هرچند ممكن است اين علت، علتی ماوراى طبيعى و یا يك علت طبيعى ناشناخته باشد. علاوه بر این برخلاف حوادث طبيعى که در آنها اسباب اثر خود را به تدريج مى بخشند، در معجزه تأثیر اسباب به صورت آنى و فورى است.
پاسخ تفصیلی:
در قرآن کریم(1) و روایات معصومین(علیهم السلام) بر اصل علّیّت صحّه گذاشته شده و به عنوان يك اصل مسلم، چه در عالم طبيعت و آفرينش، و چه در زندگى اجتماعى انسانها، و چه در زندگى فردى و خصوصى هر انسان، پذيرفته شده است. در روایتی امام علی(علیه السلام) می فرماید: «كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ وَ كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُولٌ»(2)؛ (هر چه که ذاتش شناخته شده باشد، آفریده شده است و هر چه قیامش به دیگرى بود، معلول است). از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَبا»(3)؛ (خدای سبحان برای هر چیزی سببی قرار داده و سنتش بر این است که اشیا و افعال را بر اساس اسباب خود و بر محور نظم و قانون علت و معلول صورت دهد).
بنابراین قانون علیت یک قانونی عقلی است که اساس وحی و کتاب و سنت نیز بر آن نهاده شده است و هيچ كس در اصالت، صحت و عموميت قانون عليت ترديدی ندارد.
هنگام بحث از «معجزه» نیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که این پدیده نیز دارای علت است؛ البته ممكن است اين علت علت ماوراى طبيعى باشد (زيرا عالم منحصر به عالم ماده و طبيعت نيست) و يا حتى ممكن است يك علت طبيعى ناشناخته باشد.
علت گاهى عادى و معمولى و گاهى غير عادى است. عللى كه ما به آن خو گرفته ايم يك سلسله علل عادى است. مثلًا ما سبز شدن و باردار شدن درخت را به اين ديده ايم كه فصل بهارى برسد، به تدريج شاخه هاى خشكيده شكوفه، برگ و گل پيدا كنند، پا به پاى گرمى هوا پيش بروند و پس از مدتى ميوه هاى رسيده بر شاخه ها ظاهر شوند. یا در مورد سخن گفتن طفل به این صورت ديده ايم كه پس از گذشتن چندين ماه از عمر او كم كم الفاظ مفرد و ساده را به صورت بريده بريده و توأم با لكنت شروع كند و سپس روز به روز لهجه، اداء حرف و طرز جمله بندى هاى او به صورت كامل ترى در آيد تا به طور كامل بر حرف زدن مسلط شود. اگر از روز اول غير از اين ديده بوديم، مثلًا ديده بوديم بچه ها همانطور كه از روز اول مى خورند، مى آشامند، مى بينند و مى شنوند، سخن هم مى گويند، به همان عادت مى كرديم و هيچ جاى تعجب هم نبود. چه مانعى داشت كه زبان به گونه اى آفريده مى شد كه طفل از همان ابتدا به خوبى بزرگترها سخن مى گفت و عادت مى كرديم و هيچ جاى تعجب هم نبود؟ يا بر عكس، چه مانعى داشت كه چشم هاى نوزاد يك مرتبه قدرت بينايى پيدا نمى كرد؛ بلكه به تدريج بعد از دو سه سال به كار مى افتاد؟
هيچ يك از اينها محال نيست و هيچ دليل عقلى بر خلاف آن وجود ندارد. تنها چيزى كه هست سلسله علل و معلول عادى اين چنين تنظيم شده كه چشم از روز نخست ببيند ولى زبان در طى ماه ها قدرت سخن گفتن را پيدا كند.
حال اگر حادثه اى بر خلاف علل عادى واقع شود ما نبايد خيال كنيم معلولى بدون علّت به وجود آمده، بلكه بايد گفت، آن هم علتى دارد كه ما تا كنون نشناخته ايم، همانطور که چيزهاى بسيارى است كه تا كنون نشناخته ايم!
اين علت ممكن است كه يك مبدأ ماوراء طبيعى باشد يا يك عامل طبيعى ناشناخته و كسى كه توانسته آن نظم عادى علت و معلول طبيعى را بر هم بزند و آن حادثه را پديد آورد يك فرد عادى و معمولى نيست و چنين كسى حتماً با مبدئى مافوق جهان طبيعت رابطه دارد.
بنابراین معجزه تنها يك خارق عادت است؛ يعنى مخالف با علت و معلولى است كه ما با آن خو گرفته ايم.(4) معجزه يك تغيير استثنايى در نظام عادى و معمولى علل طبيعى است، [تغییری] با استفاده از علل ناشناخته و مرموزى كه علوم طبيعى نتوانسته پرده از روى آن بر دارد؛ نه استثناء از اصل قانون عليت.(5) معجزه مانند سایر پدیده ها نیست که بتوان علل پیدایش آن را از طریق عادی و یا از راه کاوش ھای علمی به دست آورد و ھرگز نمی توان پیدایش آن را با علل عادی و یا عللی که علم و دانش برای این نوع حوادث تعیین می نماید، تفسیر و توجیه نمود و مقصود از خرق عادت نیز این است که بر خلاف آن روشی است که ما در نظائر این نوع پدیده ھا به آن عادت کرده ایم و علل آن، غیر از علل ساده ی پدیده ھایی است که در این موارد به آنھا انس و الفت گرفته ایم.(6)
مبدئى كه اين نظم فعلى را در ميان علل و معلولات جهان طبيعت به وجود آورده و آن را به عالى ترين وجهى اداره مى كند محكوم و گرفتار اين علل نيست، بلكه حاكم و مسلط بر آنها است و تغيير موقتى و استثنايى آن براى او هيچ اشكالى ندارد. همانطور كه اگر از روز نخست آن را طور ديگرى قرار مى داد مانعى نداشت.(7)
آن كسى هم كه معجزه مى كند، در واقع اتصالى با روح كلى عالم پيدا مى كند و از راه اتصال با روح كلى عالم در قوانين اين عالم تصرف مى كند و البته تصرفش هم به معناى اين نيست كه قانون را نقض مى كند، بلکه به این معناست كه قانون را در اختيار مى گيرد. وقتى کسی قانون را در اختيار گرفت بر خلاف جريان عادى است اما بر خلاف خود قانون نيست.(8)
علاوه بر این معجزه تاثیر اسباب به صورت آنى و فورى است، برخلاف حوادث طبيعى که در آنها اسباب اثر خود را به تدريج مى بخشند. مثلا اژدها شدن عصا که یک امر اعجازی به شمار می رود، در مجراى طبيعى اگر بخواهد صورت بگيرد، محتاج به علل و شرائط زمانى و مكانى مخصوصى است، تا در آن شرائط، ماده عصا از حالى به حالى ديگر برگردد، و به صورتهاى بسيارى يكى پس از ديگرى در آيد، تا در آخر صورت آخرى را به خود بگيرد، يعنى اژدها شود، و معلوم است كه در اين مجرا عصا در هر شرايطى كه پيش آيد، و بدون هيچ علتى و خواست صاحب اراده اى اژدها نمي شود، ولى در مسير معجزه محتاج به آن شرائط و آن مدت طولانى نيست، بلكه علت كه عبارتست از خواست خدا، همه آن تاثيرهايى را كه در مدت طولانى بكار مى افتاد تا عصا اژدها شود، در يك آن بكار مى اندازند.
باید توجه داشت اسباب وجودى، سببيت خود را از خود ندارند، و مستقل در تاثير نيستند، بلكه مؤثر حقيقى و به تمام معناى كلمه كسى جز خداى متعال نيست: «لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»(9)؛ (از آن خداست آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است). هر چيزى مملوك محض خداست، و كسى در ملك عالم شريك خدا نيست و خدا مي تواند هر گونه تصرفى كه بخواهد و اراده كند در آن بكند و كسى نيست كه در چيزى از عالم تصرف نمايد، مگر بعد از آنكه خدا اجازه دهد، كه البته خدا به هر كس بخواهد اجازه تصرف مي دهد.(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.