پاسخ اجمالی:
از آنجا كه «غرور» غالباً ناشى از جهل و عدم شناخت خويشتن و قدر و منزلت انسان در پيشگاه خداست نخستين گام درمان اين بيمارى اخلاقى شناخت خويشتن و معرفت پروردگار و نيز شناخت لياقت ها و شايستگى ها در انسان هاى ديگر است. در واقع اگر انسان درست به جسم و روح و امكانات خود توجّه كند كه چقدر آسيب پذيراست و چگونه حوادث كوچك مى تواند زندگى او را بر هم زند، هرگز مغرور نمى شود.
پاسخ تفصیلی:
از آنجا كه غرور غالباً ناشى از جهل و عدم شناخت خويشتن و قدر و منزلت انسان در پيشگاه خداست نخستين گامِ درمانِ اين بيمارى اخلاقى، شناخت خويشتن و معرفت پروردگار و نيز شناخت لياقت ها و شايستگى ها در انسان هاى ديگر است. اگر انسان به گذشته خويش برگردد كه طفلى بود از هر نظر عاجز و ناتوان و به آينده خويش بنگرد كه پير و ناتوان و از كار افتاده مى شود و اگر چند روزى قدرت، مال، ثروت، جوانى و زيبايى دارد، همه آنها در معرض انواع آفات است و طبق ضرب المثل معروف «به مالت نناز كه به شبى از بين مى رود و به جمالت نناز كه به تبى از بين مى رود!» همه اينها آسيب پذير است.
آری اگر به تاريخ پيشينيان بنگرد و سرعت زوال قدرت ها و از ميان رفتن اموال و نابودى امكانات با خبر شود هرگز مست غرور نخواهد شد. چگونه انسان به علمش مغرور شود و حال آنكه ممكن است با ضربه اى كه تصادفاً به مغز او وارد شود نه تنها همه علومش را فراموش كند حتّى نام خود را نيز فراموش كند؟! چگونه به اموالش مغرور گردد در حالى كه با يك نوسان بازار و پيش آمدن يك حادثه مهم اجتماعى، سياسى و يا نظامى نه تنها همه ثروت خود را از دست دهد بلكه بدهى زيادى به بار آورد؟! چگونه به قدرتش بنازد در حالى كه ممكن است فردا آن را از دست دهد و پشت ميله هاى زندان باشد! به هر حال آنچه انسان را از مركب غرور پايين مى كشد و به مستى غرور پايان مى دهد شناخت خويشتن و اوضاع جهان و بى اعتبارى و شدّت دگرگونى احوال آن است.
قرآن مجيد به مغروران خطاب مى كند و با اين سخن بيدارگر به آنها هشدار مى دهد، مى فرمايد: «اَوَلَمْ يَسِيرُوا فِى الْاَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا اَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ اَثَارُوا الْاَرْضَ وَ عَمَرُوهَا اَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَائَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لَكِنْ كَانُوا اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»(1)؛ (آيا در زمين گردش نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنها بودند چگونه بود؟ آنها نيرومندتر از اينان بودند و زمين را [براى زراعت و آبادى] بيش از اينان دگرگون ساختند و آباد كردند و عمران نمودند و پيامبرانشان با دلايل روشن به سراغشان آمدند [؛ امّا آنها انكار كردند و كيفر خود را ديدند] خداوند هرگز به آنها ستم نكرد، آنها به خودشان ستم مى كردند).
شبيه همين معنى در سوره «غافر» آيه 21 و 82 نيز آمده است. اگر انسان درست به جسم و روح و امكانات خود توجّه كند كه چقدر آسيب پذيرند و چگونه حوادث كوچك مى توانند زندگى او را بر هم زنند، هرگز مست و مغرور نمى شود، اميرمؤمنان علي(عليه السلام) مى فرمايد: «مِسْكِينُ بْنُ آدَمَ مَكْتُومُ الْاَجَلِ، مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ، تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ»(2)؛ (بيچاره آدميزاد! سرآمد زندگيش نامعلوم، علل بيماريش ناپيدا و اعمالش ثبت و ضبط مى شود، پشه اى او را مى آزارد و گلوگير شدن آب يا غذايى او را مى كشد و عرق مختصرى او را متعفّن و بدبو مى سازد!).
در حالات «اياز» وزير معروف و مقتدر سلطان محمود غزنوى نقل كرده اند كه همه روز در اطاق مخصوصى مى رفت و در را مى بست و بعد از لحظاتى بيرون مى آمد، بينندگان تعجّب كردند كه در اين اطاق چه سرّى نهفته است كه همه روز «اياز» به آن سركشى می کند، بعد از تحقيق معلوم شد لباس دوران چوپانيش را در آنجا گذارده و همه روز به آنجا مى رود و به آن نگاه مى كند و مى گويد: «اياز تو چوپان بودى! اكنون كه خداوند تو را به مقام وزارت رسانده مغرور مباش، از اين بترس كه فردا مقامت را از دست بدهى و از گذشته نيز ناتوان تر شوى!». اگر همه قدرتمندان چنين اسباب عبرتى در اختيار داشته باشند هرگز مغرور نخواهند شد، ولى متأسّفانه هر كس «اياز» نمى شود.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.