پاسخ اجمالی:
آيات متعدّدى از قرآن مجيد در مورد صلح سخن مى گويد، و خداوند متعال در اين آيات، تابلوى زيبايى از صلح به تصوير كشيده است؛ به عنوان مثال می فرماید: «اگر [دشمنان] تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى، و بر خدا توكل كن». همچنین می فرماید: «خدا به سراى صلح و آرامش دعوت مى كند». اساساً اسلام را به آن جهت اسلام گفته اند كه حالت تسليم و صلح و صفا دارد. سلامى هم كه مسلمانان به يكديگر مى كنند پيام صلح و دوستى است.
پاسخ تفصیلی:
آيات متعدّدى از قرآن مجيد در مورد صلح سخن مى گويد، و خداوند متعال در اين آيات، تابلوى زيبايى از صلح به تصوير كشيده است. به برخى از اين آيات توجّه فرماييد:
1. در آيه شريفه 61 سوره «انفال» مى فرمايد: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»؛ (و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى، و بر خدا توكّل كن، كه او شنوا و داناست). عرب به صلح «سلم» و «سلام» مى گويد، و لذا در قرآن مجيد ـ جز يك مورد ـ از صلح به واژه هاى مذكور تعبير شده است. ضمناً شايد معناى «وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ» اين باشد كه در عين پذيرش صلح و زمين نهادن سلاح، توكّل بر خدا نموده، و هوش و حواست را جمع كن، تا مبادا آتش بسِ دشمن، تله اى براى غافلگير كردن تو باشد، و بدين وسيله بر تو غالب و پيروز گردد. پس در عين حال كه صلح دشمن را مى پذيرى، مواظب توطئه هاى او نيز باش.
2. در آيه 35 سوره «محمّد» مى خوانيم: «فَلاَتَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمْ الاَعْلَوْنَ وَ اللهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ»؛ (پس هرگز سست نشويد و [از دشمنان] صلح [ذلّت بار] نطلبيد در حالى كه شما برتريد، و خداوند با شماست و هرگز از [ثواب] اعمالتان نمى كاهد).
در مورد جمله: «وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ» دو تفسير وجود دارد:
الف) هنگامى كه در آستانه پيروزى هستيد به دعوت صلح دشمن پاسخ ندهيد، همان كارى كه سپاهيان نادان حضرت على(عليه السلام) در جنگ صفين كردند. زمانى كه سردار قهرمان لشكر ايمان، مالك اشتر، تا نزديكى چادر فرماندهى سپاه ظلمت و تاريكى پيش رفته بود، و چيزى نمانده بود كه بساط كفر و نفاق معاويه را بر هم ريزد، آن منافقان رياكار، قرآن ها را بر سر نيزه كرده و تقاضاى صلح نمودند. عدّه اى از سپاهيان نادان حضرت على(عليه السلام) بر گرد حضرتش جمع شده و از او خواستند كه جنگ را متوقّف كرده، و با معاويه كه قرآن را سپر قرار داده صلح كند. حضرت به آنها گوشزد كرد كه اين صلح، دروغين و از موضع ضعف است و اكنون موقع صلح نيست، امّا آنها اصرار خود را تا آنجا پيش بردند كه اگر مالك دست از جنگ برنمى داشت جان حضرت در معرض خطر قرار مى گرفت. حضرت پيكى به سراغ مالك فرستاد كه اگر مايلى مولايت را بار ديگر زنده ببينى هم اينك دست از جنگ بكش و باز گرد... خلاصه اين كه طبق اين تفسير، زمانى كه در آستانه پيروزى هستيد پيشنهاد صلح دشمن را نپذيريد.
ب) تفسير دوم اين كه در نبرد با دشمن سست نشويد، امّا اگر دشمن در لحظات عادى جنگ (نه در آستانه پيروزى) آماده صلح شد صلح را بپذيريد.
3. خداوند متعال در آيه 94 سوره «نساء» مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه در راه خدا [و براى جهاد] سفر مى كنيد، تحقيق كنيد؛ و به خاطر اين كه متاع ناپايدار دنيا [و غنايمى] به دست آوريد، به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى كند نگوييد: مسلمان نيستى زيرا غنيمتهاى فراوانى [براى شما] نزد خداست).
مفسّران در شأن نزول اين آيه گفته اند: پيامبر(صلى الله عليه وآله) جمعى از مسلمانان را به سريّه اى(1) فرستاد. لشكريان اسلام به فرمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) به سوى مقصد حركت نمودند. در بين راه چوپانى را مشاهده كردند كه همراه گله گوسفندانش به سوى آنها مى آمد. هنگامى كه به لشكر اسلام رسيد سلام كرد و شهادتين را بر زبان جارى ساخت. يكى از مسلمانانِ دنياپرست شمشيرش را از غلاف كشيد و آن تازه مسلمان را كشت، و اموال و گوسفندانش را به غنيمت گرفت!(2) آيه شريفه فوق نازل شد كه: چرا به كسى كه نداى صلح مى دهد پاسخ مثبت نمى دهيد، و براى تصاحب اموالش او را مى كشيد؟ شما موظّفيد نداى صلح هر انسانى را بپذيريد.
4. آيه شريفه 25 سوره «يونس» از ديگر آياتى است كه در مورد صلح سخن مى گويد. به اين آيه توجّه فرماييد: «وَ اللهُ يَدْعُوا إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَ يَهْدِى مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاط مُّسْتَقِيم»؛ (و خداوند به سراى صلح و آرامش دعوت مى كند؛ و هر كس را بخواهد [و شايسته ببيند]، به راه راست هدايت مى نمايد).
مرحوم طبرسى در مجمع البيان براى دارالسلام دو تفسير نقل كرده است:
الف) دارالسلام به معناى بهشت است، زيرا در آنجا جز صلح و صفا و آشتى و محبّت چيز ديگرى نيست. در آن جا نه حسدى، نه كينه اى، نه چشم و هم چشمى، نه رقابتى، نه دروغ و تهمتى، نه دشنام و غيبتى، و نه صفات رذيله ديگر وجود دارد، بلكه تحيّت آنها سلام است، و لهذا دارالسلام ناميده شده است.
ب) دارالسلام در مورد دنياست؛ خداوند به شهر و كشور و دنيايى دعوت مى كند كه فقط در آن صلح و سلام باشد.
اساساً اسلام را به آن جهت اسلام گفته اند كه حالت تسليم و صلح و صفا دارد. سلامى هم كه مسلمانان به يكديگر مى كنند پيام صلح و دوستى است.(3)،(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.