پاسخ اجمالی:
در اناجيل فعلي در يك جا عيسى(ع) فرزند يوسف و در جاي ديگر پسر خداوند و در جاى ديگر از روح القدس شمرده شده است. راه جمع اين عبارات به اين است كه يوسف ناپدري مسيح بوده نه پدر حقيقى او چون گاه در عرف، مجازاً بر ناپدري، «پدر» اطلاق مىكنند. اطلاق شوهر به يوسف نيز به مناسبت نامزدى او بود. از عبارات انجيل متّى برمىآيد كه يوسف بعداً با حضرت مريم(س) ازدواج كرد و تا هنگام تولّد عيسى با او همبستر نشد. اِسناد تولّد به روح القدس به خاطر وسيله و واسطه شدن روح القدس براى تولّد مسيح بوده است.
پاسخ تفصیلی:
در مورد ولادت و نسب حضرت مسيح(عليه السلام) در دو مورد از اناجيل چهارگانه (انجيل متّى و انجيل لوقا) بحث نسبتاً مشروحى به عمل آمده كه از جهات مختلفى قابل توجّه است.
در انجيل متّى چنين مىخوانيم: «كتاب نسبنامه عيسى مسيح بن داوود بن ابراهيم ـ ابراهيم اسحاق را آورد و اسحاق يعقوب را آورد و يعقوب يهودا و برادران او را آورد - ... تا آنجا كه مىگويد... و متّان يعقوب را آورد و يعقوب يوسف شوهر مريم را آورد كه عيسى مسمّى به مسيح از او متولّد شد... امّا ولادت عيسى مسيح چنين بود كه چون مادرش مريم به يوسف نامزد شده بود قبل از آنكه با هم آيند او را از روح القدس حامله يافتند و شوهرش يوسف چون كه مرد صالح بود و نخواست او را عبرت نمايد پس اراده نمود او را به پنهانى رها كند ـ امّا چون او در اين چيزها تفكّر مى كرد ناگاه فرشته خداوند در خواب بر وى ظاهر شده، گفت: اى يوسف پسر داوود از گرفتن زن خويش مريم مترس زيرا كه آنچه در وى قرار گرفته از روح القدس است ـ و او پسرى خواهد زاييد و نام او را عيسى خواهى نهاد؛ زيرا كه او امّت خويش را از گناهان خواهد رهانيد... پس چون يوسف از خواب بيدار شد چنانكه فرشته خداوند بدو امر كرده بود به عمل آورد و زن خويش را گرفت و تا پسر نخستين خود را نزاييد او را نشناخت(1) و او را عيسى نام نهاد».(2)
و در انجيل لوقا چنين مىخوانيم: «... در ماه ششم (ماه ششم حمل اليصابات مادر يحيى) جبرائيل فرشته از جانب خداوند به بلدى از جليل كه ناصره نام داشت فرستاده شد ـ نزد باكره نامزد مردى مسمّى به يوسف از خاندان داوود و نام آن باكره مريم بود... فرشته بدو گفت: اى مريم ترسان مباش؛ زيرا كه نزد خدا نعمت يافته ـ و اينك حامله شده پسرى خواهى زاييد و او را عيسى خواهى ناميد ـ او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلى مسمّى شود و خداوندَ خدا، تخت پدرش داوود را بدو عطا خواهد فرمود... مريم گفت: اين چگونه مىشود و حال آنكه مردى را نشناختهام(3) فرشته در جواب او گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلى بر تو سايه خواهد افكند از آن جهت آن مولود مقدّس پسر خداوند خواهد شد... ».(4)
اكنون به بررسى عبارات فوق مىپردازيم:
1. در اين عبارات در يك جا عيسى فرزند يوسف معرّفى شده، آنجا كه مىگويد «و يعقوب يوسف، شوهر مريم را آورد كه عيسى مسيح از او متولّد شد». از نسب نامه مسيح ارتباط عيسى به داوود كه به عنوان پدر وى ذكر شده، از طريق همين يوسف نجّار است آنجا كه مىگويد: «خدا تخت پدرش داوود را بدو عطا خواهد فرمود». امّا در جاى ديگر مىگويد: «پسر خداوند است (به پسر حضرت اعلى مسمّى شود)» و در جاى ديگر مىگويد: «آنچه در وى قرار گرفته از روح القدس است».
آيا راستى اين عبارات با هم تضاد و تناقض دارد يا قابل جمع است؟
انصاف اين است كه با قراينى كه در قبل و بعد اين عبارات است همه قابل جمع است؛ زيرا از مجموع عبارات مذكور استفاده مىشود كه يوسف پدر حقيقى مسيح نبود، بلكه ناپدرى او محسوب مىشد كه گاهى در عرف، مجازاً بر او «پدر» اطلاق مىكنند.
اطلاق شوهر به يوسف نيز به مناسبت نامزدى او بود، زيرا از عبارات انجيل متّى كه در بالا آورديم برمىآيد كه يوسف بعداً با او ازدواج كرد و تا هنگام تولّد عيسى با او همبستر نشد (منظور از رها كردن مريم نيز ظاهراً به هم زدن نامزدى بوده است).
اِسناد تولّد مسيح به روح القدس از اين نظر است كه روح القدس وسيله و واسطهاى بوده براى تولّد مسيح.
و اطلاق پسر خداوند بر او نيز از اين نظر است كه اين فرمان از طرف او صادر و به وسيله فرشته او اجرا شده است، چنانكه در انجيل لوقا تصريح گرديده: «روح القدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلى بر تو سايه خواهد افكند از آن جهت آن مولود مقدّس پسر خداوند خواهد شد».
2. يوسف در مدّت حمل مسيح با مريم نزديكى نكرد و مسيح از مريم باكره متولّد شد، ولى به طورى كه از عبارات ديگر اناجيل برمىآيد مريم پس از عيسى فرزند ديگرى آورد كه گاهى «برادر خداوند» بر او اطلاق مىشود (البتّه منظور از خداوند همانا راهنما و صاحب و سرور است و مراد از برادر، برادر مادرى است).
3. در جملههاى صريحى كه در عبارات دو انجيل فوق در مورد تولّد مسيح وارد شده، به خوبى برمىآيد كه اطلاق پسر خداوند بر عيسى در اناجيل تنها از جهت «توجّه خاصّ خداوند نسبت به او» و «ولادت غير عادى او» بوده و به اين ترتيب، نسبنامه مذكور كه متن اصلى دو انجيل معروف است، بر تمام خرافات و اوهامى كه كليسا درباره تولّد مسيح به هم بافته خطّ بطلان مىكشد.
توضيح اينكه: كليسا اصرار بسيار زيادى دارد كه تولّد غير عادى مسيح را دستاويزى براى اينكه او فرزند خداست قرار دهد و در همه جا سخن از «خداى پدر» و «خداى پسر» به ميان مىآورَد و تعبيراتى كه در اناجيل به عنوان اب و ابن (پدر و پسر) وارد شده نيز شاهدى بر مدّعاى خود مىداند.
قابل توجّه اينكه بسيارى از آنها تصريح مىكنند كه لقب «ابن اللّه» (پسر خدا) مخصوص عيسى است و به هيچ كس ديگرى اطلاق نمىشود. در قاموس مقدّس مىخوانيم: «لفظ پسر خدا يكى از القاب منجى و فادى ماست كه بر شخص ديگرى اطلاق نمىگردد، مگر در جايى كه از قراين معلوم شود كه قصد از پسر حقيقى خدا نيست».(5) در حالى كه اين موضوع كاملاً مردود است، يعنى هم از نظر عقلى باطل است و هم از نظر مندرجات اناجيل، زيرا:
اوّلاً كليسا نتوانسته است اين موضوع را روشن سازد كه معناى «پسر خدا» يا «ابن الله» چيست؟
مسلّماً منظور «تولّد جسمانى» نيست؛ زيرا آن نيازمند وجود دو فرد جسمانى (زوجين) و وضع خاصّ دستگاه تناسلى است كه ابداً چنين چيزى در مورد خداوند مفهوم ندارد. افزون بر اينكه خود كليسا تصريح مىكند كه منظورش اين نيست.
بنابراين بايد منظور از تولّد، ولادت روحانى باشد چنانكه گاه خود آنها تصريح مىكنند كه «جنبه ناسوتى مسيح از مريم و جنبه لاهوتى او از خداست».
در اينجا نيز اين سؤال پيش مىآيد كه آيا تولّد روحانى معنايى جز اين مىتواند داشته باشد كه مسيح «آفريده شايسته» خدا و «بنده خاصّ» اوست و الفت شديدى ميان او و خداوند است؟
بديهى است به كار بردن كلمه «ابن» در اين معنا جنبه مجازى دارد نه حقيقى. همچنين مىتوان همين معنى را در مورد ساير بندگان و فرستادگان خاصّ خدا به كار برد و اختصاص به مسيح ندارد؛ جز اين، معناى ديگرى براى فرزند روحانى متصوّر نيست.
از اينها گذشته، عقيده آنها به تثليث و وحدت خدايان سه گانه و اتّحاد آنها در رتبه و مقام و مرتبه، به هيچوجه با اين مسأله سازگار نيست چه اينكه هر سه اقنوم از نظر آنها داراى يك مقام و مرتبهاند و با اين حال اختصاص يكى به عنوان «اب» و ديگرى به «ابن» به هر معنى كه باشد صحيح نيست.
ثانياً: شواهد فراوانى در كتابهاى عهد قديم و عهد جديد وجود دارد كه ثابت مىكند كلمه «ابن» (پسر) كراراً به غير مسيح نيز اطلاق شده است و در همه جا به معناى بنده خاص و آفريده ممتاز خدا آمده، از جمله:
در برخى موارد به آدم اطلاق شده، چنانكه در انجيل لوقا مىخوانيم: «خود عيسى وقتى كه شروع كرد قريب به سى ساله بود و حسب گمان خلق، پسر يوسف بن هالى بن متّات بن لاوى... بن شيب بن آدم بن الله».(6)
و در بعضى موارد ديگر به فرشتگان «فرزندان خدا» اطلاق شده، چنانكه در كتاب ايّوب از كتب عهد قديم مىخوانيم: «هنگامى كه ستارگان صبح با هم ترنّم نمودند و جميع پسران خدا آواز شادمانى دادند».(7)
و در بعضى ديگر به مؤمنان نيز فرزندان خدا اطلاق شده است، از جمله در رساله پولس به روميان وارد شده: «همه كسانى كه از روح خدا هدايت مىشوند ايشان پسران خدايند از آن رو كه روح بندگى را نيافتهايد تا باز ترسان شويد؛ بلكه روح پسرخواندگى را يافتهايد كه به آن «ابا» يعنى اى پدر، ندا مىكنيم. همان روح بر روحهاى ما شهادت مىدهد كه فرزندان خدا هستيم».(8)
اين تعبير در مورد مؤمنان در رساله دوم پولس به قرنتيان نيز ديده مىشود: «و شما را پدر خواهم بود و شما مرا پسران و دختران خواهيد بود، [اين را] خداوند قادر مطلق مىگويد».(9)
بنابراين ترديدى باقى نمىمانَد كه اطلاق واژه «ابن» بر مسيح، نه به معناى حقيقى كلمه است و نه اختصاص به مسيح دارد.(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.