پاسخ اجمالی:
«مريم مجدليه» زني است كه گناهان زيادي مرتكب شده ولی نسبت به حضرت عيسی(ع) محبت بيشماري ميكند. اين زن پاهاى عيسی را با اشكهاي خود ميشويد و با موهاى سر خود خشك ميكند و از وقتى كه عيسی داخل آن خانه ميشود مشغول بوسيدن پاهاى او ميشود و همين محبّت بسيارش باعث آمرزش او می گردد.
پاسخ تفصیلی:
در انجیل لوقا چنين مىخوانيم که يكى از فريسيان(1) از او [مسيح(علیه السلام)] وعده خواست كه با او غذا خورد پس به خانه فريسى درآمده بنشست كه ناگاه زنى كه در آن شهر گناهكار بود چون شنيد كه در خانه «فريسى» به غذا نشسته است شيشه اى از عطر آورده، در پشت سر او نزد پاهايش گريان بايستاد و شروع كرد به شستن پاهاى او به اشك خود و خشكانيدن آنها به موى سر خود و پاهاى وى را بوسيده، آنها را به عطر تدهين كرد، چون فريسى كه از او وعده خواسته بود اين را بديد با خود مىگفت كه اين شخص اگر نبى بودى هر آينه دانستى كه اين كدام و چگونه زن است كه او را لمس مىكند؛ زيرا كه او گناهكارى است.
عيسى جواب داده به وى گفت: اى شمعون چيزى دارم كه به تو بگويم! گفت: اى استاد بگو گفت: طلبكارى را دو بدهكار بود كه از يكى پانصد و از ديگرى پنجاه دينار طلب داشتى چون چيزى نداشتند كه ادا كنند هر دو را بخشيد بگو كدام يك از آن دو او را زيادتر محبّت خواهد نمود. شمعون در جواب گفت: گمان مىكنم آن كه او را زيادتر بخشيد، به وى گفت: نيكو گفتى پس به سوى ندامت آن زن اشاره نموده، به شمعون گفت: اين زن را نمىبينى؟ به خانه تو آمدم آب به جهت پاهاى من نياوردى ولى اين زن پاهاى مرا به اشكها شست و به موهاى سر خود آنها را خشك كرد مرا نبوسيدى ليكن اين زن از وقتى كه داخل شدم از بوسيدن پاهاى من باز نايستاد. سر مرا به روغن مسح نكردى ليكن او پاهاى مرا به عطر تدهين كرد. از اين جهت به تو مىگويم گناهان او كه بسيار است آمرزيده شد؛ زيرا كه محبّت بسيار نموده است ليكن آن كه آمرزش كمتر يافت محبّت كمتر مىنمايد.(2)
اكنون كه شرح اين ماجرا را عيناً از انجيل دانستيم اين پرسشها مطرح مىشود:
الف) چه لزومى داشت كه عيسى(عليه السلام) در برابر اظهار محبّتهاى نامناسب و غلط آن زن گناهكار تسليم شود و اجازه دهد كه او با اشكهاى چشمانش پاهاى وى را شست و شو داده و با گيسوانش آن را خشك كند، پاى او را به دست خود عطرمالى كرده و مرتّباً بر آن بوسه زند؟ به خصوص اينكه آن زن قاعدتاً پيرزن بدشكل و بدقوارهاى نبوده، چه اينكه گناهكار شهر محسوب مىشد! و اگر بپذيريم كه او براى توبه از گناهان سابق خود به سراغ عيسى آمده، همانا ندامت او از گناه و ايمان آوردن به خدا و علاقه او به مسيح و تصميم بر ترك اعمال خلاف، كافى بوده و ديگر هيچ مجوّزى براى آن همه صورتمالى و دستمالى و امثال آن در كار نبوده است. آيا تسليم در برابر اين اعمال دور از عفّت، با مقام نبوّت و رهبرى خلق و با مندرجات يك كتاب آسمانى سازگار است؟
ب) آيا اين عمل مسيح سرمشقى براى مردم ديگر به خصوص شاگردان او نمىشده كه از چنان اظهار محبّتهاى شرم آورى استقبال كنند؟
ج) عذرى كه در اين باب از مسيح نقل شده خيلى عجيب است، زيرا خلاصه عذر مزبور اين مىشود كه گناه اين زن از تو (شمعون) بيشتر است و چون بيشتر اظهار محبّت كرد، آمرزش بيشترى يافته، معلوم نيست اين پاسخ چه ربطى به ايرادى كه شمعون در دلش به مسيح داشت دارد و اين مثال با اين منطق چگونه پاسخ ايراد او به مسيح خواهد شد؟
در هر حال اين بخش از انجيل لوقا نيز شاهد ديگرى بر محرّف بودن اين كتابهاست، مخصوصاً اين داستان به افسانه شبيهتر است تا به حقيقت؛ كو آن همه اشك چشم كه كسى پاى ديگرى را (به جاى آب) با آن بشويد و با موهايش خشك كند؟!(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.