پاسخ اجمالی:
ما معتقديم كه آيات مزبور اشاره به این حقيقت است كه نشانه هاى پيامبر اسلام(ص) و آيين او در همان كتاب هاى محرّف كه در دست يهود و نصاراى آن زمان بوده وجود داشته، زيرا مسلّم است منظور از تحريف كتابهاى آسمانى اين نيست كه تمام كتابهاى موجود باطل و بر خلاف واقع است؛ بلكه به يقين بخشى از تورات و انجيل واقعى در لابه لاى همين كتابها وجود داشته و دارد و نشانههاى پيامبر اسلام(ص) يا در همين كتابها و يا ساير كتابهاى مذهبى كه در دست يهود و نصارى بوده، وجود داشته است.
پاسخ تفصیلی:
ممكن است كساني به ما ايراد كنند كه اگر غير مسلمانان در صحّت اناجيل موجود ترديد كنند جا دارد ولى مسلمانان حق ندارند در آن ترديد نمايند؛ زيرا قرآن در آيات بسيارى صحّت اناجيل موجود در زمان پيامبر اعظم(صلى الله عليه و آله) را تأييد و تصديق كرده است و اگر تحريفى در اناجيل رخ داده باشد مسلّماً مربوط به قبل از آن زمان است. بنابراين، اناجيل موجود كه عيناً همان اناجيل زمان نزول قرآن است، از نظر مسلمانان بايد محترم شمرده شود.
قرآن در آيه 41 سوره بقره مىفرمايد: «مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ» و در آيات بسيارى از جمله 89 و 101 سوره بقره مىفرمايد: «مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ» و در آيه 48 سوره مائده مى فرمايد: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَ مُهَيْمِنًا عَلَيْهِ».
در پاسخ بايد گفت: برخى بزرگان(1) در پاسخ آياتى كه تعبير به «مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ» يا «مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ» شده است فرمودهاند كه منظور اين است: «كَوْنُهُ مُصَدِّقاً لِما مَعَ اَهلِ الكِتابِ مِنَ التَّوحيدِ وَ بُطلانِ الثَّنَوِيَّةِ وَ مِن الإعتقادِ بِالوَحىِ وَ نُبُوَّةِ الأنبياءِ وَ الصَّالِحينَ وَ نُزُولِ الكُتُبِ المُقَدَّسَةِ وَ يَومِ القِيامَةِ».
مختصر اينكه قرآن مجيد اصول معارف حقّه آیینی را كه اهل كتاب با آن آشنايى داشتند تصديق مىكند بدين رو «لِما مَعَهُم» فرموده، نه «لِما مَعَهُم مِنَ الكِتابِ».
سپس شاهدى بر اين مطلب ذكر كرده، مىگويد: اينكه قرآن چگونه ممكن است تمامى مندرجات تورات و انجيل موجود را تصديق كند با اينكه در آيات خود ضمن بيان سرگذشت پيامبران گذشته، بسيارى از نسبتهاى ناروايى را كه به آنها مىدادند تكذيب كرده، با اين حال چگونه ممكن است همه آن كتابها را تصديق كند؟
و در مورد آياتى كه تعبير به «مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ» شده، مىفرمايد: منظور از جمله «بَيْنَ يَدَيْهِ» تقدّم زمانى است نه مكانى؛ زيرا قرآن شخص نيست كه از نظر مكان جلو يا عقب داشته باشد. بنابراين، منظور از آيات مزبور، تصديق كتابهاى آسمانى است كه پيش از قرآن نازل گرديده. بديهى است كتابهايى كه مورد تصديق قرآن هستند همان كتابهاى اصلى غير محرّف است كه در زمان انبياى گذشته وجود داشتهاند نه كتابهاى موجود.
در مورد كلمه «مُهَيْمِناً» كه به معنى مراقبت قرآن از كتابهاى آسمانى ديگر است چنين مىگويد: قرآن جلوى تحريف كتابهاى آسمانى را گرفته، نه به اين معنى كه قرآن داراى نيرويى مادّى و جسمانى است كه جلوى تحريف كنندگان را بگيرد؛ بلكه به اين معنى كه قرآن با بيان حقايق، پرده از روى كار محرّفان برداشته و مشتشان را باز مىكند.(2)
ولى ما معتقديم كه آيات مزبور عموماً معناى ديگرى را تعقيب مىكند و اشاره به حقيقت ديگرى است و آن اينكه آيات مختلفى از قرآن گواهى مىدهد كه نشانههاى پيامبر اسلام و آيين او در همان كتابهاى محرّف كه در دست يهود و نصاراى آن زمان بوده وجود داشته، زيرا مسلّم است منظور از تحريف كتابهاى آسمانى اين نيست كه تمام كتابهاى موجود باطل و بر خلاف واقع است؛ بلكه به يقين بخشى از تورات و انجيل واقعى در لابه لاى همين كتابها وجود داشته و دارد و نشانههاى پيامبر اسلام(صلی الله عليه و آله) يا در همين كتابها و يا ساير كتابهاى مذهبى كه در دست يهود و نصارى بوده، وجود داشته است (الان هم اشاراتى در آنها هست).
و به اين ترتيب، قيام پيامبر و دعوت او و كتاب آسمانى وى عملاً تمام آن نشانهها را تصديق كرده و با آن مطابقت داشته است چنانكه در جمله «قَد صَدَّقتَ الرُّءْيَا»(3) يعنى كار تو مطابق خوابى است كه ديدهاى! و در آيه «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولُ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّورَيةِ وَ الاِنْجِيلِ»(4) اين حقيقت صريحاً بيان گرديده است.
در آيات ديگرى نيز اين مطلب وارد شده كه نشانههاى پيامبر اعظم(صلی الله عليه و آله) در كتابهاى مزبور بوده است. از جمله شواهد روشن بر اين معنى، آيه 41 سوره بقره است كه مىفرمايد: «ءَامِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَ لاَتَكُونُوا أَوَّلَ كَافِر بِهِ وَ لاَتَشْتَرُوا بِـآيَاتِى ثَمَناً قَلِيلاً».(5)
منظور از گرفتن «ثَمَن قَليل» در برابر آيات خدا چيست؟ از آيات ديگر قرآن استفاده مىشود كه جمعى از علماى اهل كتاب هنگامى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) با همان نشانهها ظهور كرد، كتابهاى خود يا آياتى را كه مربوط به پيامبر بود پنهان كردند تا بتوانند چند روزى ديگر بر پيروان خود حكومت كنند.
مخصوصاً در شأن نزول آيه فوق نقل شده كه «حُيّى بن اَخطَب» با چند تن از علماى يهود هر سال در منزل يكى از يهوديان ميهمانى داشته، او به خاطر ادامه اين گونه ميهمانىها حاضر نشد كه آيات مربوط به نشانههاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را از كتابهاى مذهبى خود فاش كند.
اتّفاقاً پس از مراجعه به برخى تفاسير معروف اسلامى، مانند مجمع البيان مرحوم طبرسى ديديم كه در تفسير آيه 41 سوره بقره همين معنى را بى آنكه ذكرى از اشكال مزبور به ميان آمده باشد اختيار كردهاند.
در هر صورت آيات مزبور چيزى جز تصديق عملى قرآن و پيامبر نيست به نشانههاى حقّانيّت آنها در كتابهاى گذشته نمىرساند و كوچكترين دلالتى بر تصديق تمام مندرجات تورات و اناجيل ندارد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.