پاسخ اجمالی:
نویسندگان این دو کتاب ادعا نکرده اند که فقط احادیثی که ما نقل کرده ایم صحیح است؛ بلکه طبق اعتراف خود آنها روایات صحیحی که نیاورده اند بیشتر از روایات نقل شده بوده است. حتّی اگر حدیث غدیر در این دو کتاب می آمد باز هم پذیرفته نمی شد؛ چنانکه دلالت «حدیث منزلت» را که در این دو کتاب آمده پذیرفته نشده است! بخاری معاصر امام صادق(ع) بود؛ امّا از ایشان حدیثی نقل نکرده است! این رفتار نشان می دهد انگیزه های سیاسی و طایفی می تواند باعث بی اعتنایی به حق باشد.
پاسخ تفصیلی:
یکی از بهترین احادیثی که به روشنی بر خلافت بلافصل امام علی(علیه السلام) دلالت دارد، حدیث غدیر است که در بسیاری از منابع شیعه و سنی ذکر شده است و از جهت سند و دلالت در جایگاه بسیار بی نظیری قرار دارد. امّا برخی با توجه به اینکه نتوانسته اند به سند این روایت ایراد قابل قبولی وارد کنند به بهانه اینکه این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم ـ به عنوان دو مورد از مهم ترین کتاب های پذیرفته شده نزد اهل سنت ـ ذکر نشده، این مسأله را نشانه عدم اعتبار آن دانسته اند!
نویسندگان این دو کتاب ادعا نکرده اند که فقط احادیثی که ما نقل کرده ایم صحیح است:
چنین شبهه افکنی ای در اعتبار حدیث غدیر درحالی مطرح می شود که حتی خود نویسندگان این دو کتاب ادعا نکرده اند که فقط احادیثی که ما نقل کرده ایم صحیح است و هر آنچه در این دو کتاب نیامده باشد ضعیف و فاقد اعتبار باشد؛ بلکه برعکس خودشان در کتاب هایشان به صراحت اعتراف کرده اند که فقط بخشی از احادیث صحیح را در کتابهای شان آورده اند.
برخی از شواهد که در آنها به این مسأله تصریح شده عبارتند از:
1) نووی در شرح صحیح مسلم از قول مسلم نقل می کند که گفت: «من همه آنچه از نظر من صحیح بود را در کتابم نیاوردم».(1) نووی در ادامه و در شرح این مطلب حتی این ادعا را که همه احادیثی که اجماع بر صحت آنها وجود دارد فقط در این کتاب آمده باشد را هم مشکل می داند.
2) بخاری به صراحت می گفت: «هر چه در این کتاب نقل کرده ام صحیح است امّا روایات صحیحی که نیاورده ام از آنها بیشتر بوده است».(2)
3) ابن حجر در شرح سخن پیش نقل شده از بخاری می گوید: «اگر همه روایات صحیح را می آورد کتاب بسیار بزرگی می شد».(3)
4) ابن حجر همچنین با چند واسطه از بخاری نقل می کند که می گفت: «من در کتاب جامع خود فقط احادیث صحیح را آورده ام و برخی احادیث صحیح را هم نیاورده ام تا این کتاب طولانی نشود».(4)
نتیجه این نقل ها و بسیاری از نظرات مشابه راجع به صحیح مسلم و صحیح بخاری، نشان می دهد که این ادعا که «هر آنچه بخاری و مسلم ذکر نکرده باشند اعتبار ندارد»، ادعایی است که هیچ یک از علمای اهل سنّت نیز آن را قبول ندارند و اگر چنین مبنایی را بپذیرند بسیاری از احکام و اعتقادات خود اهل سنّت نیز زیر سؤال خواهد رفت.
صحیح مسلم و بخاری روایات ضعیف و حتّی جعلی دارند:
نکته دیگر درباره این دو کتاب این است که بخاری و مسلم نه تنها همه احادیث صحیح را در کتاب خود ذکر نکرده اند، بلکه بسیاری از روایاتی را که ذکر کرده اند هم صحیح بودن آن قطعی نمی باشد چنانکه نووی در مورد روایات صحیح مسلم می نویسد: «بسیاری از احادیثی که آورده در مورد صحت آن اختلاف می باشد».(5)
ضمن اینکه بخشى از اخبار صحاح مشتمل بر كفر است مثل تجسيم و اثبات مكان، انتقال و تغيّر براى خداوند متعال، عروض عوارض بر او از قبيل ضحك و مانند آن و نيز ديگر صفاتى كه موجب امكان خداوند است. تا آنجا كه روايت كرده اند كه خداوند سبحان پايش را بر آتش جهنم مى گذارد و آتش به هم برمى آيد و مى گويد: «كافى است، كافى است». بخش ديگرى از روايات آنان شامل توهين به رسولان خداوند و رسالت آنان است. آنچنان كه سيد رسولان را در اوّل بعثت نسبت به اينكه رسول مبعوث از سوى خداوند است جاهل گردانده اند تا اينكه يك نفر نصرانى و همسر پيامبر خديجه او را آگاه كردند كه فرستاده خدا است. بخش ديگرى هم بر تكذيب آيات قرآن و منكرات و خرافات مشتمل است.(6)
عجیب تر از همه اینها اینکه بخاری و مسلم در بسیاری از روايات دست برده و با تدليس و تلبيس خلاف واقع را گفته اند.(7) به عنوان مثال ذهبى در «ميزان الاعتدال» در شرح حال عبد اللّه بن صالح بن محمد جهنى مصرى مى گويد: «بخارى از وى در صحيح روايت مى كند، ليكن درباره وى به تدليس روى مى آورد و مى گويد: عبدالله این حدیث را برای من نقل کرد و نسب وى را نمى گويد». همچنین بخارى در روايات خود آورده: «قال فلان» و «قال ان فلان»...، و اين تدليس است. ابن حجر مى گويد: «آنچه بر من معلوم شده اين است كه وى در آنچه نشنيده مى گويد: «قال» و در آنچه شنيده مى گويد: «قال لى» يا «قال لنا». منتهى موقوف يا مشروط بدان نيست و من اين مطلب را با استقراء در مطالب كتاب وى دريافته ام». و در مورد مسلم می گوید: «مسلم در آنچه كه از مشايخ خود نشنيده بود مى گفت: «قال لنا فلان» و اين تدليس است».(8)
نکته عجیب دیگر این است که بسیاری از کسانی که سالها بعد از بخاری و مسلم زندگی کرده اند اسم آنها در صحیحین و در سلسله سند وجود دارد! به عنوان مثال بخاری متوفای 256 می باشد اما هروی که متولد 356 می باشد و بیش از صد سال بعد بخاری صحیح او را روایت کرده است اما نام او در سند برخی روایات بخاری مشاهده می شود!(9)
حال با این اوصاف چگونه می توان برای رسیدن به حقیقت فقط به این دو کتاب اعتماد کرد و ادعا کرد که فقط این دو کتاب صحیح است و غیر آن صحیح نیست؟!
انگیزه های طائفی و سیاسی مانع پذیرش و نقل حقّ است:
این ادعا که چون حدیث غدیر در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیامده پس اعتبار ندارد، در حقیقت بهانه ای برای گریز از حق است؛ حتّی اگر حدیث غدیر در این دو کتاب می آمد، باز هم بهانه گیران به موضوع دیگری متوسّل می شدند و آن را نمی پذیرفتند؛ چنانکه دلالت «حدیث منزلت» و سایر روایاتی که درباره اهل بیت(علیهم السلام) در این دو کتاب آمده را نپذیرفتند.
مهم ترین علّت برای عدم ذکر حدیث غدیر در صحیحین را می توان تعصّب و انگیزه های سیاسی دانست؛ وگرنه این حدیث معیارهایی را که بخاری و مسلم برای حدیث صحیح برشمرده اند داراست. بخاری معاصر امام صادق(علیه السلام) بود؛ با وجود اینکه همه از صدق و راستگویی امام صادق(علیه السلام) می گویند و هزاران حدیث توسط شیعه و سنی از ایشان نقل شده، امّا بخاری حتّی یک حدیث از ایشان نقل نکرده است؟! اینها همه نشان می دهد که انگیزه های سیاسی و طایفه ای می تواند باعث بی اعتنایی به حق باشد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.