پاسخ اجمالی:
در روايات اسلامي بر رعايت حقوق «غير مسلمانان» تاكيد شده است؛ از جمله اینکه: هنگام جدا شدن از مسافر ذمي چند قدمي او را مشايعت كنيم. نبايد به غير مسلمانى كه پيمان دوستى و همزيستى با مسلمانان دارد ستم كنيم يا بيش از توان و قدرتش به او تكليف كنيم. نبايد متعرض زن غير مسلمان شد و زيورآلات او را مثل خلخال از پايش در آورد. اگر چنين اتفاقي افتاد جا دارد مسلمان از اين حادثه بميرد. حق نداريم براي گرفتن جزيه آنها را تحت فشار قرار دهيم و يا آنها را در آفتاب گرم نگه داريم. اگر از فرد مسيحي كار كشيديم تا از كار افتاده و نابينا شد نبايد رهايش كرد و بايستي براي او از بيت المال حقوق قرار داد.
پاسخ تفصیلی:
در روايات اسلامى درباره نحوه رفتار با «غير مسلمانان» نكات زيادى به چشم مى خورد:
1. در فرمان معروف امام علي(عليه السلام) به مالك اشتر آمده است: «وَ اَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ اَكْلَهُمْ، فَاِنَّهُمْ صِنْفَانِ، اِمّا اَخٌ لَكَ فِى الدِّينِ اَوْ نَظِيرٌ لَكَ فِى الْخَلْقِ»(1)؛ (قلب خود را نسبت به ملّت خويش، سرشار از رحمت و محبّت و لطف كن و همچون حيوان درّنده اى مباش كه خوردن آنان را غنيمت بدانى؛ زيرا آنها دو گروه اند: يا برادر دينى تواند يا انسانى همانند تو!).
تعبيرى از اين گوياتر و رساتر درباره همزيستى محبّت آميز نسبت به غير مسلمانان پيدا نمى شود و با توجّه به اينكه على(عليه السلام) در اين فرمان اين محبّت و مدارا و رحمت و لطف را وظيفه رئيس حكومت اسلامى مى شناسد، تكليف افراد يك جامعه در مقابل يكديگر كاملا روشن مى شود.
2. در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه: «حضرت على(عليه السلام) با يك كافر ذمّى همسفر بود، ذمّى از آن حضرت پرسيد: شما عازم كجا هستيد؟ فرمود: كوفه، هنگامى كه آن مرد ذمّى سر دو راهى از حضرت على(عليه السلام) جدا شد، اميرمؤمنان نيز همراه او آمد، مرد ذمّى گفت: مگر نفرمودى كه شما عازم كوفه هستى؟! فرمود: آرى چنين است، عرض كرد: پس چرا راه كوفه را رها كردى؟ فرمود: دانسته اين كار را كردم!، عرض كرد: پس چرا با اين كه مى دانستى چنين كردى؟ فرمود: «هذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ اَنْ يُشَيِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَيْئَةً اِذَا فَارَقَهُ، وَ كَذلِكَ اَمَرنَا نَبِيُّنَا!»؛ (اين از كمال حُسن معاشرت است كه انسان هنگامى كه همسفرش از او جدا شد، كمى او را بدرقه كند، اين گونه پيامبر ما به ما دستور داده است).
مرد ذمّى از روى تعجّب پرسيد: راستى چنين است؟! امام فرمود: آرى، مرد ذمّى گفت: بنابراين كسانى كه از او پيروى مى كنند به خاطر همين اعمال بزرگوارانه اوست، و من گواهى مى دهم كه به دين توام!».(2)
3. در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ ظَلَمَ مُعَاهَداً وَ كَلَّفَهُ فَوْقَ طَاقَتِهِ فَاَنَا حَجِيجُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ»(3)؛ (هر كس بر غير مسلمانى كه پيمان[دوستى و همزيستى] با مسلمانان دارد ستم كند، يا به او بيش از توان و قدرتش تكليف نمايد در روز قيامت، من خودم طرف حساب او هستم، و حقّ او را مطالبه مى كنم!).
4. در حديث ديگرى كه در كتاب «خراج» ابويوسف آمده است مى خوانيم: «حكيم بن حزام مشاهده كرد كه عياض بن غنم، جمعى از اهل ذمّه را در آفتاب نگه داشته به خاطر اينكه جزيه خود را نپرداخته بودند ـ و از اين طريق مى خواست آنها را تحت فشار قرار دهد ـ حكيم گفت: اى عياض! اين چه كارى است مى كنى؟ من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود: «اِنَّ الَّذِينَ يُعَذِّبُونَ النّاسَ فِى الدُّنْيا يُعَذِّبُونَ فِى الآخِرَةِ»(4)؛ (كسانى كه مردم را در دنيا آزار مى دهند خداوند آنها را در آخرت مجازات خواهد كرد)».
اين مسأله به قدرى در ميان مسلمين معروف بود كه «از عمر بن عبدالعزيز نقل مى كنند كه يكى از فرماندارانش به نام على بن ارطاة به او نوشت: گروهى نزد ما هستند كه خراجشان را بدون اينكه آنها را آزار دهند و ايذاء كنند نمى پردازند، عمر بن عبدالعزيز به او نوشت: راستى بسيار عجيب است كه تو از من اجازه مى خواهى انسانى را شكنجه كنى! گويى من سپر تو در مقابل عذاب الهى هستم و گويى اجازه و رضايت من تو را از عذاب الهى رهايى مى بخشد ـ اگر چنين فكر مى كنى سخت اشتباه كرده اى ـ هنگامى كه نامه من به تو مى رسد هر كس خراج خود را با ميل خود بپردازد مشكلى ندارد و الَّا او را سوگند بده ـ كه توانايى ندارد و به همين سوگند قناعت كن ـ سپس افزود: به خدا سوگند من روز قيامت خدا را در حالى ملاقات كنم كه آنان جنايت كرده اند ـ و حق بيت المال را نپرداخته اند ـ نزد من محبوب تر است از اين كه خدا را ملاقات كنم در حالى كه آنها را شكنجه يا آزار كرده باشم!».(5)
همان گونه كه ملاحظه مى كنيد در اين حديث روى عنوان «آزار و شكنجه انسان» تكيه شده و اين نشان مى دهد كه خراج دهندگان گروهى از غير مسلمانان بوده اند.
همين مضمون در حديث ديگرى با تكيه بر عنوان «ناس»؛ (مردم) آمده است: «سعيد بن زيد هنگامى كه ديد گروهى را براى دادن جزيه آزار مى دهند گفت: من از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم: مى فرمود: «مَنْ عَذَّبَ النّاسَ عَذَّبَهُ اللهُ»(6)؛ (كسى كه مردم را آزار مى دهد، خدا او را آزار خواهد داد)».
5. در نهج البلاغه تعبير جالب ديگرى در خطبه جهاد آمده است: «وَ لَقَدْ بَلَغَنِى اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْئَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الاُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ فَيَنتَزِعُ حِجْلَها وَ قُلُبَها وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلَّا بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ الاِسْتِرْحَامِ ... فَلَوْ اَنَّ امْرَءً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هذَا اَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِى جَدِيراً»(7)؛ (هنگامى كه به امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) خبر دادند كه غارت گران سپاه معاويه به شهر مرزى انبار ريخته و نماينده آن حضرت، حسّان بن حسّان را كشته و اموال مسلمانان و غير مسلمانان را غارت كرده اند، مردم را به جهاد دعوت فرمود، و خطبه معروف جهاد را خواند، و در اثناء اين خطبه چنين بيان كرد: به من خبر داده اند كه بعضى از مردان آن ها به خانه زن مسلمان و زن غير مسلمانى كه معاهَد بوده ـ و بايد جان و مال و ناموسش در پناه اسلام محفوظ بماند ـ وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره هاى آنان را از تنشان بيرون آورده، در حالى كه هيچ وسيله اى براى دفاع از خود، جز گريه و التماس كردن نداشته اند ... اگر به خاطر اين حادثه دردناك، مسلمانى از روى تأسف دق كند و بميرد ملامت نخواهد شد، بلكه از نظر من شايسته سزاوار است).
در اينجا امام(عليه السلام) زنان معاهد غير مسلمان را در لزوم دفاع از آنها همطراز زنان مسلمان قرار داده، و از غارت اموال آنان آن چنان ناراحت شده كه مى فرمايد: «اگر كسى اين خبر را بشنود و از اندوه و غصّه بميرد، جاى سرزنش ندارد!».
تعبيرى از اين گوياتر درباره دفاع از حيثيّت اهل ذمه و جان و مال و ناموس آنها پيدا نمى شود.
6. در حديثى آمده است كه: «در عصر اميرالمؤمنين على(عليه السلام) حضرت، پيرمرد نابينائى را ديد كه در كوچه ها گدايى و تقاضاى كمك از مردم مى كند، تعجّب كرد كه چرا بايد در كشور اسلام چنين صحنه اى ديده شود، هنگامى كه از جريان سؤال فرمود، عرض كردند: يا اميرالمؤمنين اين يك فرد مسيحى است كه مسلمانان از كمك كردن به او دريغ دارند، حضرت على(عليه السلام) ناراحت شد و فرمود: «اِسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتّى اِذا كَبُرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ؟ اَنْفَقُوا عَلَيْهِ مِنَ بَيْتِ الْمَالِ»(8)؛ (هنگامى كه قوى و نيرومند بود از نيروى او استفاده كرديد، امّا اكنون كه پير و ناتوان شده رهايش كرديد؟! ـ اين برخلاف انسانيّت و انصاف و مروّت است!ـ سپس افزود: از بيت المال مسلمين به او انفاق كنيد[و براى او حقوقى قرار دهيد])».(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.