پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره «ناپايداري دنیا» می فرماید: «شما در اين جهان هدفى هستيد كه تيرهاى مرگ به سوى شما پرتاب مى شود، همراه هر جرعه اى، بيم گلوگير شدن است، و با هر لقمه اى، امكان گرفتن راه نفس وجود دارد. به هيچ نعمتى از دنيا نمى رسيد جز اينكه نعمت ديگرى را از دست مى دهيد. هيچ كس از شما يك روز عمر نمى كند، مگر اينكه از مجموعه حياتش كاسته شود، و غذايى بر او افزوده نمى گردد، مگر اينكه به همان اندازه از روزيش كم شود، هيچ اثرى از او زنده نمى شود، جز اينكه اثر ديگرى از او بميرد، و چيزى براى او تازه نمى شود، مگر اينكه تازه اى از او كهنه گردد».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در بخشی از خطبه 145 نهج البلاغه، به ناپايدارى دنيا و آفاتى كه از هر سو انسان را تهديد مى كند اشاره مى فرمايد؛ بخش عمده اين آفات در سه جمله كوتاه و پر معنا، منعكس شده است، حضرت مى فرمايد: (شما در اين جهان هدفى هستيد كه تيرهاى مرگ يكى بعد از ديگرى به سوى شما پرتاب مى شود، همراه هر جرعه اى، بيم گلوگير شدن است، و با هر لقمه اى، امكان گرفتن راه نفس به هيچ نعمتى از دنيا نمى رسيد جز اين كه نعمت ديگرى را از دست مى دهيد!)؛ «أَيُّهَا النَّاسُ، إنَّمَا أَنْتُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيَا غَرَضٌ(1)تَنْتَضِلُ فِيهِ الْمَنَايَا، مَعَ كُلِّ جَرْعَةٍ شَرَقٌ(2)وَ فِي كُلِّ أَكْلَةٍ غَصَصٌ(3)لَا تَنَالُونَ مِنْهَا نِعْمَةً إلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى».
در ادامه امام(عليه السلام) در شرح این جمله زيبا؛ «به هر نعمتى برسى نعمت ديگرى را از دست مى دهى»، پنج نمونه روشن را در پنج جمله بيان کرده و مى فرمايد: (هيچ كس از شما يك روز عمر نمى كند، مگر اينكه از مجموعه حيات وى روزى كاسته مى شود، و غذايى بر او افزوده نمى گردد، مگر اين كه از آن مقدار روزيى كه برايش تعيين شده به همان اندازه كم مى شود، هيچ اثرى از او زنده نمى شود، جز اين كه اثر ديگرى از او مى ميرد، و چيزى براى او تازه نمى شود، مگر اين كه تازه اى از او كهنه مى گردد، و هيچ چيز براى او نمى رويد، جز اين كه چيزى از او درو مى شود)؛ «وَ لَا يُعَمَّرُ مُعَمَّرٌ مِنْكُمْ يَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إلَّا بِهَدْمِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ، وَ لَا تُجَدَّدُ لَهُ زِيَادَةٌ فِي أَكْلِهِ إلَّا بِنَفَادِ مَا قَبْلَهَا مِنْ رِزْقِهِ؛ وَ لَا يَحْيَا لَهُ أَثَرٌ، إلَّا مَاتَ لَهُ أَثَرٌ؛ وَ لَا يَتَجَدَّدُ لَهُ جَدِيدٌ إلَّا بَعْدَ أَنْ يَخْلُقَ(4)لَهُ جَدِيدٌ؛ وَ لَا تَقُومُ لَهُ نَابِتَةٌ إلَّا وَ تَسْقُطُ مِنْهُ مَحْصُودَةٌ(5)».
آرى! هنگامى كه انسان طفل است، شادابى مخصوصى دارد، بعد كه به جوانى مى رسد، و نشاط جوانى در او زنده مى شود، شادابى طفوليّت از بين رفته است، و هنگامى كه در مرحله پيرى گام مى نهد، و وجود او مجموعه اى از تجارب و آگاهيها مى شود، نشاط جوانى را از دست داده است، همچنين خداوند نعمت فرزند به انسان مى دهد، اما چيزى نمى گذرد كه پدر را از دست مى دهد، دوستان جديدى پيدا مى كند، در حالى كه دوستان قديم از او گرفته مى شوند، و به همين ترتيب به هر نعمتى مى رسد، نعمت ديگرى را از دست مى دهد و اين، طبيعت زندگى دنيا و مواهب مادى است كه براى هيچ كس در هيچ زمان و مكان، همه آنها يكجا جمع نمى شود، به هر كدام برسى، ديگرى را از دست خواهى داد، و اين هشدارى است به همه انسانها كه به نعمت هاى دنيا دل نبندند، و دل در گرو آنها ننهند.
و در پايان اين بخش مى فرمايد: (و از همه مهمتر اين كه اصول و ريشه هاى ما، درگذشتند، و ما فروع و شاخه هاى آنها هستيم، آيا شاخه بعد از رفتن ريشه، بقايى دارد)؛ «وَ قَدْ مَضَتْ أُصُولٌ نَحْنُ فُرُوعُهَا، فَمَا بَقَاءُ فَرْعٍ بَعْدَ ذَهَابِ أَصْلِهِ!».
اشاره به اين كه با توجه به اين كه پدران و نياكان ما همگى رفتند و در طريق فنا گام نهادند، ما نبايد انتظار بقا داشته باشيم؛ زيرا فرع، زائد بر اصل غير ممكن است. بنابراين دير يا زود بايد جاى خود را به آيندگان بسپاريم.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.