پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) با اشاره به ملاک های بصیرت و کوردلی، می فرماید: «دنيا مُنتهاى ديد كوردلان است و ماوراى آن چيزى نمى بينند در حالى كه شخص بصير، ديدش در آن نفوذ کرده و از آن مى گذرد، و مى داند كه ورای آن سراى جاودان است». در واقع دنياپرستان، به خاطر دلباختگى به دنيا، همانند زندانى تنها داخل زندان را مى بينند، اما انسان های بصیر با ديدی نافذ به سراى آخرت می نگرند، و تمام همّت خود را متوجّه آن مى سازند. سپس مى فرمايد: «انسان بصير از دنيا توشه بر مى گيرد در حالى كه كوردل براى آن، زاد و توشه مى اندوزد».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در بخشی از خطبه 133 نهج البلاغه، نكات لطيف و جالبى را در عين فشردگى عبارات بيان فرموده و به اصولى كه رهگشاى زندگى انسانهاست توجه داده است: نخست مى فرمايد: (به راستى كه دنيا مُنتهاى ديد كوردلان است)؛ «وَ إنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الاَعْمَى». و در توضيح و تكميل آن مى فرمايد: (و ماوراى آن چيزى نمى بينند در حالى كه شخص بصير و روشن ضمير، ديدش در آن نفوذ مى كند و از آن مى گذرد، و مى داند كه سراى جاودان، وراى آن است)؛ «لَا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً، و الْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ، وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا».
آرى دنياپرستان، به خاطر دلباختگى و شيفتگى، نسبت به زرق و برق دنيا، همچون كسى هستند كه در زندانى بدون روزنه، محبوس است، جز داخل زندان چيزى را نمى بينند، يا ديد چشمانشان ضعيف است و يا حجابها اطراف آنها را گرفته، و يا هر دو. ولى حق جويانِ حق طلب، ديدشان نافذ و حجابى در برابر آنها نيست، به همين دليل سراى آخرت را كه منزلگاهِ جاودانى آنهاست، با چشم دل، به روشنى مى بينند، و تمام همّت خود را متوجّه آن مى سازند.
اساساً اگر دنيا را آن چنان كه هست، بشناسيم، ايمان به آخرت به دنبال آن خواهد بود، چرا كه دنيا، منهاى آخرت، نامفهوم است، آيا خالقِ حكيم، ممكن است اين همه تشكيلات وسيع جهان را بيافريند براى اين كه انسانها چند روزی در آن بخورند و بنوشند، بخوابند و بيدار شوند و سرانجام بميرند و خاك شوند و به فراموشى سپرده شوند؟ در حالى كه قسمت آغاز اين عمر كوتاه همانند قسمت پايانش، آميخته با ضعف و ناتوانى است و قسمت ميانى كه قابل استفاده است توأم با انواع مشكلات و مصائب و درد و رنجهاست؟ كدام حكيم، چنين كار غير حكيمانه اى انجام مى دهد؟! به همين دليل، قرآن مجيد مى فرمايد: «يَعْلَمُونَ ظَـاهِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ»(1)؛ (آنها فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مى دانند و از آخرت و پايان كار غافلند).
در دوّمين نكته كه در واقع جنبه نتيجه نسبت به نكته اوّل دارد مى فرمايد: (از اين رو شخص بصير و بينا آماده كوچ كردن از دنياست، حال آن كه كوردل اعمى، چشمش را به آن دوخته و به سوى آن حركت مى كند)؛ «فَالبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ، وَ الاَعْمَى إلَيْهَا شَاخِصٌ».
بنابراين تفسير «شاخص» در دو معنا بكار رفته، و به اصطلاح مصداق «جناس تام» است؛ معنى اوّل از مادّه «شخوص» به معنى كوچ كردن و رخت بر بستن است، و معنى دوّم خيره شدن و چشم به جايى دوختن و از حركت بازماندن، گويى چشم مى خواهد از حدقه بيرون آيد و از آن جا رخت بربندد.
اين عبارت تفسير دوّمى دارد كه بسيارى از شارحان نهج البلاغه فقط همان را ذكر كردند و آن اين كه «شاخص» در اين جا به معنى كوچ كننده است منتها هنگامى كه گفته شود : «منها شاخص» يعنى از آن كوچ مى كند و هنگامى كه گفته شود «اليها شاخص» يعنى به سوى آن كوچ مى كند و فرق افراد بصير و كوردل در همين است.
و در سوّمين و آخرين نكته مى فرمايد: (انسان بصير و بينا از آن دنيا زاد و توشه بر مى گيرد در حالى كه كوردل براى آن، زاد و توشه مى اندوزد!)؛ «وَ الْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ، وَ الاَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ».
در اين تعبير لطيف نيز «متزوّد» به معنى كسى است كه زاد و توشه مى اندوزد، بينايان از آن براى سراى آخرت زاد و توشه مى اندوزند، همان گونه كه قرآن مجيد مى فرمايد: «وَ تَزَوَّدُوا فَإنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى»(2)؛ ولى كوردلان براى زيستن و عيش و نوش در دنيا، زاد و توشه مى اندوزند؛ تفاوت اين دو مسير كاملاً مختلف، فقط با كلمه «منها» و «لها» مشخص شده است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.