پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در شرح خدمات خود به امّت اسلامي مي فرمايد: «آيا من به ثقل اكبر [قرآن] در ميان شما عمل نكردم؟! آيا من در ميان شما ثقل اصغر [اهل بيت(ع)] را باقى نگذاردم؟ من پرچم ايمان را در ميان شما نصب كردم و پايه هاى آن را محكم نمودم. شما را به حدود حلال و حرام آگاه ساختم [و مرزهاى آن را مشخص نمودم]. جامه عافيت را با عدلِ خود بر شما پوشاندم و بساط كارهاى نيك را با سخن و عمل خود در ميان شما گستردم و فضايل اخلاقى را از سوى خود، به شما نشان دادم».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در فرازی از خطبه 87 نهج البلاغه به شرح خدمات خود درباره امّت پرداخته و در ضمن هفت جمله اين حقيقت را كاملاً روشن مى سازد كه در هيچ موردى درباره آنها كوتاهى نكرده است.
نخست مى گويد: (آيا من به ثقل اكبر [قرآن مجيد] در ميان شما عمل نكردم؟! [و دستورات آن را مو به مو اجرا ننمودم؟])؛ «أَلَمْ أَعْمَلْ فِيكُمْ بِالثَّقلِ الاَكْبَرِ!». سراسر زندگى اميرمؤمنان(عليه السلام) مخصوصاً در دوران حكومتش نشان مى دهد كه همه جا، قرآن نصب العين او بود و در همه كار، آن را مدّ نظر داشت و همان طور كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره اش فرمود: (او با قرآن بود و قرآن با او)؛ «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ».(1)
در دومين جمله مى فرمايد: (آيا من در ميان شما ثقل اصغر [عترت پيامبر(صلى الله عليه وآله)] را باقى نگذاردم [و پاسدارى ننمودم؟])؛ «وَ أَتْرُكْ فِيكُمُ الثَّقلَ الاَصْغَرَ».
شاهد اين سخن، حوادثى است كه در زندگى امام على(عليه السلام) پيش آمد كه فرزندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و باقيمانده «ثقل اصغر» امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) گاه در خطر قرار مى گرفتند و امام(عليه السلام) نهايت كوشش را براى حفظ آنان مى نمود. از جمله در جنگ «صفّين»، هنگامى كه مشاهده كرد، فرزندش امام حسن(عليه السلام) به سرعت به سوى ميدان نبرد مى رود، فرمود: «أَمْلِكُوا عَنِّي هذَا الْغُلَامَ لاَيَهُدَّنِي، فَإِنَّنِي أَنْفَسُ بِهذَيْنِ - يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) - عَلَى الْمَوْتِ لَئَلاَّ يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللّهِ (صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)»(2)؛ (اين جوان را بگيريد و نگاهش داريد! مبادا مرگِ او، مرا در هم بكوبد؛ من نسبت به حيات آنها سخت پافشارى مى كنم و از هر چه حيات آنها را به مخاطره افكند، سخت پرهيز دارم، مبادا نسل رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) با مرگ آنها قطع گردد).
در سومين جمله مى فرمايد: (من پرچم ايمان را در ميان شما نصب كردم و پايه هاى آن را محكم نمودم)؛ «قَدْ رَكَزْتُ فِيكُمْ رَايَةَ الاِيمَانِ». سخنان امام على(عليه السلام) - از جمله خطبه هاى نهج البلاغه - درباره مبدأ و معاد و دلايل نبوّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نشان مى دهد كه آن بزرگوار از هر فرصتى براى تقويت پايه هاى ايمان در دلها بهره مى گرفت و دقايق معارف اسلامى را در همه زمينه ها بيان مى فرمود.
در چهارمين جمله مى فرمايد: (من شما را به حدود حلال و حرام آگاه ساختم [و مرزهاى آن را مشخص نمودم])؛ «وَ وَقَفْتُكُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ». امام(عليه السلام) آنقدر بر اين كار اصرار داشت كه نه تنها در خطبه هايش در مسجد و مجامع ديگر به بيان حلال و حرام مى پرداخت؛ بلكه همه روزه سرى به بازار مسلمين مى زد و حلال و حرام اسلام را براى تجّار و كسبه بازار بيان مى فرمود و تاريخ سراغ ندارد كسى از زمامداران را كه در تبيين حلال و حرام، اين چنين پافشارى كند.
در حديثى كه در بحارالانوار آمده، مى خوانيم: «امير مؤمنان على(عليه السلام) همه روز صبح در بازارهاى كوفه، بازار به بازار، گردش مى كرد و تازيانه اش بر دوش او بود [تا متخلّفان حساب ببرند]... و بر سر هر بازارى مى ايستاد و ندا مى داد: اى بازرگانان! قبل از هر چيز، خير را از خدا بخواهيد و بركت را در آسان گيرى بدانيد؛ به خريداران نزديك شويد؛ حلم و بردبارى را زينت خود سازيد و از دروغ و سوگند دورى كنيد و از ظلم بپرهيزيد و حق مظلومان را ادا كنيد؛ هرگز به سراغ ربا نرويد و حق پيمانه و ترازو را ادا كنيد [كم فروشى ننماييد] و از حقوق مردم چيزى كم نگذاريد و در زمين فساد نكنيد».(3)
در پنجمين جمله مى فرمايد: (جامه عافيت را با عدلِ خود، بر شما پوشاندم)؛ «وَ أَلْبَسْتُكُمُ الْعَافِيَةَ مِنْ عَدْلِي». نه تأثير اجراى عدالت اجتماعى در آرامش و سلامت جامعه بر كسى پنهان است و نه عدل امير مؤمنان على(عليه السلام). ایشان از لحظه نخست حكومتش با صراحت از لزوم اجراى عدالت اجتماعى سخن مى گفت و حتّى در يكى از سخنانش تصريح فرمود: «من تمام مظالمى كه بر بيت المال رفته و اموالى را كه غارتگران از آن به غارت برده اند، به بيت المال باز مى گردانم، هر چند مهريه زنان شده باشد و يا كنيزانى را با آن خريده باشند؛ زيرا در عدالت، گشايش و توسعه [براى تمام جامعه انسانى] است».(4)
در ششمين جمله مى افزايد: (و بساط كارهاى نيك را با سخن و عمل خود در ميان شما گستردم)؛ «وَ فَرَشْتُكُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي». كارهاى نيك، گاه از طريق توصيه ها و اندرزها و بيانات شافى و كافى در سطح جامعه گسترش پيدا مى كند و گاه با نشان دادن الگوهاى عملى، و على(عليه السلام) در هر دو زمينه، نمونه كاملِ اين معنا بود و كتب تواريخ و نهج البلاغه، پُر است از سيره هاى عملى آن حضرت و سخنان او درباره دعوت به معروف و نهى از منكر.
بالاخره در هفتمين جمله مى فرمايد: (و فضايل اخلاقى را از سوى خود، به شما نشان دادم)؛ «وَ أَرَيْتُكُمْ كَرَائِمَ الاَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِي». فضايل اخلاقى آن بزرگوار، در زمينه هاى مختلف از عدالت و ايثار گرفته تا زهد و پارسايى و حمايت از مظلومان، يتيمان و دردمندان و شجاعت و شهامت و مبارزه با زورمندانِ ستمگر، در جاى جاى تاريخ زندگى على(عليه السلام) به چشم مى خورد و دوست و دشمن، حتّى سرسخت ترين دشمنان، همچون معاويه و عمرو عاص به آن معترف بودند.
اين هفت جمله، در حقيقت فهرستى است از خدمات بى نظير آن امام بزرگوار به امّت اسلامى و جامعه انسانى و ذكر آنها در برابر جمع و عدم انكار از سوى احدى از مخاطبين، دليل روشنى است بر پذيرش آن از طرف همه آنان.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.