پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) می فرماید: «[بنده خالص خدا] ... آنجا كه لازم است سخن مى گويد و آنجا كه لازم نيست سكوت مى كند؛ خود را براى خدا خالص كرده و خدا خلوصش را پذيرفته است. از اين رو او از گنجينه هاى دين خداست؛ او خود را ملزم به عدالت نموده و نخستين گام عدالتش، بيرون راندن هوا و هوس از دل خويش است؛ حق مى گويد و به آن عمل مى كند؛ هيچ كار خيرى نيست جز آنكه آهنگ آن مى كند؛ زمام اختيار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پيشواى او است و هر جا قرآن منزل كند، آن را منزلگاه خويش می سازد».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در بخشی از خطبه 87 نهج البلاغه به سراغ نكته مهمّى مى رود و آن اينكه بنده مخلص خداوند بعد از آگاهى و خودسازى و تهذيب نفس و رسيدن به مقامات عاليه در علم و عمل و تقوا، كمر همّت براى هدايت خلق مى بندد و همچون چراغ روشنى فرا راه مردم مى شود و آنها را از ظلمات جهل و وهم و گمراهى رهايى مى بخشد و در واقع بعد از پايان «سير إلى الحقّ» و «في الحقّ»، مرحله «سير إلى الخلق» او شروع مى شود و به اداى رسالتى همچون رسالت انبياء مى پردازد، مى فرمايد: (او خود را براى خداوند سبحان در بالاترين امور [براى انجام رسالت ها و وظايف] قرار داده [و در حقيقت عزم خود را بر انجام اين وظيفه الهى جزم كرده است]؛ «قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلّهِ - سُبْحَانَهُ - فِي أَرْفَعِ الاُمُورِ».
سپس به شرح اين وظايف پرداخته، با جمله هاى كوتاه و پرمعنا روى نقاط حسّاس تكيه مى كند؛ مى فرمايد: (به هر مشكلى پاسخ گويد و فروع را به اصول بازگرداند)؛ «مِنْ إِصْدَارِ كُلِّ وَارِدٍ عَلَيْهِ وَ تَصْيِيرِ كُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ». اين سخن، به اين نكته مهمّ اشاره مى كند كه اين بنده آگاه و مخلص، از نظر احاطه به مبانى معرفت دينى و احكام آن، آنچنان تواناست كه آمادگى براى پاسخ به هر سؤالى و حلّ هر مشكلى را دارد.
سپس مى افزايد: (او چراغ روشن تاريكى ها و برطرف كننده نابينايى ها و كليد حلّ مبهمات و دور كننده مشكلات و راهنماى [گمشدگان] بيابان هاى زندگى است)؛ «مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ، كَشَّافُ عَشَوَاتٍ(1)مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ، دَفَّاعُ مُعْضِلَاتٍ، دَلِيلُ فَلَوَاتٍ(2)».
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، به پنج وصف ديگر از اين عالم ربّانى اشاره كرده، مى فرمايد: (او آنجا كه لازم است سخن مى گويد و [حقّ را به مخاطبان، به خوبى] تفهيم مى كند و آنجا كه لازم نيست، سكوت مى كند و سالم مى ماند)؛ «يَقُولُ فَيُفْهِمُ وَ يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ».
آرى، سخن گفتن او، هدف مهمى را دنبال مى كند و سكوتش هدفى ديگر. آنجا كه بايد روشنگرى كند، داد سخن مى دهد و مطالب لازم را تفهيم مى كند و آنجا كه در سخن گفتن بيم گناه و خطرِ آلودگى به معاصى است، سكوت را ترجيح مى دهد؛ هر دو براى خدا است و هر دو در طريق رضاى او است.
سپس به مقام اخلاص اين عارف الهى اشاره كرده، مى افزايد: (خويش را براى خدا خالص كرده و خدا خلوص او را پذيرفته [و خالص ترش ساخته است]؛ «قَدْ أَخْلَصَ لِلّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ».
سپس به دو وصف ديگر اشاره مى كند و مى فرمايد: (از اين رو، او از معادن و گنجينه هاى دين خدا است و از اركان زمين او!)؛ «فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِينِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ».
تشبيه اين عالم ربّانى و بنده مخلص پروردگار، به كوه هايى كه ميخ هاى زمين هستند، نشان مى دهد كه بركات وجود آنها در جامعه اسلامى بسيار زياد است. آنها هستند كه جامعه بشرى را از تنش ها، لرزش ها و طوفان هاى انحراف، نگه مى دارند.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، به چهار وصف ديگر از اوصاف برجسته اين عالم ربّانى اشاره كرده، مى فرمايد: (او خود را ملزم به عدالت نموده و نخستين گام عدالتش، بيرون راندن هوا و هوس، از دل خويش است)؛ «قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ، فَكَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْىُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ».
در توصيف دوم مى افزايد: (او كسى است كه حق مى گويد و به حق عمل مى كند)؛ «يَصِفُ الْحَقَّ وَ يَعْمَلُ بِهِ».
سپس به بيان وصف سوم پرداخته، مى فرمايد: (هيچ كار خيرى نيست، جز آن كه [در برنامه زندگى او قرار دارد و] آهنگ آن مى كند و در هيچ جا گمان خيرى نمى رود، جز اين كه به سوى آن گام برمى دارد [و تا به آخر نرسد از تلاش نمى ايستد]؛ «لاَيَدَعُ لِلْخَيْرِ غَايَةً إِلَّا أَمَّهَا وَ لَا مَظِنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا».
در چهارمين صفت مى فرمايد: (زمام اختيار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پيشواى او است. هر جا قرآن فرود آيد، او بار خويش را همانجا افكند و هر جا قرآن منزل كند، آن را منزلگاه خويش سازد)؛ «قَدْ أَمْكَنَ الْكِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ، فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ، يَحُلُّ حَيْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ(3)وَ يَنْزِلُ حَيْثُ كَانَ مَنْزِلُهُ».
به اين ترتيب، اين بنده مخلص و آگاه، خود را موظّف به هدايت گم گشتگان بيابان زندگى مى بيند، اصلاحات را از خويشتن شروع مى كند؛ هواپرستى را از درون جانش ريشه كن مى سازد؛ پيوسته حقّ مى گويد و به حقّ عمل مى كند و همواره دنبال نيكى هاست؛ هر جا دسترسى به آن پيدا كند، آن را در بر مى گيرد و در آغوش مى فشارد و از همه برتر اينكه، در همه جا و در هر زمان و در همه چيز، قرآن، راهنما و پيشواى اوست؛ زمام اختيار خود را به كلام حق سپرده و حركات و سَكَناتش هماهنگ با اوست.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.