پاسخ اجمالی:
خداوند در آيه 75 سوره «مومنون» کافران لجوج را این گونه توصیف می کند: وقتى مشمول نعمتهاى خداوند مى شوند و امواج بلاها از آنها برطرف مى شود که شايد از طريق محبّت و رأفت بيدار شوند، بر غرورشان افزوده مى شود و به طغيانشان ادامه مى دهند. همچنین در آیه 93 سوره «اسراء» می فرماید: «گفتند ما هرگز ايمان نمى آوريم تا چشمه اى از اين سرزمين براى ما خارج سازى ... يا به آسمان بالا روى، حتّى به آسمان رفتنت نيز ايمان نمى آوريم مگر آنكه نامه اى [از سوى خدا] بر ما بیاوری تا آن را بخوانيم» و موارد دیگری از این دست.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيه 75 سوره مومنون، کافران لجوج را این گونه توصیف می کند: وقتى مشمول نعمتهاى خداوند مى شوند و خداوند امواج بلاها را از آنها برطرف مى كند، شايد از طريق محبّت و رأفت بيدار شوند، بر غرورشان افزوده مى شود و به طغيانشان ادامه مى دهند. مى فرمايد: (اگر به آنها رحم كنيم و ناراحتى آنان را برطرف سازيم [نه تنها بيدار نمى شوند، بلكه] در طغيانشان اصرار مى ورزند و سرگردان مى شوند)؛ ««وَلَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»
بر اساس این آیات، مشرکان لجوج، گاه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را ديوانه مى خواندند و گاه انتظار داشتند آن حضرت تسليم سخنان آنها باشد، آنان با مشاهده معجزات روشن باز هم بر انكار پیامبر اصرار مى ورزيدند، خداوند بواسطه نعمت های فراوان و گاه بوسیله فشار بلا قصد بيداركردن آنان را داشت، اما نه آن بلا، و نه اين مواهب، هيچ يك در آن گروه لجوج و متعصب اثر نداشت.
خداوند در سوره ملک، در توصیف مشرکان، آنان را گروهی معرفی می کند که به هيچ قيمتی حاضر نبودند خدايان ساختگى خود را رها کرده و تسليم منطق گويا پيامبر(صلى الله عليه وآله) شوند، این آیه می فرماید: (آيا آن كسى كه شما را روزى مى دهد اگر روزيش را قطع كند و از شما باز دارد [آيا بتها مى توانند به شما روزى دهند؟] ولى آنها در سركشى و فرار از حق لجاجت مى ورزيدند)؛ «اَمَّنْ هذَا الَّذِى يَرْزُقُكُمْ اِنْ اَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِى عُتُوٍّ وَ نُفُور».(1)
آیات قرآن بارها بت پرستان را خطاب قرار داده که؛ بت ها توانایی انجام هیچ کاری را ندارند، آنها توان دفاع از شما را ندارند و نه می توانند به شما روزى برسانند، نه با شما سخن مى گويند، آنها نه زيانى دارند و نه نفع و نه عقل و شعورى دارند، با اين حال چرا مشرکان به پرستش بت ها پرداختند؟ با اين كه آنان هيچ پاسخى در برابر منطق قرآن نداشتند باز هم لجوجانه به پرستش بتها ادامه دادند.
آیه 93 سوره اسراء، نمونه دیگری از لجاجت مشركان است، آنها با انواع بهانه جويى ها اصرار داشتند از قبول دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به همراه انواع معجزات، سرباز زنند. اگر روح حق طلبى بر آنها حاكم بود قرآن به تنهایی براى هدایت آنان كافى بود، ولى آنها با بهانه جویی و درخواست معجزه جديد باز هم ايمان نمى آوردند.
اين آيات نشان مى دهد كه آنها لجاجت را به آخرين حد رسانده بودند. خداوند در این آیات مى فرمايد: (آنها گفتند ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا چشمه اى از اين سرزمين [خشك و سوزان] براى ما خارج سازى ـ يا باغى از نخل و انگور در اختيار داشته باشى و نهرها در لابلاى آن جارى كنى ـ يا قطعات سنگهاى آسمانى را ـ آنچنان كه مى پندارى ـ بر سر ما فرود آورى يا خدا و فرشتگان را در برابر ما حاضر سازى يا خانه اى پر نقش و نگار از طلا داشته باشى يا به آسمان بالا روى حتّى به آسمان رفتنت نيز ايمان نمى آوريم مگر آنكه نامه اى [از سوى خدا] بر ما نازل كنى كه آن را بخوانيم)؛ «وَ قالُوا لَن نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى تَفْجَرَ لَنا مِنَ الاْرْضِ يَنُبُوعاً... اَوْ تَرْقى فِى السَّماءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَئُهُ...».(2)
اين سخنان علاوه بر بیان بهانه جويى و لجاجت مشرکان، از يك نكته انحرافى ديگرى نيز حکایت دارد. مشرکان تصوّر مى كردند كه آن حضرت خود را فعّال ما يشاء دانسته که بر تمام هستى حاكميّت دارد. در حالى كه معجزات هميشه به فرمان خدا است و آن گونه كه خدا بخواهد نازل مى شود، و لذا در پايان اين آيات چنين مى خوانيم: (اى پيغمبر بگو! منزه است پروردگارم [از اين گفتگوهاى شما] مگر من جز بشرى هستم كه فرستاده خدا مى باشم)؛ «قُلْ سُبْحانَ رَبِّى هَلْ كُنْتُ اِلاّ بَشَراً رَسُولا».(3)
شأن نزول آيات نشان مى دهد كه گروهى از مشركان مكه و در رأس آنها «وليد بن مغيره و ابوجهل» در كنار خانه كعبه اجتماع كرده و در رابطه با رسول خدا با یک دیگر گفتگو می کردند، سرانجام تصمیم گرفتند كه بايد كسانى به سراغ آن حضرت بروند و به ایشان پيشنهاد كنند كه با ما سخن بگويد؛ پيامبر(صلى الله عليه وآله) به اميد آن كه شايد آماده پذيرش حق شده اند فوراً به سراغ آنها شتافت ولى با بهانه جویی، لجاجت و سخنان توهین آمیز روبرو شد.
به يقين اگر آنها در جستجوى حقيقت بودند پيامبر(صلى الله عليه وآله) موظّف بود به خواست آنها عمل كند و حداقل يكى از اين معجزات را به آنها ارائه دهد، ولى آنان بارها معجزات پيامبر را ديدند، اما حاضر به پذيرش آن نبودند. مشرکان در همين تقاضا نيز اعتراف مى كنند كه اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عنوان معجزه، در پيش چشم آنها به آسمان برود باز هم ايمان نخواهند آورد مگر اين كه نامه اى از سوى خدا براى آنها بياورد، با همه این شرایط به احتمال قوى ايمان نمى آوردند، چرا كه گذشته آنان بهترين گواه بر لجاجت و بهانه جويى آنان است. سوابق آنها نشان مى دهد در مواجهه با قوى ترين معجزات آن را سحر و پیامبر را ساحر معرفی میکردند و با اين اتّهام به سادگى از كنار معجزات مى گذشتند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.