پاسخ اجمالی:
اعتقاد به زندگى پس از مرگ نه تنها در تهذيب نفوس و اخلاص قلوب و پرورش اخلاق و پاكى اعمال مؤثّر است، بلكه در بهبود حال انسان در همين دنيا نيز اثر عميقى دارد. عامل اصلى نگراني هاي بشر، عمدتاً احساس پوچى و بى هدف بودن زندگى، احساس نداشتن پناهگاه در مشكلات طاقت فرسا، تصوير وحشتناك از مرگ و گاه ترس از آينده جهان است و بدون شك ايمان به معاد و زندگى جاويد در آن عالم توأم با آرامش و عدالت مى تواند به اين نگرانى ها پايان دهد. كسانى كه به خدا دل بسته اند نه احساس تنهايى دارند و نه احساس پوچى در زندگى.
پاسخ تفصیلی:
اعتقاد به زندگى پس از مرگ نه تنها در تهذيب نفوس و اخلاص قلوب و پرورش اخلاق و پاكى اعمال مؤثّر است، بلكه در بهبود حال انسان در همين زندگى دنيا نيز اثر عميقى دارد. مى دانيم مهمترين چيزى كه انسان از آن رنج مى برد، و شربت زندگى را در كام او ناگوار مى سازد، و اعصاب او را درهم مى كوبد، انواع نگرانى هاست كه زندگى آدمى را احاطه كرده. نگرانى از گذشته و فرصت هاى از دست رفته و زيان هايى كه دامنگير انسان شده؛ نگرانى از آينده و پايان زندگى و از دست دادن دوستان و بستگان و فرزندان و اموال و ثروت ها و قواى جسم و جان و نگرانى از حوادث گوناگون پيش بينى نشده كه همچون طوفانى آرامش زندگى را برهم مى زند.
به همين دليل دانشمندان آگاه مى گويند: بشر امروز با پيشرفت علم طب و فنون جرّاحى در عين اينكه بر بسيارى از بيمارى ها فائق شده و حتى قسمتى را به كلى ريشه كن ساخته؛ ولى از بيمارى هاى روانى بيش از گذشته رنج مى برد، لذا آمار اينگونه بيماران روز به روز در حال گسترش است. تا آنجا كه به قول «دونالد لايت» يكى از اساتيد معروف جامعه شناسى دانشگاه پرينستون: «تنها در آمريكا در حال حاضر حدود پنج ميليون نفر! زندگى مى كنند كه در دوران عمرشان لااقل يكبار اقدام به خودكشى كرده اند و با تمام كوشش هايى كه از سوى انجمن هاى مبارزه با خودكشى در اين زمينه به عمل آمده اثر قابل ملاحظه اى حاصل نشده است. اينها كسانى هستند كه به خاطر يأس و احساس پوچى حيات و تنهايى و بى اعتقادى به زندگى و دلهره و اضطراب و تشويش ناشى از بحران هاى اجتماعى، دست به اين كار مى زنند و اين امرى نيست كه با وسائل فوق قابل علاج باشد».(1)
با اينكه عصر ما از يك جهت عصر راحتى انسان است و ساعات كار نسبت به گذشته كم شده و بارها از دوش انسان برداشته شده و بر دوش چرخ هاى عظيم كارخانجات افتاده و حتى در درون خانه ها وسائل برقى كارهاى مشكل و سنگين را بر عهده گرفته، خانه ها مدرن تر و مجهزتر، وسائل نقليه بسيار مرتب تر، سفرهايى كه در سابق قطعه اى از «سقر»؛ (دوزخ) محسوب مى شد، به صورت يك وسيله مؤثر تفريحى درآمده و بالأخره انواع وسائل سرگرمى هاى مطبوع و مدرن و سالم رنگ تازه اى به زندگى او بخشيده است.
با اين حال انتظار مى رود انسان عصر ما در آرامش كامل فرو رود و از سلامت كامل جسم و روح برخوردار باشد؛ ولى به روشنى مى بينيم اضطراب و نگرانى، او را بيش از هميشه رنج مى دهد. بيماران روانى روز به روز بيشتر، خودكشى در حال گستردگى و پناه بردن به مشروبات الكلى و مواد مخدّر در افزايش است. عامل اصلى اين امر عمدتاً احساس پوچى و بى هدف بودن زندگى، احساس نداشتن پناهگاه در مشكلات طاقت فرسا، تصوير وحشتناك از چهره مرگ، بدبينى آزار دهنده و گاه ترس از آينده جهان و آينده زندگى شخصى است. بدون شك ايمان به سراى ديگر و زندگى جاويدان در آن عالم توأم با آرامش و عدالت مى تواند به اين نگرانى ها پايان دهد.
پرفسور «يونگ» استاد معروف روانكاوى كه از دستياران مشهور فرويد است در يكى از سخنان خود مى گويد: «دو سوّم بيمارانى كه از سراسر جهان به من مراجعه كرده اند افراد با سواد و موفقى هستند كه درد بزرگ يعنى پوچى و بى معنا بودنِ زندگى، آنها را رنج مى دهد، علّت اين است كه بشر قرن بيستم به خاطر پيشرفت تكنولوژى و كوته نظرى و تعصّب، مذهب را از دست داده و سرگشته در جستجوى روح خويش است و تا مذهبى نيابد آسايش ندارد؛ چراكه بى مذهبى سبب بى معنا بودن و پوچى زندگى مى شود!».(2)
در آیه 62 و 63 سوره يونس اشاره لطيفى به اين معنا مى بينيم، آنجا كه مى گويد: «اَلا اِنَّ اَوْلِياءَ اللهِ لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ... - لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فى الاْخِرَةِ»؛ (آگاه باشيد اولياء و دوستان خدا نه ترسى [از آينده] دارند و نه غمى [از گذشته]... آنها در زندگى دنيا و در آخرت شاد و مسرورند). آرى آنها كسانى هستند كه به خدا دل بسته اند و به آن اقيانوس بزرگ جهان هستى پيوسته و زندگى دنيا را گذرگاهى براى زندگى جاويدان جهان آخرت مى دانند و به اين جهت نه احساس تنهايى دارند و نه احساس پوچى در زندگى.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.