پاسخ اجمالی:
ماجرای «اصحاب کهف» دلیل بسیار خوبی بر «معاد» می باشد. خلاصه ماجرا بدین شرح است: دقيانوس پادشاه ستمگر و بت پرستی بود، برخي از وزرائش كه از بي اعتباري بت پرستي مطمئن شده بودند براي آزادي از چنگال اين آيين خرافي مقام خود را رها كرده و پنهاني از شهر بيرون زدند و در غاري به خواب طولاني رفتند. سالها بعد که از خواب بيدار شدند و يك نفرشان را براي تهيه آذوقه به شهر فرستادند مردم متوجه شدند و به سراغشان آمدند؛ اما آنها به غار برگشتند و برای همیشه از دنیا رفتند و مردم در آنجا به احترام آنها معبدى بنا كردند.
پاسخ تفصیلی:
ماجرای اصحاب کهف که در قرآن هم به آن اشاره شده دلیل بسیار خوبی بر معاد می باشد. خلاصه اين ماجرا طبق آنچه در قرآن مجيد و روايات مشهور اسلامى آمده است چنين است: پادشاه ستمگرى بوده به نام «دقيانوس» كه بر ملتى بت پرست حكمرانى مى كرد بعضى نام او را «دسيوس» ثبت كرده اند و در حدود قرن اوّل تا سوّم ميلادى مى زيسته و پايتخت او به نام «اُفسُوس» بود، وزرائى داشت كه طى يك ماجرا متوجه بى اعتبارى آيين بت پرستى شدند، آنها آزادى از چنگال اين آيين خرافى را بر حفظ پست و مقام خود ترجيح داده، به طور پنهانى شهر و ديار خود را به سوى مقصد نامعلومى پشت سر گذاشتند و پس از مدتى به غارى رسيده آن را پناهگاه خود قرار دادند.
در اينجا خداوند يك خواب طولانى عجيب بر آنها مسلط ساخت و صدها سال خوابيدند، هنگامى كه از اين خواب گران بيدار شدند و از يكديگر درباره خوابشان سؤال كردند، گمان كردند يك روز يا قسمتى از يك روز بيشتر در خواب نبوده اند! ولى شواهد و قرائن اطراف غار و قيافه هاى آنها نشان مى داد كه موضوع غير از اين است و لذا در ترديد فرو رفتند و چون گرسنه بودند يك نفر را به شهر فرستادند تا مخفيانه غذايى براى آنها تهيه كند، ولى سكه هايى را كه براى خريد غذا ارائه كردند راز آنها را فاش كرد، طرز رفتار آنها كه با عادات و رسوم مردم متفاوت بود، به ضميمه آنچه در تاريخ معاصر آن مردم درباره ناپديد شدن چند جوان صاحب منصب و عالى مقام شنيده بودند، همه نشان مى داد كه اينها همان ها هستند!
جمعيت با خبر شدند و اطراف آنها را گرفتند؛ ولى آنها به غارشان بازگشتند و براى هميشه چشم از جهان فرو بستند و مردم در آنجا به احترام آنها معبدى بنا كردند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.