پاسخ اجمالی:
مى دانيم كه امر به معروف و نهى از منكر طبق ادلّه اربعه واجب است؛ بلكه هر مقدار پوياتر و عملى تر گردد، جامعه از بالندگى و رشد بيشترى برخوردار خواهد شد. تعزيرات از زير مجموعه هاى اين دو فريضه مهمّ اسلامى به شمار مى رود. مرحله اوّل و دوم امر به معروف و نهى از منكر وظيفه همه مردم، امّا مرحله سوم كه در حقيقت مرحله تعزيراتى است، وظيفه حاكم شرع است. بنابراين ادلّه امر به معروف و نهى از منكر شامل تعزيرات نيز مى گردد، و به همان دليل كه اين دو فريضه بزرگ واجب است، تعزيرات نيز لازم مى باشد.
پاسخ تفصیلی:
مى دانيم كه امر به معروف و نهى از منكر طبق ادلّه اربعه(1) واجب است؛ بلكه هر مقدار پوياتر و عملى تر گردد، جامعه از بالندگى و رشد بيشترى برخوردار خواهد شد. البتّه اين دو فريضه بزرگ الهى مراتب گوناگونى دارد، كه برخى از آن مراتب عموميّت ندارد، و اجراى آن تنها در اختيار حاكم شرع است، و آن، امورى است كه مربوط به مجازاتهاى بدنى اعمّ از شلاّق و تازيانه و در بعضى موارد قتل، مى شود. بنابراين، امر به معروف و نهى از منكر گستره وسيعى دارد كه شامل تعزيرات نيز مى گردد. به عبارت ديگر، تعزيرات از زير مجموعه هاى اين دو فريضه مهمّ اسلامى به شمار مى رود.
توضيح بيشتر: امر به نيكيها (معروف) و نهى از زشتيها (منكر) سه مرحله، و به اعتبارى چهار مرحله دارد:
الف) مرحله درونى و انكار باطنى كه به دو شكل تفسير شده است:
نخست اين كه از ديدن كارهاى خلاف، يا ترك كارهاى خوب، قلباً ناراحت و متأثّر شود، و اين تألّم و ناراحتى در چهره و حركاتش ظاهر و آشكار گردد؛ اين برداشت از صاحب جواهر است. ديگر اين كه صِرف ناراحتى درونى كافى است، هر چند بروز و ظهورى نداشته باشد، و به تعبير ديگر، همين كه قلباً از تحقّق واجبات الهى، و ترك گناهان خوشحال، و با ملاحظه ترك واجبات پروردگار و انجام گناهان ناراحت و متأثّر شود، به اين مرحله از امر به معروف و نهى از منكر عمل كرده است. ما تفسير اوّل را بر مى گزينيم، و آن را صحيح مى دانيم؛ زيرا تفسير دوم نوعى حبّ و بغض و تولّى و تبرّى محسوب مى شود، و «امر» و «نهى» به آن گفته نمى شود.
ب) مرحله برونى و اعتراض گفتارى؛ در اين مرحله آثار تنفّر انسان از انجام يك كار زشت، يا ترك يك كار زيبا و واجب، از چهره و حركات فراتر رفته، و بر زبان نيز جارى مى گردد. به تعبير ديگر، در اين مرحله مبارزه منفى تبديل به مبارزه مثبت مى شود، و به عبارت سوم، به تذكّر غير مستقيم كردارى قناعت نمى شود، و وارد مرحله يادآورى گفتارى مستقيم مى شويم.
اين دو مرحله بر تمام مردم واجب است، و اجراى آن اختصاص به حاكم شرع ندارد. يعنى هم دولت اسلامى بايد در اين دو مرحله تمام سعى و تلاش خويش را به كار گيرد، و هم بر تك تك افراد جامعه لازم است در مواجهه با منكرات، به دو شكل بالا از خود عكس العمل نشان دهند، و بى شك اگر هر دو گروه، بخوبى به وظيفه خويش در اين دو مرحله عمل كنند در غالب موارد نوبت به مرحله سوم نمى رسد. آيه شريفه 110 سوره آل عمران، كه تمام امّتِ اسلامى و جامعه مسلمانان را مخاطب قرار داده، ناظر به همين دو مرحله است. توجّه كنيد: «كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّة اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأَمُرُونَ بالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ»؛ (شما بهترين امّتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده اند؛ [چه اين كه] امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد، و به خدا ايمان داريد).
ج) مرحله عملى و فعلى که اين مرحله خود بر دو قسم است: نخست اقدام فيزيكى و تنبيه بدنى، كه به حدّ جراحت يا قتل نرسد. ديگر، ضرب و تنبيه بدنى، كه منتهى به جراحت يا مرگ گردد. مشهور بين فقهاى ما اين است كه قسم اوّل از مرحله سوم، همانند دو مرحله سابق، وظيفه عموم مردم است، ولى تا زمانى كه مراحل پائين تر جواب گوست، لازم است از اقدام به مراحل بالاتر خوددارى شود. ولى چنانچه مرحله اوّل و دوم انجام شد و نتيجه اى نداد، مؤمنان و مخاطبان آيه فوق حق دارند قسم اوّل مرحله سوم را نيز اجرا كنند.
و امّا در مورد قسم دوم از مرحله سوم (ضربى كه منتهى به جراحت يا مرگ مى گردد) دو نظريّه وجود دارد: اوّل: اين مرحله مخصوص حاكم شرع است؛ همان گونه كه شيخ طوسى در بعضى از تأليفاتش، و فخر المحقّقين، و شهيد اوّل، و فاضل مقداد، و محقّق ثانى اين نظريّه را انتخاب كرده اند. شهيد ثانى در مسالك آن را اشهر، و محقّق اردبيلى آن را مشهور ناميده، و صاحب جواهر نيز آن را برگزيده است. دوم: اين مرحله نيز همانند مراحل گذشته وظيفه همه مردم است. سيّد مرتضى و شيخ طوسى در بعضى ديگر از تأليفاتش، و علاّمه حلّى و ابن سعيد و برخى ديگر از فقها پذيراى اين نظريّه شده اند. ولى به نظر ما مرحله سوم در هر دو شاخه اش وظيفه حكومت اسلامى است، و عامّه مردم نبايد در آن دخالت كنند. به دو دليل:
نخست اين كه، اگر اجازه دخالت به همه مؤمنان داده شود، هرج و مرج وسيع و گسترده اى جامعه را فرا مى گيرد، و نظم جامعه مخصوصاً در عصر و زمان ما بر هم مى ريزد و ديگر اين كه، اين گونه امور از قديم تا به امروز در سراسر جهان از وظايف حكومتها شمرده شده، و مى شود. بنابراين سيره عقلا قبل از اسلام و پس از آن، بر سپردن اين مرحله به حكومت بوده، و قانونگذار اسلام نيز مهر تأييد بر آن زده است؛ آنجا كه مى فرمايد: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ يَدْعُونَ اِلَى الْخَيْرِ يَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ و اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(2)؛ (بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف كنند، و آنها همان رستگارانند).
تفسيرى ديگر از شيخ طوسى پيرامون مرحله سوم:
منظور از مرحله فعلى، اقدام عملى نسبت به شخصى كه «معروف» را ترك مى كند، يا «منكر» را انجام مى دهد نيست؛ بلكه «آمر به معروف» و «ناهى از منكر» نسبت به خودش اقدام عملى انجام دهد. يعنى جان و روح خويش را آراسته به معروف نمايد، و از منكر پاك كند، و در نتيجه اسوه و الگوى عملى براى ديگران، مخصوصاً تاركان معروف و آلودگان به منكر گردد. همان گونه كه حديث كوتاه، امّا بلند «كُونُوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ»(3)؛ (با كردارتان مردم را به كارهاى نيك دعوت كنيد) دلالت بر اين مطلب دارد. نتيجه اين كه، مرحله اوّل و دوم امر به معروف و نهى از منكر وظيفه همه مردم، امّا مرحله سوم كه در حقيقت مرحله تعزيراتى است، وظيفه حاكم شرع است. بنابراين ادلّه امر به معروف و نهى از منكر شامل تعزيرات نيز مى گردد، و به همان دليل كه اين دو فريضه بزرگ واجب است، تعزيرات نيز لازم مى باشد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.