پاسخ اجمالی:
ازليت و ابديت اين جهان كنونى مفهومى ندارد، جهان مادى حتماً آغازى دارد و بر خلاف تصور بعضى، طول عمر آن به بى نهايت نمى پيوندد، زيرا اگر بى نهايت سال بر عمر آن گذشته بود، بايد بى نهايت سال پيش تمامى اتم هاى آن تجزيه و تبديل به انرژى شده باشند. تمام مشاهدات موجود نشان مى دهد كه جهان رو به «فرسودگى» مى رود، زيرا مى دانيم جهان از اتم ها تشكيل شده و اتم هاى جهان همه بدون استثناء در حال تجزيه اند.
پاسخ تفصیلی:
تمام مشاهدات موجود نشان مى دهد كه جهان رو به «فرسودگى» مى رود، زيرا مى دانيم جهان از اتم ها تشكيل شده و اتم هاى جهان همه بدون استثناء در حال تجزيه اند و بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند تنها اجسام راديواكتيو نيستند كه اتم هاى ناپايدار و در حال تجزيه و متلاشى شدن دارند، بلكه سايراتم ها نيز رو به سوى همين مقصد پيش مى روند و تنها تفاوت در اينجاست كه اتم هاى اجسام راديواكتيو با سرعت نسبتاً زياد و اتم هاى اجسام ديگر، با كندى اين راه را طى مى كنند. البته ميزان اين تجزيه پذيرى در يك جسم كوچك مانند يك سنگريزه بسيار ناچيز است اما در جسمى به عظمت خورشيد كه يك ميليون و سيصد هزار مرتبه از كره ما بزرگتر است در يك شبانه روز به 300 هزار ميليون تن مى رسد. اين جريان مى تواند دو موضوع مهم را درباره آغاز و انجام جهان تا حدود زيادى براى ما روشن سازد.
1- اين جهان مادى حتماً آغازى دارد و بر خلاف تصور بعضى، طول عمر آن به بى نهايت نمى پيوندد، زيرا اگر بى نهايت سال بر عمر آن گذشته بود، بايد بى نهايت سال پيش تمامى اتم هاى آن تجزيه و تبديل به انرژى شده باشند، چه اينكه تجزيه همه اتم هاى جهان هر قدر بطىء و كند باشد و زمان طولانى بخواهد به بى نهايت نمى رسد و به اين ترتيب لازم بود جهان كنونى در حال حاضر چيزى به جز يكپارچه انرژى نباشد، اين از يك سو. از سوى ديگر انرژى هاى جهان دائماً روى به سوى يك نواختى و تقسيم متعادل و يكسان پيش مى روند، يعنى درست مانند قطعه آهن گداخته اى كه در هواى آزاد تدريجاً گرماى خود را به خارج مى پاشد و زمانى مى رسدكه حرارت قطعه آهن با حرارت اجسام و هواى اطراف كاملاً يكى خواهد بود انرژى هاى جهان نيز چنين سرنوشتى را در پيش دارند.
البته اين قطعه آهن گداخته مادام كه به اين حالت نرسيده منبع پخش «گرما» (اشعه مادون قرمز) مى باشد، اما همين كه درجه حرارت آن با اطراف مساوى شد ديگر امواج و اشعه مزبور خاموش مى گردد. به علاوه هنگامى كه آهن گداخته بود هواى مجاور آن دائماً در حركت بود يعنى هوا گرم مى شد و به بالا حركت مى كرد و هواى خنك اطراف جاى آن را مى گرفت و به اين ترتيب يك نسيم ملايم دائمى در منطقه محدودى پيرامون آن در گردش بود اما به هنگامى كه حرارت فرو نشست (يا صحيح تر: درجه حرارت آهن با درجه حرارت اطراف يكسان شد) آن نسيم نيز خاموش مى گردد.
مثال ديگر: حركت نهرها، غرّش آبشارها و جنبش امواج رودخانه ها و هزاران صحنه زيباى مربوط به آن در سراسر كره زمين، همه مولود اختلاف سطوح آنهاست و اگر يك روز همه اين آبها در يك سطح مساوى در كره زمين قرار گيرند يعنى به طور يكنواخت در كره زمين تقسيم شوند آن روز از غرّش آبشار و صداى زمزمه جويبار خبرى نخواهد بود و يك حالت سكوت مرگبار بر همه آبها حكومت خواهد كرد. وضع انرژيهاى موجود در جهان هستى عيناً همين است تدريجاً به سوى يكنواختى و سكوت پيش مى روند و به هنگامى كه به طور يكسان در جهان تقسيم شدند چيزى جز خاموشى مطلق نخواهد ماند. بنابراين اگر بى نهايت از عمر جهان گذشته بود مى بايست اين حالت تاكنون حاصل شده باشد. اين همان چيزى است كه در اصل دوم ترموديناميك به عنوان «آنتروپى» يا «كهولت» از آن نام مى برند. اين اصل به ما مى آموزد كه جهان مادى حتماً آغازى دارد، ممكن است بر اثر بُعد زمان ما نتوانيم دقيقاً تاريخ پيدايش و سال هايى كه بر آن گذشته است روشن سازيم ولى به طور مسلم چنين چيزى وجود داشته است.
2- همچنين اين اصل به ما مى آموزد كه جهان كنونى بالاخره پايانى دارد و تا ابد نمى تواند ادامه يابد زيرا تجزيه تدريجى اتم ها و يكنواختى انرژى ها سرانجامش تبديل شدن همه اتم ها به انرژى و تبديل انرژى فعال به يك انرژى يا حالت غير فعال و سكوت و سكون خواهد بود. اين جهان نيز مانند آدمى كه بر اثر گذشت زمان تدريجاً نيروهاى خود را از دست مى دهد و سرانجام روزى فرا مى رسد كه چراغ عمر او خاموش خواهد گشت، يك روز خاموشى و بى فروغى و از دست دادن همه نيروها در پيش دارد.(دقت كنيد)
تنها سخنى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه امكان دارد اين جهان صدها يا هزاران يا ميليونها بار از چنان نقطه اى شروع شده و پس از طى دوران طولانى حيات خويش و متلاشى شدن و تجزيه همه اتمها از نو بنياد گرديده و طرح نوينى به خود پذيرفته است. در آن حالت يكنواختى و سكوت محض انفجارى عظيم در قلب اين جهان روى داده و از نو انرژى ها جان گرفته و كم كم تراكم يافته و مواد جديدى تشكيل داده و از نو گردش به دور خود را آغاز نموده و كهكشان ها و سحابى ها و ستارگان مختلف و از نو كراتى همچون كره زمين و موجودات زنده و... به وجود آمده اند. همچنين پس از آنكه جهان كنونى ما به خاموشى گرائيد، ستارگانش فرو مردند و انرژى هايش خاموش گشتند اين طرح از نو چيده مى شود بنابراين اگرچه هر دورانى از جهان ماده، آغاز و پايانى دارد، اما مجموعه آنها رنگ ازلى و ابدى به خود گرفته است.(دقت كنيد)
اما يك حقيقت غير قابل انكار در اينجا نهفته است و آن اينكه در آغاز كه همه چيز يكنواخت و بى تفاوت بود و در انجام كه چنين خواهد شد بايد نيروى عظيمى از خارج اين جهان طبيعت بر آن وارد آيد و جرقه نخستين، جرقه هستى بخش و نيرو سازش جرقه حيات و جنبش و زندگى را در اين خرمن خاموش بيفكند وگرنه يك محيط آرام و بى تفاوت و فاقد هر گونه انرژى فعال، چگونه مى تواند منشأ جنبش و حركت گردد. از مجموع اين سخنان نتيجه مى گيريم كه جهان در پيدايش نخستين، نيازمند به يك قدرت ماوراى طبيعى بوده است. همانطور كه در طرح آينده پس از خاموش شدن قطعاً نيازمند به چنين نيرويى خواهد بود. و از اينجا يكى ديگر از معماهاى هستى براى ما گشوده مى شود كه آن را مى توانيم در چند جمله زير خلاصه كنيم:
جهان ماده آغازى دارد و تاريخ پيدايشى.
جهان ماده انجامى دارد و تاريخ خاموش شدنى.
ممكن است اين آغاز و انجام بارها تكرار شده باشد.
جهان در آغازش، نياز به يك عامل ماوراى طبيعى دارد.
جهان در طرح آينده اش پس از خاموشى مطلق نيز به چنين نيرويى نيازمند است.
و به اين ترتيب ازليت و ابديت اين جهان كنونى مفهومى ندارد، اين حقايق مى تواند به سؤالات زياد ديگرى پاسخ گويد.(دقت فرماييد)(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.