پاسخ اجمالی:
امام صادق(ع) فرمودند: «در هر نَفَسى از نَفَس هاى تو شكرى لازم است براى تو و بلكه هزار شكر يا بيشتر. كمترين حد شكر اين است كه نعمت را از طرف خدا ديده و تنها علت و سبب نعمت را خدا دانسته و به آنچه او عطا مى كند راضى باشد و به وسيله نعمت هاى او معصيت و مخالفت اوامر و نواهى او نكند». خدا روز قيامت به وسيله چهار كس بر چهار گروه حجت را تمام مي كند؛ به سليمان(ع) بر توانگران، به يوسف(ع) بر بندگان، به عيسى(ع) بر درويشان و به ايّوب(ع) بر اهل بلا.
پاسخ تفصیلی:
امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «در هر نَفَسى از نَفَس هاى تو شكرى لازم است براى تو و بلكه هزار شكر يا بيشتر است. كمترين حد شكر اين است كه نعمت را از طرف خدا ديده و علتى را كه مورد علاقه قلب و جالب توجه باشد براى نعمت نتراشد و تنها علت و سبب نعمت را خدا دانسته و به آنچه او عطا مى كند راضى باشد و به وسيله نعمت هاى او معصيت و مخالفت اوامر و نواهى او نكند.
شكر باشد دفع علتهاى دل *** سود دارد شاكر از سوداى دل
شكر، جان نعمت و نعمت چو پوست *** زانكه شكر آرد تو را تا كوى دوست
نعمت آرد غفلت و شكر انتباه *** صيد نعمت كن به دام شكر شاه(1)
گفتند: حضرت عيسى(عليه السلام) به مردى گذشت كه نابينا، زمين گير و گرفتار مرض برص شده و گوشت هاى بدنش از هم متلاشى شده بود؛ ولى او پيوسته مى گفت: «اَلْحَمدُ لِلّه الَّذى عَافَانِى مِمّا اِبْتَلَى بِهِ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ»؛ (حمد و سپاس [و شكر] خداى را سزاست كه مرا از آنچه بسيارى از مردم را به آن مبتلا گردانيده است، سلامت و در امان داشت). حضرت عيسى(عليه السلام) فرمودند: اى مرد عاجز چه بلائى است كه خداوند آن را از تو باز داشته است و از آن در سلامت هستى كه ديگران گرفتار آن مى باشند و شكر آن را مى نمائى؟ مرد عاجز و كور عرض كرد: من بهتر هستم از كسانى كه خداوند آن معرفت و ايمان و شناسائى خودش را كه در دل من گذاشته است در قلبشان قرار نداده است! عيسى(عليه السلام) فرمود: دست خود را جلو بياور! وقتى عاجز دست خود را پيش آورد. حضرت عيسى(عليه السلام) به امر خداوندِ عالَم، او را شفا داد كه در همان وقت سالم و زيبا گشت به طورى كه از نظر جسمى و صورت از تمام مردم بهتر شد و از آن به بعد همراه حضرت عيسى(عليه السلام) به راه افتاد و از شاگردان مخصوص آن حضرت گشت.(2) آرى نه فقط براى نعمتها بايد شكرگزار بود بلكه براى مصيبت و بلا نيز بايد شكرگزار بود.
شخصى نزد يكى از بزرگان رفته و حال وى را پرسيده بود، او فرموده بود: الحمد للّه هنوز روى مريضى و فقر را نديده ام، در حالى كه وقتى اين را گفته بود چند سال از زمين گير شدن او مي گذشت و خانه او در گرو مردم بود؛ هم مريض و هم فقير بود ولى باز ناشكرى نمى كرد! غزالى در «كيمياى سعادت» مى گويد: در هر بلائى پنج گونه شكر واجب است:
1. مصيبت اگر در امر دنيوى و بدن باشد شكر لازم دارد؛ زيرا مصيبت در دين و دچار شدن به كفر و شرك بسيار بزرگ است و به خاطر اين است كه در دعا مى خوانيم: «اَللّهُمِّ لَاتَجْعَل مُصيبَتَنا فِى دِينِنَا»؛ (خدايا مصيبت و ابتلاء ما را در دين ما قرار مده).
2. هيچ بيمارى و بلائى نيست مگر آنكه بالاتر از آن متصور و موجود است. بايد شكر كرد كه بدتر از اين نيست، هر كس مستحق هزار تازيانه باشد و صد تازيانه بخورد جاى شكر دارد. بر سر يكى از بزرگان ظرف خاكستر ريختند، گفت: الحمدللّه و [خدا را] شكر كرد. گفتند: چرا شكر مى كنى؟ گفت: كسى كه توقع داشت بر سر او آتش بريزند وقتى خاكستر ريختند جاى شكر دارد.
3. عقوبت اگر در دنيا به انسان رسد جاى شكر دارد كه عقوبت اخروى بسيار سخت و گران است. در روايت از رسول گرامى(صلی الله علیه و آله) است: «كسى را كه در دنيا عقوبت كردند در آخرت نكنند» بلا، كفاره گناه است و ديگر جائى براى عقاب باقي نمى گذارد. اگر طبيب داروى تلخ به تو دهد و «فَصْد» يعنى رگ تو را بزند و خون گيرد، رنج اين به رنج بيمارى سخت مى ارزد.
4. وقتى مصيبت و بلائى كه در لوح محفوظ نوشته شده و مقدّر بوده به انسان مى رسد، بايد شكر كند كه اين بلا از سرش گذشت.
5. مصيبتِ دنيا ثواب آخرت دارد و از دو جهت جاى شكر دارد: يكى ثواب بردن چنانكه در اخبار آمده است و ديگر اين كه مصيبت، موجب عدم الفت و انس با دنيا مى شود و راحت تر زندگى مى كند و راحت تر مى رود.(3)
پس بايد شاكر بود كه قضاء الهى حتمى است و اگر شكايت كنى اجر خود نبرى، پس شكرگزار تا ثواب ببرى. گويند: «حضرت سليمان(علیه السلام) فرزندى داشت كه از دستش برفت، از غم او رنجور شد، دو فرشته به صورت دو خصم پيش او آمدند. يكى گفت: اى پيغمبر خدا من در زمين كشت كردم و مزرعه اى شد اين مرد زير پا تباه كرده، ديگرى گفت: او در راه كشت كرده و چون راه نبود بناچار از روى آن رفتم.
سليمان(عليه السلام) به اولى گفت: چرا در راه كشت كردى مگر نمى دانستى مردم روى آن مى روند؟ گفت: اى سليمان(علیه السلام) تو نمى دانستى آدميان بر [سرِ] راه مرگ نشسته اند، چرا براي مرگ پسر خود ماتم گرفته اي؟! [تو فرزند خود را در جلو راه مرگ گذاشته اى، نه تو كه همه انسانها چنين مى كنند پس اگر با مرگ از دست تو رفت غضه مخور] سليمان(علیه السلام) آگاه شده و استغفار كرد».(4)
حاتم اَصَمّ گفت: «خداوند متعال روز قيامت به وسيله چهار كس بر چهار گروه حجت را تمام مي كند؛ به سليمان(علیه السلام) بر توانگران، به يوسف(علیه السلام) بر بندگان، به عيسى(علیه السلام) بر درويشان و به ايّوب(علیه السلام) بر اهل بلا(5) [بايد مثل ايّوب(علیه السلام) شاكر بود و اگر عذر در صفحه قيامت آوريم كه نمى توانستيم، خداوند مى گويد چرا ايوب توانست؟]»(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.