پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) مي فرمايد: «متقین اعمال صالح انجام می دهند ولی همیشه خائفند [؛ زیرا می ترسند اعمالشان ريائى باشد]». در روایات، ریا شرك اصغر خوانده شده است. همچنین آنها خائفند که عملشان همراه با «عجب» شود. امام صادق(ع) فرمود: «هر كس عُجب به او راه پيدا كند، هلاك مى شود» و متقین خوف دارند كه دچار «سُمعه» شوند؛ زیرا پیامبر(ص) فرمود: «كسى كه قرآن را بخواند و مرادش سمعه باشد... او را داخل آتش مى كند». آنها مى ترسند كه اعمالشان بواسطه گناه حبط و چون خاكستر به هر سو پراكنده شود.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشي از خطبه متقين در بيان اوصاف آنها مي فرمايد: «يَعْمَلُ الاَعْمَالَ الصّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ»؛ (پرهيزكار اعمال صالح انجام مى دهد؛ در حالى كه خائف و ترسناك است). يكى از صفات پرهيزكاران با اين كه عمل صالح انجام مى دهند وحشت داشتن آنها است. وحشت از چه چيز؟ وحشت از ردّ [شدن] اعمال و عدم قبول آنها بواسطه جمع نبودن شرائط صحت و قبول عمل! «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا اَتَوا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ»(1)؛ (اعمال صالح انجام مى دهند و قلوب آنها خائف است).
از امام زين العابدين(عليه السلام) روايت شده كه در حالى كه بر مركب خود سوار بودند و تلبيه (لَبيك اللّهم لَبيك) مى گفتند، بر روى مركب غش كردند، وقتى به هوش آمدند، از ايشان علت را پرسيدند، فرمودند: «خَشِيتُ اَنْ يَقُولَ رَبِّىِ: لَا لَبَّيْكَ وَ لَاسَعْدَيْكَ»(2)؛ (ترسيدم پروردگارم بگويد: لالَبّيك وَ لاسَعْديك[و جواب مرا ندهد]).
متقين مى ترسند از اين كه در اعمال آنها اندک ريائى بوده باشد، ريائى كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در روايتى درباره آن فرمودند: «اِنَّ اَخْوَفَ مَا اَخَافُ عَلَيْكُمُ الشِّرْكُ الْاَصْغَرُ قَالُوا: وَ مَا الشِّركُ الْاَصْغَرُ؟ قَالَ: اَلرِّيَاءُ...»(3)؛ (ترسناك ترين چيزى كه بر شما مى ترسم، شرك اصغر و كوچك است گفتند: شرك كوچك چيست؟ فرمودند: ريا). ريائى كه از راه رفتن مورچه سياهى بر سنگ سياهى در شب تار، مخفيانه تر در وجود انسان نفوذ مى كند!
شدّاد بن أوس می گويد: پيامبر(صلی الله علیه و آله) را ديدم گريه مى كند، عرض كردم يا رسول الله چه چيزى شما را به گريه وا داشته است؟ فرمود: «مى ترسم بر امّتم از شرك، آگاه باش كه آنها عبادت بت و خورشيد و ماه نمى كنند و لكن با اعمالشان ريا مى كنند(4) [و اين ريا شرك است، يعنى در عبادت، غيرخدا را با او شريك مى كنند]».
به امام على(عليه السلام) گفته شد: كدام يك از مخلوقات كورند؟ فرمود: «آن كه عمل براى غيرخدا انجام دهد!»(5) آن عابد هميشه به نماز جماعت مى رفت و در صفّ اول مى ايستاد، سى سال چنين مى كرد، روزى دير رسيد و صف آخر ايستاد، ديد احساس ناراحتى مى كند، نماز سى سال را قضا كرد براى اين كه احتمال داد شايد ريائى در اين مدت در كار بوده است!
پرهيزكار مى ترسد از اين كه گرفتار «عُجب» شود، عُجبى كه امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَكَ»(6)؛ (هر كس عُجب به او راه پيدا كند، هلاك مى شود). امام على(عليه السلام) نيز فرمودند: «اَلْعُجْبُ هَلَاكٌ وَ الصَّبْرُ مَلَاكٌ»(7)؛ (خودبرتربينى و خشنودى از خود هلاكت و صبر [در مقابل خودبينى] اقتدار و مايه قوام است).
پرهيزكار مى ترسد از عُجبى كه در روايت است: «اگر شخص گناه كند و پشيمان شود، بهتر از اين كه عملى و عبادتى كند و عُجب در آن راه يابد».(8)
عُجبى كه امام صادق(عليه السلام) درباره آن فرمودند: «دو نفر وارد مسجد شدند، يكى عابد و ديگرى فاسق، سپس خارج شدند در حالى كه فاسق، صديق و عابد، فاسق شده بود، زيرا عابد داخل شد و عُجب به عبادت پيدا كرد و فكرش مشغول به آن بود و فكر فاسق در پشيمانى و ندامت بر فسقش بود، پس استغفار كرد و از گناهانش توبه نمود».(9)
حضرت عيسى بن مريم(عليهما السلام) گفت: «بيماران را مداوا كرده و شفا دادم به اذن خدا و كور و جذامى را به اذن خدا بهبودى دادم و مردگان را معالجه كرده و به اذن خدا زنده كردم؛ ولی احمق را معالجه نكردم و قدرت بر اصلاحش نيافتم، گفته شد يا روح الله، احمق كيست؟ فرمود: «المُعْجِبُ بِرَأْيِهِ وَ نَفْسُهُ الَّذِى يَرَى الْفَضْلُ كُلَّهُ لَهُ لَا عَلَيْهِ وَ يُوجِبُ الْحَقَّ كُلَّهُ لِنَفْسِهِ وَ لَايُوجِبُ عَلَيْها حَقّاً فَذاكَ الاَحْمَقُ الَّذِى لَاحِيلَةَ فِى مُدَاوَاتِهِ»(10)؛ (خودبين و عُجب كننده به رأى و نفس خود، كسي است كه تمام فضيلت و برترى را براى خود ببيند نه بر عليه خود و تمام حق را براى نفس خود بداند و نه بر ضرر خود و او احمقى است كه چاره اى در مداوايش نيست).
امام صادق(عليه السلام) گويند: «حضرت داود(عليه السلام) شبى به عبادت و به تلاوت زبور پرداخت و عبادت او را به حالتى كشاند كه گويا از خودش خوشش آمد، ناگهان قورباغه اى صدا كرد، اى داود از شب زنده دارى شبى به تعجّب افتاده اى، در حالى كه من در زير اين صخره چهل سال است، زبانم از ذكر خدا خشك نشده است [و مرتب در حال ذكر و ياد اويم]».(11)
پرهيزكار و خداترس خوف دارد كه دچار «سُمعه» شود، گويند: ريا در حال عمل و «سُمعه» بعد از آن است، دوست دارد به گوش مردم برساند كه چه كرده است، گرچه موجب بطلان عمل نيست؛ ولى ثواب و اجر آن را نابود مى كند.
پرهيزكار مى ترسد از سمعه اى كه در روايت رسول گرامى(صلی الله علیه و آله) است: «اگر كسى بنائى از روى رياء و سمعه بسازد، روز قيامت او را تا هفت طبقه زمين حمل كرده و سپس طوقى از آتش به گردن او مى گذارند و او را در آتش رها مى كنند [در روايت دارد كه پرسيديم:] يا رسول الله(صلی الله علیه و آله) چگونه بنائى ريائى و برحسب سمعه بنا مى شود؟ فرمود: بنا مى كند بيشتر از مقدار كفايت [يعنى بيشتر از آن مقدارى كه نياز دارد خرج مى كند] يا براى مباهات و افتخار كردن بنا مى كند».(12)
سمعه اى كه در روايت از رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) است: «كسى كه قرآن را بخواند و مرادش سمعه و چيز گرفتن باشد، خداوند را ملاقات مى كند در روز قيامت در حالى كه صورتش استخوان است و گوشتى بر آن نيست و قرآن به پشت گردن او زده و داخل آتشش مى كند و سقوط مى كند در آتش با كسانى كه سقوط در آن كردند».(13)
فرد متّقى مى ترسد كه عملش بواسطه گناه حبط شود، وقتى طوفان گناه مى آيد اعمال صالح مثل خاكستر در دم توفان به هر سو پراكنده مى شود: «أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِى يَوْمٍ عَاصِفٍ».(14)
ريا و سمعه و عُجب و حبط اعمال، آفات اعمال صالح متقين هستند و اگر اينها هم نباشد: «فَمَا قَدْرُ اَعْمَالِنَا فِى جَنْبِ كَرَمِكَ»؛ (اعمال ما چه ارزشى در برابر كرم و نعمت هاى الهى دارد).(15) آری اعمال ما با فضل و کرم خداوند اصلا قابل مقايسه نيست، حال وقتى چنين است چرا مومن از قبول نشدن اعمالش نترسند؟!(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.