پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) درباره «قوّتِ در دین» مي فرمايد: «متقین در دین استوار و نیرومند هستند». آنها به خاطر علمی که دارند در اعتقاد و دین استوارند. قرآن هم در چند مورد به بنى اسرائيل توصيه به قوّتِ در دين می کند. آری دستورات اسلام را چه در رابطه با امور دنيوى و چه اخروى بايد با قوت گرفت، حتی به گفته امام صادق(ع) انسان باید با قوت به دنبال روزی برود. برای پیمودن راه حق و مبارزه با دشمنان به دستور قرآن باید از نیروی کافی اعم از تکنولوژی، صنایع و علوم مختلف دیگر استفاده کرد.
پاسخ تفصیلی:
درباره «قوت در دین» امام علي(عليه السلام) در خطبه متقين در بيان اوصاف آنها مي فرمايد: «فَمِنْ عَلَامَاتِ اَحَدِهِم اِنَّكَ تَرَى لَهُ قُوّةً فِى دِينٍ»؛ (از علامات و نشانه هاى هر يك از آنها اين است كه مى بينى در دين نيرومندند). يكى از ويژگي هاى متقين، ثبات و استوارى آنها بر دين است، دينى كه مجموعه اى از اعتقادات و اعمال است. اطلاق «قوّةً فى دين» نشان مى دهد كه متقين هم نيروى قلبى و هم نيروى بدنى خود را در مسير دين به كار گرفته اند، آنها هم از نظر اعتقادى و قلبى بر دستورات دين ثابت قدمند و هم از نظر عمل به فرامين آن محکم و استوارند. از اين رو تشكيك مشكّكان و خدعه حيله گران در متقين كارگر نمي افتد و همچون زمين سخت در برابر سخن آنها غير قابل نفوذند، آنها از سخن بى خردانى كه مى خواهند آنها را از دين و مكتبشان منحرف كنند، متأثر نشده و تحت تأثير قرار نمى گيرند.
معمولا اين حالت براى علماء حاصل مى شود و از اوصاف پرهيزگاران، عالم بودن آنها است كه اگر علم به مسئله اى پيدا كردند، سعى دارند با قوت و نيرو بر علم خود استقامت كنند و آن را به مرحله عمل برسانند.
متقين آنقدر در دين ثابت و استوار مى باشند كه براى متاع قليل دنيوى و جاه و پست و مقام، دست از افكار صحيح خود بر نمى دارند و چه بسا جان خود را در آن راه بدهند، چنانكه امام حسين(عليه السلام) و ياران باوفايش چنين كردند.
معروف است در زمان هارون الرشيد عباسي، هارون مردي را احضار كرد و به او گفت: براى من، چه چيزى حاضرى بدهى؟! يعنى تا چه حد آمادگى دارى براى من كار كنى؟ گفت: مالم را. گفت: نه! كم است. پس از مدتى او را خواست، گفت: چه مقدار حاضرى براى من مايه بگذارى؟ گفت: جانم را. گفت: نه كم است. چند مرتبه چنين كرد تا در نهايت آن مرد گفت: حاضرم ايمانم را براى تو بدهم. گفت: آفرين حالا خوب شد. بعد هارون دستور داد براى او شمشيرى آوردند و در يك شب 70 نفر از اولاد پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را گردن زد و [بدن آنها را] در چاهى ريخت!!
اگر صفحات قرآن را ورق بزنيم در مورد توصيه قرآن به «قوّتِ در دين» در سه جا به بنى اسرائيل چنين خطاب كرده است: «خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ»(1)؛ (با قوت آنچه به شما داديم بگيريد). در جاي ديگر نيز به حضرت موسى(عليه السلام) امر نموده: «فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا»(2)؛ (اى موسى با قوّت دستورات ما را بگير و قوم خود را نيز امر كن، تا به نيكوترين [يا به بهترين قدرت] آنها را بگيرند و عمل كنند). در يك جا نيز به حضرت يحيى(عليه السلام) خطاب كرده: «يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ»(3)؛ (اى يحيى نوشته [دستورات] را با قوت بگير).
در مورد اين كه چرا بنى اسرائيل مورد اين خطاب قرار گرفتند؟ به نظر مى رسد آنها مدتى در اسارت فرعون بوده و زن و مردشان به بيگارى كشيده شده بودند به طوري كه قوتشان را از دست داده و ترسو شده بودند، لذا مرتب توصيه مى شد كه در راه دينِ حق، استوار و ثابت قدم باشند و احكام را محكم دريافت كنند؛ چراكه بافت اجتماعى آنها طوري شده بود كه بايد با توصيه هاى مكررّ ترميم مى شد. شاهد اين مسئله، حديثي از امام صادق(ع) است كه مي فرمايد: «اِنَّ بَنِى اِسرَائِيلَ كَانُوا اِذَا دَخَلَ وَقْتَ الصَّلَاةِ دَخَلُوها مُتَمَاوِتِينَ كَاَنَّهُم مَوتَى فَاَنزَلَ اللّهُ عَلَى نَبِيِّهِ(صلى الله عليه و آله) خُذْ مَا آتَيتُكَ بِقُوَّهٍ فَاِذَا دَخَلتَ الصَّلَاةَ فَاَدخِل فِيهَا بِحَايِدٍ وَ قُوَّةٍ»(4)؛ (بنى اسرائيل وقتى موقع نماز [فرا] مى رسيد، مثل افراد مرده وارد اين وقت مى شدند، گويا آنها مرده اند، پس خداوند بر پيامبرش وحي كرد كه آنچه بر تو نازل شده را با قوت بگير [مانند فرد زنده نه مثل انسان مرده] پس زمانى كه داخل نماز شدى با قدرت و نيرو و نشاط داخل شو).
در روايت ديگري از امام صادق(عليه السلام) وقتي در آيات مربوط به بنى اسرائيل از «قوّت» سؤال شد كه آيا مراد قوت در بدنها است يا قوت در قلبها؟ حضرت فرمودند: «فِيهِمَا جَمِيعاً»(5)؛ (در هر دو).
علاوه بر اين، نيرو و قدرت اعم از بدن و قلب و اعم از امور دنيوى و اخروى است، يعنى دستورات اسلام را چه در رابطه با امور دنيوى و چه اخروى بايد با قوت گرفت؛ مثلا اين دستور هم درباره نماز داده شده و هم در مورد طلب رزق و روزى. در ذيل روايت اول در «تفسير برهان»، امام صادق(عليه السلام) آيه فوق را براى طلب رزق خواندند و فرمودند: «فَاِذَا سُلِبَتِ الرِّزقُ فَاطْلُبهُ بِقُوَّةٍ»؛ (زمانى كه رزق تو قطع شد، با قوت و نشاط و دلگرمى به دنبال آن رو و طلب كن).
اين گونه خطابها كه به بنى اسرائيل و حضرت موسى و يحيى(عليهما السلام) شده، فقط منحصر به آنها نيست؛ بلكه فرمانى است عمومى و همگانى؛ زيرا در هر كارى اگر قدرت عمل و اعتقاد به مسلك و نيروى كافى نباشد، كارى انجام پذير نيست، اگر اين پيامبران الهى با قاطعيت و نيرو و پشتكار به مبارزه با طاغوت هاى زمان خود برنمى خاستند، كسى به راه راست نمى آمد؛ چراكه بسيارى از كارها را با ضعف و ناتوانى و ملايمت نمى توان انجام داد، خداوندى كه فرمان داده با قدرت، احكام او عمل شود، امر هم فرموده كه تمام نيروها را مهيّا كنيد:«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ»(6)؛ (براى مقابله با آنها ، هر چه در توان دارید از نیرو آماده سازید).
در دنياى امروز كه دنياى نيرنگ، حيله و دغل بازى است، اظهار ضعف مساوى با نابودى و از بين رفتن است، از سياستمدارى پرسيدند: چرا روى قوانين و قانونگذارى كار نمى كنيد، تا مسائل بهتر حل شود؟ گفت: «قانون يعنى لوله هاى تفنگ، اين قانون است كه در اين زمان قدرت عمل دارد و نافذ است و گرنه قانون پارلمانى و آنچه از مجالس مى گذرد، در بسيارى موارد كوچكترين اثرى ندارد». اين چه قانوني است كه اگر در جهت نيرو و قدرت دادن به استكبار باشد، مورد قبول و الا مردود است؟! اين چه دنيايى است كه به طرفدارى از سلمان رشدى ادّعاى آزادى قلم و بيان مى كند ولى وقتى شهردار يكى از شهرهاى تركيه مى گويد: من لائيك (لا مذهب) نيستم و مسلمانم، به جرم مسلمانى زندانى مى شود. اگر مسلمانها با نيرو و قدرت، عمل به اسلام نكنند كم كم اسلامى باقى نمى ماند، اين دستور اسلام و فرمان به مقاومت با قدرت براى چه موقع است؟ بايد مطمئن بود كه حق گرفتنى است و نه دادنى، گرچه ما مراكز بين المللى را از نظر دور نمى كنيم و تا مى شود بايد از راه هاى مورد قبول عموم جهانيان استفاده كرد، ولى نبايد دل هم به آنها خوش كرد؛ بلكه خود بايد به دنبال حق خود باشيم و گرنه كسى دلش به حال ما نسوخته است و اين با استقامت روى عقايد و فرامين دين مبين اسلام ميسر است.
لطيفه جالبى نقل كرده اند كه نشان مى دهد، افرادى كه به اميد آن نشسته اند كه ديگرى به جاى آنها حرف زده و حق آنها را بگيرد چقدر بيچاره اند.
نقل مى كنند كه: فردى ديد دزدى وارد خانه اش شده و اثاثها را بار كرد و رفت، وقتى از خانه بيرون رفت، به دنبال او در كوچه دويد و دو شبگرد و پاسبان را ديد، صاحب مال گفت: آن دزد است او را بگيريد، شخصى گفت: تو خود که صاحب مالى به دنبال مال خود نمى دوى آن وقت مى خواهى ديگرى براى مال تو به دنبال دزد بدود؟!
آرى بايد زبان خود را گويا و خود به دنبال حق بدويم و با استقامت و نيروى كافى در راه عقيده خود گام برداريم. دنياى امروز دنيائى است كه قدرتها تقسيم شده و منحصر به قدرت بازو نيست، بلكه قدرت تكنولوژى، صنايع پيشرفته، ماهواره ها و استراق سمعها نيز اضافه شده است. در قرآن خطاب «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ»؛ (براى مقابله با آنها ، هر چه در توان دارید از نیرو آماده سازید) اكتساب همه علوم را كه موجب تقويت نيروى اسلام مى شود طلب مي كند و اينها همه فرع «قُوّةً فِى دِينٍ» است؛ زيرا اعتقاد و نيروى در عقيده، زيربناى نيروى در عمل است.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.