پاسخ اجمالی:
در مورد امام حسن(ع) آمده كه روزى مردی شامی به حضرت رسيد، و به ایشان دشنام داد، حضرت سكوت كرد سپس فرمود: «تو در اين شهر غریب هستی، اگر منزل ندارى، منزل ما متعلق به تو است، اگر بدهكارى من بدهى تو را قبول می کنم، اگر گرسنه اى تو را سير مى كنم ...». در آخر او چنان شیفته اخلاق آن حضرت شد که ایشان را محبوب ترین افراد نزد خود معرفی کرد.
پاسخ تفصیلی:
در احوالات امام حسن(عليه السلام) آمده كه روزى مردى از شام كه تحت تأثير تبليغات بنى اميه قرار گرفته بود، در كوچه هاى مدينه به حضرت رسيد و بدون تأمل، شروع به دشنام دادن و ناسزا گفتن به حضرت كرد.(1) حضرت سكوت كرده، تا خوب عقده هايش خالى شد، سپس فرمودند: «من فكر مى كنم تو در اين شهر غريب باشى و امر بر تو مشتبه شده؛ اگر منزل ندارى، منزل ما متعلق به تو است، اگر بدهكارى من قبول مى كنم كه بدهى تو را بدهم، اگر گرسنه اى تو را سير مى كنم». چنان حضرت با او برخورد كردند كه اصلا در فكرش خطور نمى كرد. چنان مجذوب شد كه گفت: يابن رسول الله اگر قبل از اين ملاقات به من مى گفتند، بدترين افراد زير اين آسمان كيست؟ تو را و پدرت را معرفى مى كردم؛ ولى الان به عنوان نيك ترين افراد معرفى مى كنم، او چنان شیفته اخلاق آن حضرت شد كه تا در مدينه بود، در منزل حضرت و سر سفره آن حضرت بود.(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.