پاسخ اجمالی:
در مسلک تصوف مريد در دست شيخ همانند جسد در دست مرده شوى است و میزان اطاعت مرید در بدو ورود با دستوراتی گاه سخت و تحقیر آمیز شروع می شود. مثل: شستن توالت عمومی، فرستادن شاگردان توانگر به گدایی و وادار ساختن آنها به تمرينات متعدد مرتاضانه مثل: گرسنگى، تلاوت قرآن در وضع زجر دهنده و به چله نشستن و هنگامى كه شيخ مى ديد كه ديگر چيزى براى آموختن به مريد خود ندارد به او اجازه مى داد كه برود و گِرد خويش مريدانى فراهم آورد.
پاسخ تفصیلی:
در مورد فرمانبرداری مرید از شیخ؛ غالبا اين اصطلاح به كار مى رفت كه «مريد» در دست «شيخ» همانند «جسد» در دست «مرده شوى» است. وسوسه كردن مريد معمولا با آزمايش هايى آغاز مى شد كه هدف از آن معين كردن اين مطلب بود كه او تا چه اندازه غرق در انديشه اطاعت محض است، به مريد دستورات تحقيرآميزى مى دادند و او مى بايست خدمت ساير مريدان را گزارد. مبرزهاى (توالتهاى) عمومى را پاك كند و خار براى سوزانيدن گِرد آورد، و جز اينها. چنين مثالها و نمونه هايى نيز فراوان است كه وقتى جوانى از خانواده اى توانگر نزد شيخ نامدارى رفت و نخستين كارى كه شيخ به او سپرد، «دريوزگى»، (گدايى) در كوچه ها بود و چون همه مردم شهر مى دانستند كه او از خانواده ثروتمندى است اين كار براى او بسيار دشوار و تحقيرآميز بود. بدين سان غرور و اراده مريد در هم مى شكست!... شيخ، مريد را وادار مى ساخت كه تمرينات متعدد مرتاضانه انجام دهد، گرسنگى بكشد، شبها بيدار بماند، در وضع و حالات بسيار زجر دهنده و دشوارى به تلاوت قرآن مشغول شود و چهل شبانه روز پياپى وادارش مى كرد كه در تنهايى مطلق به سر برد و ورد بخواند. اين تمرينات رفته رفته چهره ديگرى به خود مى گرفت. شيخ طرز تفكر مريد را به تفكرى استعاره آميز و نمادى تبديل مى كرد و براى آنكه مريد بتواند هر مانعى را از سر راهش بر گيرد در نهاد او پايدارى و اراده به وجود مى آورد. روشن است، مشايخ كه به نوعى «روانشناسى آزمايشى» مى پرداختند در خود خصوصياتى مى پروردند كه در آن زمان تصورى از معجزه و كرامات به وجود مى آورد، چنانكه مى توانستند مريد را هيپنوتيزم كنند افكار او را بخوانند و به كارهاى ديگرى از اين دست بپردازند. يك چنين استعدادها براى «شيخ» وجه تقدس و اعجاز به بار مى آورد و به افزايش اعتبار او كمك مى كرد. هنگامى كه شيخ مى ديد كه ديگر چيزى براى آموختن به مريد خود ندارد به او اجازه مى داد كه برود و گِرد خويش مريدانى فراهم آورد و سنتهاى استاد خود را به ديگران بياموزد. بستن كمربندى خاص بر كمر مريد، بخشيدن كلاهى به او و پوشانيدن خرقه و انجام ساير مراسم وابسته به رسوم محلى، نشانه ظاهرى فرمانبردارى از شيخ بود.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.