پاسخ اجمالی:
به گفته یکی از دانشمندان، حالتی که از شنیدن موسیقی فرحزا یا غم انگیز حاصل می شود، نوعی خواب مغناطیسی است؛ همچنین اوهام و خیالات و تلقینات نیز تاثیر زیادی در دیدن خواب یا تصویر خیالی در بیداری دارند. لذا گفتن اذكاری مثل یا هو، با ریتم و استماع اشعار از حنجره خوش آوازان باعث خروج از حالت تعادل روحى و تقويت نيروى توهم شده و در اثر تلقينات قبلى، قوه عاقله تخدير مى گردد. رياضتها هم که قوه خيال را تحریک كرده است، موجب می شود ناگاه سالك در حال خواب يا بيدارى خیالاتش را در برابر چشمانش مجسم ببیند.
پاسخ تفصیلی:
موضوع كشف و رويا از نظر اينكه سند و مدرك بسيارى از عقايد و اعمال صوفيه است و غالب اذكار اختراعى و مرشد سازيها و ... به آن منتهى مى شود، بايد مورد دقت و توجه فراوان قرار گيرد تا معلوم شود كه شالوده كارشان بر چه پايه سستى است و انصافا اگر اين دو موضوع (كشف و رؤيا) از دست آنها گرفته شود، دستشان خالى شده و دستگاه كرامات آنها همه به هم خواهد خورد.
اين نكته را هم ناگفته نگذاريم كه دعوى كشف و شهود، اختصاص به جمعيت صوفيه ندارد؛ بلكه بسيارى از فلاسفه هم در اين قسمت با آنها شريك هستند، منتهى آنها در عين اين كه به كشف عقيده دارند براى براهين عقليه نيز ارزش فراوانى قائلند.
به هر حال چون اين موضوع جداً مربوط به روح و روان است، بايد از نظر روان شناسى مورد بررسى دقيق قرار گيرد، لذا چند قانون مربوط به اين موضوع را پيگيرى می كنيم.
1. خواب مغناطيسى با چه وسايلى توليد مى شود؟
يكى از دانشمندان اين علم در كتابى كه در موضوع «تنويم مغناطيسى» يا «هيپنوتيسم» نگاشته است، چنين اظهار مى دارد: خواب مغناطيسى تنها آن مرتبه قويه اى كه به توسط «عامل» (خواب كننده) در «سوژه» (خواب رونده) پيدا مى شود نيست، بلكه تمام امورى كه باعث بيرون رفتن روح از حالت تعادل طبيعى مى شود، يك مرتبه (ولو ضعيف باشد) از خواب مغناطيسى را توليد مى كند يعنى تمام اسبابى كه موجد سرور و يا باعث حزن و اندوه است و همچنين آهنگهاى مختلف موسيقى و شنيدن نغمه ها و صداهاى فرح انگيز يا غم انگيز هر كدام به نوبه خود يك مرتبه از خواب مغناطيسى را در انسان توليد مى كند و در اثر آنها يك حالت تخدير مخصوص كه در حقيقت يك مرتبه ضعيف از خواب است، در مغز حاصل مى گردد.(دقت كنيد)
همه امورى كه اسباب خستگى و ملالت خاطر مى شود، مانند تكرار زياد يك عمل و مكرر شنيدن يك صداى غير موسيقى، مانند ضربات متوالى يك چوب بر روى ميز، همه داراى اين اثر مى باشد و هر يك تأثير به سزايى در ايجاد يك درجه ضعيف از خواب مغناطيسى دارند.
زنگ هايى كه در گردن حيوانات مى بندند و موزيك هايى كه در هنگام نبرد مى نوازند، همه داراى اين خاصيت هستند و در نتيجه آن، حيوان يا انسان در حالت تخديرِ فكرىِ مخصوصى فرو رفته و به اين جهت زحمت و رنج نمى برد و يا باربرى و راهپيمايى را كمتر احساس مى كند.
مادرهاى اطفال براى خواب كردن بچه ها (بر اثر تجربياتى كه دارند) از اين قانون استفاده كرده و بوسيله گفتن (لالايى) و ضربات آهسته متوالى در پشت بچه او را خواب مى كنند.
استادان فن هيپنوتيسم با وسايل مختلف از اين راه براى خواب كردن افراد استفاده مى كنند و ساده ترين اقسام آن اين است كه چوبى را به طور متوالى بر روى ميزى مى زنند كه در اصطلاح آن را «مذكر سمعى» مى نامند و معتقدند در آن محيط هايى كه آهنگهاى غم انگيز يا فرحزا نواخته مى شود، عمل خواب هيپنوتيكى آسانتر انجام مى گيرد.
بر اثر همين موضوع است كه دانشمندان روان شناس عقيده دارند اگر انسان بخواهد مطلبى را مورد قبول كسى قرار بدهد بهتر اين است كه آن را در هنگام غم و يا فرح شديد به او پيشنهاد كند، زيرا در اين موقع روح حالت تعادل خود را از دست داده و زودتر مطالب را مى پذيرد.
از اين سخنان چنين نتيجه مى گيريم كه گفتن اذكارى از قبيل لا اله الّا اللّه و ياهو و ذكرهاى چهار ضرب و «آورد و برد!» به طور متوالى و پى در پى و خسته كننده، خصوصاً اگر با آهنگ و وزن مخصوصى توأم باشد، آن گونه كه در مجالس صوفيان معمول است و همچنين استماع اشعار مثنوى و غير آن، با آن الحان مخصوص و از حنجره خوش آوازها، تأثير فراوانى در برهم زدن حالت تعادل روحى داشته و هر كدام به نوبه خود تأثير به سزايى در تخدير مغز خواهند داشت، البته اگر مضمون آن اشعار نيز يك سلسله مطالب ذوقى و عرفانى و ادبى باشد تأثير آن زيادتر خواهد بود، به طورى كه ممكن است انسان از شنيدن آنها عرشهايى را سير كند!(1)
2. اثر تلقين از نظر روان شناسى
بنا به گفته همان دانشمند روانشناس مصرى، عقيده و تلقين هم در مبحث «تنويم مغناطيسى» نقش مهمى را بازى مى كند، از اين جهت استادان اين فن براى خواب كردن اشخاص، به اين موضوع نيز متوسل مى شوند و با كلماتى از قبيل «الان نزديك است به خواب روى!» و «خودت را آرام بدار كه خوابت نزديك شد!» و «پلكهاى چشمانت سنگين شده نزديك است روى هم بيفتد» و نظاير اينها، طرف را تلقين كرده و نتايج مثبتى از آن مى گيرند! راه دور نرويم! بسيارى از افراد اين موضوع را در زندگى خود تجربه كرده اند كه ممكن است عقايد اشخاص را در اثر تلقين زياد و پى در پى تا حد زيادى تغيير داد، يا به كلّى وارونه كرد. مثلا: اشخاصى كه از خوردن بعضى طعامها متنفر و منزجرند، ممكن است در اثر تلقين طورى شوند كه نه تنها از آن متنفر نشوند؛ بلكه به خوردن آن راغب و مايل گردند و بر عكس مى توان طعامهايى را كه مورد علاقه كسى است، با تبليغات و تلقينات مخالف، مورد تنفر و انزجار او قرار داد. مطالبى كه مى خواهند آنها را تلقين كنند اگر در لباس ادبى و شعر بيرون آورند، تأثير آن زيادتر مى شود و پاره اى از اوقات آثار حيرت انگيزى نشان خواهد داد.
حكايات بسيارى در حالات شعرا و در تواريخ نقل شده كه اثر مثبت تلقين و عقيده را بر روى افكار و احساسات روشن مى كند که اگر وقت و كتاب اجازه مى داد قسمتى از آن را در اينجا نقل مى كرديم و بسيارى از مردم نمونه هايى از آن را شنيده اند.
البته همان تاثيرى كه تلقين هاى ديگران در انسان دارد، در تلقينات خود او هم نسبت به خودش موجود است. مثلا: كسانى كه داراى ضعف اراده و حالت ترديد و يا كم رويى غير متعارف مى باشند، مى توانند در اثر تلقين خودشان آن را تغيير داده و يا لااقل تفاوتى در آن ايجاد كنند.
مبحث الهام و تلقين همچنان كه از نظر روان شناسى مورد توجه فراوان است، از نظر علم اخلاق نيز شايان توجه مى باشد و بزرگان اين علم توانسته اند استفاده هاى زيادى از اين راه در قسمتهاى مختلف تعليم اخلاق و تربيت نفوس بكنند.
3. تجسم اوهام!
موضوع ديگرى كه از همه اينها مهمتر است اين است كه: ممكن است در اثر اشتغال فراوان فكر به يك موضوع و تكرار آن در مغز، كم كم صورت خارجى به خود بگيرد، به اين معنى كه در برابر ديدگان فكر كننده مجسم شود.
اين موضوع گاهى در عالم خواب به صورت «رؤيا» و زمانى در حالت بيدارى اتفاق مى افتد و در صاحبان ارواح ضعيفه بيشتر ديده مى شود، شايد بيشتر افراد اين موضوع را تجربه كرده اند كه مطالبى را كه در روز مورد توجه و تفكر زياد قرار مى دهند، در هنگام شب آن را به صورت خواب «رؤيا» مى بينند.
بعضى از مردم مى گويند: جنهاى سم دار! را در حمامهاى خلوت در موقع سحر و يا هنگام شب ديده اند. البته ما شكى در وجود جن و اين كه يكى از مخلوقات الهى است نداريم ولو اينكه از نظر ما پنهان باشد، زيرا در قرآن مجيد مكرر تصريح به وجود آن شده، ولى آيا او همان است كه مردم به صورت انسان يا حيوان سم دارى در حمام خلوت ديده اند؟! بعضى هم شايد غولهاى خيالى را در بيابانهاى دور دست و يا در قبرستانها در هنگام شب ديده باشند، ولى اين امور جز مجسم شدن اوهام چيز ديگرى نيست.
موضوع تجسم اوهام يكى از پديده هاى مورد بحث در علم روان شناسى است و بسيارى از مردم مكرر آن را در مدت زندگى خود تجربه كرده اند.
حالات مزاجى انسان هم تأثير فراوانى در اين قسمت دارد؛ يعنى بر اثر انحراف مزاج از حالت تعادل طبيعى بواسطه رياضت هاى شاقه يا بيماريها و يا پيش آمدهاى ناگوار و نظاير آن، موضوع تجسم خيال تقويت پيدا كرده و اوهام به طور آسانترى صورت خارجى به خود مى گيرند.
مخصوصاً حالات مزاجى، رابطه مستقيمى با وضيعت خواب و رؤيا دارد، به حدى كه اطباى قديم و فلاسفه طبيعى، مشاهده برف و امثال آن را در خواب، دليل بر كم شدن حرارت غريزى و غلبه سردى بر مزاج، و ديدن باران را دليل بر زيادى رطوبت و غلبه آن بر مزاج مى گرفتند، همچنين ديدن آتش و شعله هاى قوى و حمام هاى گرم را شاهد بر استيلاى حرارت بر مزاج و بالا رفتن آن از درجه طبيعى دانسته اند. حكيم سبزوارى در منظومه معروف خود راجع به اين موضوع گويد:
تبدلت افعالها بحسبه *** فمن حرور غالب فى قالبه
حاكى بنيران و شبهه و من *** يغلبه مر، صفرا او سودا علن
ومن عليه البرد يغلب فيرى *** ثلجا و من عليه رطب مطرا!
بر اثر همين موضوع، اطباى قديم براى تشخيص بيماريها از وضعيت خوابهاى بيمار نيز استفاده مى كرده اند.
حال با توجه به اين چند قانون روانشناسى، به سراغ مسأله «كشف و شهود و رؤيا» كه سرمايه عمده جمعيت صوفيه و اتباع ايشان است مى رويم.
از يك مريد نوچه تازه كار تا يك مرشد و پير كهنه كار، همه را بايد مورد بررسى دقيق قرار داد و وضعيت كشف و رؤياى آنها را معلوم كرد: مريد ساده ذهن در آغاز كار، در اثر تبليغات عده اى، معتقد مى شود كه بايد بوسيله خواب و رؤيا، مرشد و راهنماى حقيقى را پيدا كرد روز به روز اين موضوع در فكر او قوت پيدا مى كند و هميشه منتظر است كه در عالم خواب، جمال آن مرشد را زيارت كند! البته چنين كسى غالبا اشخاصى را در نظر خودش براى اين منصب كانديد كرده است و اگر هم تعيين نكرده باشد، حدود مشخصات او را از جهاتى در نظر مى گيرد و اگر اهل رياضت هم شده باشد در اثر انحراف مزاج از تعادل طبيعى، قدرت تخيل او زيادتر مى گردد، تلقين هاى اين و آن نيز در او اثر مى گذارد.
ناگهان يك شب در عالم خواب، بواسطه همين افكار و رياضات، اشكالى در حدود مقصود او در برابرش خودنمايى مى كند، او هم فوراً به آن چسبيده و اگر بر مقصدش هم كاملا تطبيق نكند، با مقدارى توجيه و تفسير آن را ترميم كرده و بدين وسيله، شالوده ارادت او ريخته مى شود!
گاهى ممكن است نظير اين قضيه در عالم بيدارى نيز اتفاق بيفتد؛ زيرا چشم و گوش اين سالك بيچاره دائماً متوجه عالم غيب است و همواره منتظر است كه درى از آن عالم بر روى او گشوده شود و يا سروشى به گوش او برسد، ناگاه در اثر فعاليت قوه خيال، صداهايى به گوشش مى خورد كه بلافاصله توجه او را به خود جلب كرده و تفسيرهايى براى آن مى كند!
اما كسانى كه وارد مرحله ثانوى، يعنى مرحله ذكر و رياضت شده اند (در صورتى كه اهل خدعه نبوده و واقعاً به كار خود عقيده مند باشند) هنگامى كه وارد صحنه خانقاه مى شوند، افكار گوناگونى در برابر مغز او رژه مى روند.
مجلس شروع مى شود، خواندن اشعار مثنوى يا غير آن با آن آهنگهاى مخصوص آغاز مى گردد و در اثر شنيدن مطالب ذوقى و نشاط آور كه با آن آهنگها سروده مى شود، فكر او تخدير شده و روح حالت تعادل طبيعى خود را از دست ميدهد؛ يعنى همان مرحله ضعيف خواب مغناطيسى كه سابقاً اشاره كرديم، عارض مى شود.
در اثر تلقينات قبلى و گفتگوهايى كه در آن مجلس مى شود، اين حالت تأييد شده و سالك يك حالت انبساط و فرح كه با رخوت و سستى اعصاب توأم است در خود حس مى كند. گاهى اوقات هم ممكن است در اثر شدت فرح و انبساط مغز، كاملا تحريك شده و به اصطلاح خودشان حالت «جوش و خروش» و «رقص» دست دهد!... در اين هنگام اذكار يا اشعار دسته جمعى شروع مى شود و روى آهنگ مخصوصى مرتبا تكرار مى گردد و بر اثر آن، انحراف روح از حالت طبيعى بيشتر شده و قوه عاقله كاملا تخدير مى گردد و ميدان را براى فعاليت قوه وهميّه خالى مى كند.
از سوى ديگر كثرت تكرار ذكر يا شعر، يك حالت خستگى توأم با حرارت و جوش و خروش ايجاد كرده و مرتباً نيروى توّهم را تقويت مى كند، رياضتهاى سابقه هم، كار خود را كرده و زمينه را براى فعاليت قوه خيال مهيا كرده است و دائماً منتظر است تا حادثه اى اتفاق بيفتد و مناظرى كشف شود.
تمام اين موضوعات دست در دست هم مى دهند و سالك بیچاره را كه در خيال كشف و مشاهده عوالم غيبى است، در عالم هايى سير مى دهند (در حال خواب يا بيدارى) درياهاى نور، و كوه طور، سماوات سبع، و ارضين سبع را در برابر چشمان او مجسم مى كنند، خلاصه هر شكل و صورتى كه قوه وهميّه به آن تمايل داشته باشد، به آسانى در پيش چشمان سالك خودنمايى مى كند، او هم از ديدن اين مناظر به شدت فرحناك شده و به گمان اينكه شاهد مطلوب را در آغوش كشيده، نعره مى زند و باز اين حالت تأييد مى شود، سرانجام در يك حالت شبيه به اغما فرو مى رود! اين است سرگذشت يك مرشد يا مريد كار كرده در حالت كشف.
البته موضوع كشف و شهود اختصاص به اين صورت هايى كه شرح داديم ندارد، بلکه ممكن است، تحت همان قوانين، به انحاى مختلف در خلوت و جلوت و خانه و بازار، اتفاق بيفتد.
از آنچه گفته شد چنين نتيجه مى گيريم كه: اين كشفياتى كه صوفيه و اهل رياضت ادعا مى كنند (به فرض اين كه دروغ نگويند) در بسيارى اوقات ناشى از فعاليت قوه وهميه است و آن نيز معلول يك سلسله قوانين روانشناسى غير قابل انكار مى باشد، بنابراين مى توان آن را تشبيه به سراب هايى كرد كه در بيابان در برابر ديدگان مسافرين خودنمايى مى كند، با اين تفاوت كه سراب، معلول انعكاس نور خورشيد و قوانين انكسار نور و امثال آن است، ولى اين كشفيات معلول فعاليت نيروى توهم است اما در اين جهت كه عارى از حقيقتند، شريكند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.