پاسخ اجمالی:
در سوره «احزاب» آياتى وجود دارد كه به گفته گروهى از مفسران درباره امام على(ع) نازل شده و نظر به فداكارى هاى بى نظير او دارد. «شواهد التنزيل» از امام علي(ع) نقل كرده كه فرمود: «آيه «رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه» درباره ما نازل شده است... و به خدا سوگند آن كس كه در انتظار [شهادت] است منم». بسيارى از مفسّران نيز گفته اند: «كفى الله المؤمنين الْقتال» اشاره به امام على(ع) و ضربه اوست كه بر پيكر عمرو بن عبدود زد و پيامبر(ص) نیز آن را برتر از عمل تمام امت خود برشمرد.
پاسخ تفصیلی:
در سوره «احزاب» آياتى است كه به گفته گروهى از مفسران درباره امام على(عليه السلام) نازل شده، و يا نظر به فداكارى هاى بى نظير او دارد.
در آيه 23 اين سوره مى خوانيم: «مِنَ المُومِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبْديلا»؛ (در ميان مؤمنان، مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند [و در راه او شربت شهادت نوشيدند] و بعضى ديگر در انتظارند و هيچ گونه تغييرى در پيمان خود ندادند).
و در آيه 25 همين سوره [يعنى دو آيه بعد] مى فرمايد: «وَ رَدَّ اللهُ الَّذينَ كَفَروا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً وَ كَفَى اللهُ المُؤمنينَ القِتالَ وَ كانَ اللهُ قَوِيّاً عَزيزاً»؛ (و خدا كافران را با دلى پر از خشم [از ميدان جنگ احزاب] باز گرداند بى آن كه نتيجه مطلوبى [از كار خود] گرفته باشند و خداوند [در اين ميدان] مؤمنان را از جنگ بى نياز ساخت [و پيروزى را نصيبشان كرد] و خدا توانا و شكست ناپذير است).
مى دانيم جنگ «احزاب» از مهمترين غزوات اسلامى بود؛ زيرا همان گونه كه از نامش پيدا است، مبارزه همه جانبه اى از ناحيه عموم دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان محسوب مى شد و تمام گروه هايى كه با پيشرفت آئين اسلام منافعشان به خطر افتاده بود، دست به دست هم دادند تا كار اسلام و پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) را يكسره كنند و براى هميشه فكرشان راحت شود!
هفده آيه از سوره «احزاب» شرح اوضاع اين جنگ را مى دهد. مطالب دقیق بسيار و ريزه كارى هاى فراوان در آنها بيان شده و وضع گروه هاى مختلف مسلمين را با دقت و ظرافت در اين ميدان شرح مى دهد.
در اين ميدان لحظات بسيار سخت و خطرناكى بر مسلمانان گذشت. جميت انبوه دشمن و كمى لشگريان اسلام در برابر آنها [مورخان تعداد لشگر احزاب را ده هزار نفر و لشگر اسلام را سه هزار نفر نوشته اند] به علاوه آمادگى دشمن از نظر تجهيزات جنگى و كمى تجهيزات مسلمين به مشكلات اين جنگ مى افزود.
دو آيه بالا از همين هفده آيه است.
در «شواهد التنزيل» در ذيل آيه اول با سند خود از امام على(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «فينا نَزَلَتْ «رِجال صَدَقُوا ما عاهَدُوا الله عَلَيْه»»؛ (آيه «رجال صدقوا...» درباره ما نازل شده است) سپس فرمود: «فَانا وَاللهِ المُنْتَظَرُ»(1)؛ (آن كس كه در انتظار [شهادت است] به خدا سوگند منم).
و نيز از عبدالله بن عباس نقل مى كند: آيه «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالَ صَدَقوا ما عاهَدُ اللهَ عَلَيه» ناظر به امام على و حمزه و جعفر(عليهم السلام) است و جمله: «و مِنْهُمْ مَن يَنْتَظِرُ» كه در انتظار شهادت در راه خدا بود، «فَوَاللهِ لَقَدْ رُزِقَ الشَّهادةُ»(2)؛ (به خدا سوگند شهادت نصيب او شد).
همين معنى در «الصواعق» ابن حجر و «فصول المهمه» ابن صباغ مالكى و «الكشف و البيان» نيشابورى نيز نقل شده است.(3)
در مورد آيه دوم بحث از اين هم گسترده تر است؛ زيرا بسيارى از محدثان و مفسّران گفته اند «كَفَى اللهُ الْمُؤمِنينَ الْقِتال»؛ (خداوند [در اين ميدان] مؤمنان را از جنگ بى نياز ساخت) اشاره به امام على(عليه السلام) و ضربه بسيار مؤثرى است كه بر پيكر عمربن عبدود زد و مسلمانان را از جنگ با كفار بى نياز نمود.
از جمله كسانى كه اين موضوع را نقل كرده اند «عبدالله بن مسعود» است. هنگامى كه آيه فوق را مى خواند در تفسير آن مى گفت: «وَ كَفَى اللهُ المُؤمِنينَ القِتالَ بِعَلِىّ بنِ اَبى طالِب(عليه السلام)».(4) و حاكم حسكانى چندين حديث به همين مضمون از «عبدالله بن مسعود» نقل مى كند.(5)
و نيز از ابن عباس نقل مى كند كه هنگامى كه آيه «وَكَفى اللهُ المُؤمِنينَ القِتالَ» را خواند گفت: «كَفا هُمُ اللهُ القِتالَ يَوْمَ الخَنْدَقِ بِعَلِىِّ بْنِ اَبى طالِب، حَينَ قَتَلَ عَمْرَو بنَ عَبْدَوَد»(6)؛ (خداوند مؤمنان را در روز خندق به وسيله على بن ابى طالب در آن زمان كه عمرو بن عبدود را كشت بى نياز ساخت).
و نيز از حذيفه، صحابى معروف حديث مفصلى درباره پيكار حضرت على(عليه السلام) با عمرو بن عبدود و كشتن او نقل كرده، سپس مى گويد: «پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: «بَشِّرْ يا عَلِىُّ! فَلَو وُزِنَ الْيَومُ عَمَلُكَ بِعَمَلِ اُمَّةِ مُحَمَّد(صلى الله عليه و آله) لَرَجَحَ عَمَلُكَ بِعَمَلِهِمْ وَ ذلِكَ اَنَّهُ لَمْ يَبْقَ بَيت مِنْ بُيُوتِ المُسلِمِينَ اِلاّ وَ قَدْ دَخَلَهُ عِزٌّ بِقَتْلِ عَمْرو»(7)؛ (بشارت باد بر تو اى على! اگر اين كار تو را امروز با عمل امت محمد(صلى الله عليه و آله) مقايسه كنند عمل تو بر اعمال آنها، برترى خواهد داشت؛ زيرا خانه اى از خانه هاى مسلمانان نبود مگر اينكه به خاطر قتل عمرو بن عبدود عزّتى در آن وارد شد).
همين مضمون را از ابن حكيم از جدش از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند. سيوطى در «الدّر المنثور» از ابن ابى حاتم و ابن مردويه و ابن عساكر از ابن مسعود نقل مى كند كه وقتى آيه فوق را مى خواند در [توضيح آن] چنين مى گفت: «وَكَفى اللهُ المُؤمِنينَ القتالَ بِعَلِىِّ بْنِ اَبى طالِب(عليه السلام)».(8) همين معنى را علامه شيخ سليمان قندوزى در «ينابيع المودّة» نقل كرده است.(9)
گروه ديگرى كه نقل نام و كتابشان به طول مى انجامد نيز اين حديث را نقل كرده اند. قابل توجه اينكه مضمون اين آيات با شرحى كه در بالا گفته شد اين است كه در آن ميدان بسيار خطرناك جنگ احزاب كه آخرين تير تركش دشمن و سخت ترين توطئه مشركان بر ضدّ اسلام بود حضرت على(عليه السلام) به فرمان خدا عامل پيروزى مسلمين گشت. آرى او مجرى اراده پروردگار و يكى از اسباب پيروزى مسلمانان در اين جنگ بود، اين فضيلتى است كه براى هيچ يك از امت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) جز على(عليه السلام) ديده نمى شود. آيا سزاوار جانشينى پيامبر(صلى الله عليه و آله) كسى است كه يك عمل او بر تمام عمل محمد(صلى الله عليه و آله) برترى دارد، يا افراد ديگر؟!(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.