پاسخ اجمالی:
پیامبر(ص) می فرماید: ايمان دو بخش است نيمى از آن صبر است و نيم ديگر شكر. آری هركس در مطالعه اسرار آفرينش و همچنين اسرار زندگى اجتماعى بشر دقيق تر و شكيباتر باشد و روح شكرگزارى، يعنى استفاده از وسائل معرفت بر وجود او حاكم گردد سهم بيشترى از معرفت نصيب او مى شود و به همين دليل می توان گفت صبر و شكر از جمله زمينه هاى مؤثّر معرفت است.
پاسخ تفصیلی:
آیه پنجم سوره ابراهیم از بنى اسرائيل سخن مى گويد، در آن زمان كه پيامبرشان موسى(عليه السلام) مأمور هدايت آنها شد و با آيات الهى و معجزات آشكار به سراغ آنان آمد. او مأمور بود آنان را از ظلمت هاى شرك و كفر و فساد به نور توحيد كه منبع همه بركات است، رهنمون گردد و ايام الله را يادآورى كند و سرانجام در پايان آيه آنها را نشانه هايى براى هر شكيباى شكر گزار معرفی می کند؛ «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ».
در اين كه منظور از «ايّامُ الله» چيست؟ در ميان مفسّران گفتگو است. بعضى به معناى نعمت ها و بلاهاى الهى گرفته اند؛(1) و بعضى به معناى روزهاى پيروزى پيامبران و امت هاى صالح، و بعضى اشاره به روزهاى عذاب اقوام سركش مى دانند.
ولى ظاهراً در ميان اين تفسيرها تضادّى وجود ندارد و همه اينها از ايّام الله است. اصولا «ايّام» به معناى روزها است، و اضافه آن به خداوند به اصطلاح اضافه تشريفى است، و منظور از آن هر روزى است كه اهميّت و فوق العادگى دارد، يا از اين نظر كه نعمت هاى عظيمى شامل حال اقوامى شده، مثل پيروزى هاى بزرگ بر سپاه شرك و ظلم، نجات از چنگال ظالمان و طاغوت ها، و موفقيّت براى انجام يك جهاد يا فريضه بزرگ ديگر. و يا از اين نظر كه عذاب الهى دامان قوم سركشى را گرفته، و آنها را به نابودى كشانده، و يا تازيانه هاى مجازات براى بيدار كردن امّت ها از خواب غفلت بر دوش آنها نواخته شده. همه اينها «ايام الله» است و در مفهوم وسيع و گسترده آن داخل است.
امّا چرا بهره گيرى از اين آيات الهى و درس هاى عبرت را مخصوص صابران و شاكران مى كند ـ توجّه داشته باشيد «صبار» و «شكور» هر دو صيغه مبالغه است يكى فزونى صبر و استقامت را مى رساند و ديگرى فزونى شكرگزارى نعمت را ـ به خاطر آن است كه بررسى دقايق اين حوادث و ريشه هاى آنها از يك سو و نتايج آنها از سوى ديگر، نيازمند به صبر و حوصله و شكيبايى است. به علاوه آنهايى مى توانند بهره كافى از اين حوادث بگيرند كه قدر اين نعمت ها را مى دانند و در برابر آن سپاس گذارند.
به اين ترتيب صبر و شكر دو زمينه مناسب براى معرفت و آگاهى بيشتر است. اين احتمال نيز وجود دارد كه ذكر «صبر» و «شكر» در اين آيه در كنار يكديگر به خاطر آن است كه اين افراد در برابر مصائب با سلاح صبر و شكيبايى مجهّز مى شوند، و در برابر نعمت ها با سلاح شكر، و به اين ترتيب نه در برابر مصيبت زانو مى زنند، و نه در مقابل نعمت مغرور مى شوند، و در هر حال خويش را گم نمى كنند، به همين دليل توانايى بر اندوختن معرفت و گرفتن درس عبرت از اين حوادث بزرگ دارند.
خداوند در سوره های لقمان و شوری اين جمله را «إِنَّ فِى ذَلِكَ لاَيَات لِّكُلِّ صَبَّار شَكُور» بعد از مسأله حركت كشتى ها بر صفحه اقيانوس ها مى آورد كه به فرمان خدا و با استفاده از وزش منظم بادها به سرعت مسافت هاى دور و دراز را طى كرده، و به سرمنزل مقصود مى رسند. مسلّماً اين موضوع يكى از آيات تكوينى، و نشانه نظم آفرينش و قدرت خداوند عالم در پشت اين صحنه است؛ ولى آيا بهره گيرى از اين نشانه هاى الهى كه در نظام عالم هستى حتى در وزش بادها منعكس است براى همه ممكن است؟ يا مخصوص كسانى است كه با دقت و حوصله و صبر و شكيبايى تمام ريزه كارى هاى اين نظام عجيب را تا آن جا كه عقل و دانش بشر اجازه مى دهد مورد بررسى قرار مى دهند؟ از سوى ديگر انگيزه شكر منعم عامل حركت و تلاش آنها در طريق معرفت و شناخت او مى گردد.
قرطبى در تفسير خود مى گويد: «آيات» در اين جا به معناى علامات است. و اين علامات و نشانه ها در قلب همه آشكار نمى شود، بلكه مخصوص كسانى است كه در برابر بلاها صابر و در مقابل نعمت ها شاكر باشد.(2)
در تفسير روح البيان آمده است: «صبار» به معناى كسى است كه در برابر مشقّت هاى سخت مقاومت مى كند، و خويشتن را براى تفكّر در آيات انفسى و آفاقى به تعب مى افكند.(3)
جالب اين كه هوايى كه اطراف كره زمين را فرا گرفته است از لطيف ترين موجودات است. امّا هنگامى كه در اين جسم لطيف تحرّكى ايجاد شود نه فقط كشتى هاى عظيم را بر صفحه اقيانوس ها به حركت در مى آورد؛ بلكه ابرهايى را كه سرچشمه باران حيات بخش است با خود به سوى بيابان هاى خشك و مرده مى برد، و آنها را زنده مى كند. با منتقل ساختن هواى گرم به مناطق سرد، و هواى سرد به مناطق گرم، كره زمين را براى زندگى انسان آماده مى سازد و علاوه بر اين بذرها و دانه هاى گياهان را با خود حمل كرده و به همه جا مى برد، و گرده هاى گل ها را جابجا نموده، بارور مى سازد. آيا اينها همه آيات الهى نيست؟ و جز صابران شكور چه كسى مى تواند از اين ها بهره گيرد؟
در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است كه فرمود: «اَلايْمانُ نِصْفانِ نِصْفٌ صَبْرٌ وَ نِصْفٌ شُكْرٌ»(4)؛ (ايمان دو بخش است نيمى از آن صبر است و نيم ديگر شكر) اين حديث تأكيدى است بر مفهوم آيات فوق.
بالاخره در آیات 15 به بعد سوره سبأ اشاره به داستان قوم سبأ مى كند هنگامى كه توفيق الهى شامل حالشان شد و توانستند با ايجاد سدّ عظيمى در ميان كوه هايى در سرزمين يمن آب هاى فراوانى ذخيره كنند، و باغ هاى بسيار سرسبز و خرّم فراهم سازند. زندگانى آنها غرق نعمت و شادى شد، ولى راه ناسپاسى پيش گرفتند، گروه مرفّه بر گروه مستضعف ظلم و ستم روا داشتند، و سرانجام آن سدّ عظيم شكست، باغ هايشان ويران گشت، و چنان پراكنده شدند كه قرآن مجيد در آيه 19 این سوره مى فرمايد: «فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ في ذلِکَ لَآياتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ»؛ (ولی [این ناسپاس مردم] گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن [تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! و به این طریق] آنها به خویشتن ستم کردند! و ما آنان را داستانهایی [برای عبرت دیگران] قرار دادیم و جمعیّتشان را متلاشی ساختیم در این ماجرا، نشانه های عبرتی برای هر صابر شکرگزار است).
این که در انتهای آیه می فرماید: «در این ماجرا، نشانه های عبرتی برای هر صابر شکرگزار است»، به این دلیل است که آنها با دقّت و تأمّل، نكات بسيارى از اين ماجرا به دست مى آورند: از يكسو اين حقيقت ثابت مى شود كه فاصله زندگى و مرگ انسان بسيار كم است تا آن جا كه مرگ او در دل زندگى نهفته است. همان آب هاى فراوانى كه آن آبادى و عمران و تمدّن قوم سبأ را به وجود آورد يك روز وسيله نابودى آنها شد! از سوى ديگر نهايت ضعف اين انسان مغرور را نشان مى دهد، چرا كه مى گويند سدّ عظيم قوم سبأ كه «سدّ مأرب» نام داشت، به وسيله موش هاى صحرايى سوراخ شد. ابتدا روزنه كوچكى به وجود آمد و با عبور آب تدريجاً وسيع تر گشت، و سرانجام سدّ را در هم شكست؛ و به اين ترتيب مى بينيم چند موش صحرايى تمدّن عظيمى را به نابودى كشاندند!
از سوى سوّم مستكبران قوم سبأ كه نمى توانستند توده هاى جمعيّت را در كنار خود ببينند و گمان مى كردند بايد ميان اقليّت اشرافى و اكثريت مستضعف هميشه سدّ عظيمى به بزرگى «سد مَأْرَبْ» باشد، از خدا تقاضا كردند كه شهرها و آبادى آنها را از هم دور سازد تا افراد عادى نتوانند به راحتى بار سفر ببندند و در كنار آنها به مسافرت پردازند و اين امتياز براى آنها هميشه باشد! «فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا» ولى خداوند آنها را چنان متلاشى كرد كه اين پندارها را براى هميشه از سر بدر كنند.
از سوى چهارم زندگى مرفّه آنها را از ياد خدا غافل ساخت، و هنگامى از مستى غرور به هوش آمدند كه همه چيز پايان يافته بود و زبان حالشان اين بود:
اى روزگار عافيت! شكرت نگفتم لاجرم *** دستى كه در آغوش بود اكنون به دندان مى گزم!
به اين ترتيب با حوصله و شكيبايى و استفاده از عقل و خرد مى توان به آيات فراوانى در اين داستان دست يافت.(5)
از آيات فوق اين حقيقت به وضوح روشن مى شود كه هركس در مطالعه اسرار آفرينش و همچنين اسرار زندگى اجتماعى بشر دقيق تر و شكيباتر باشد و روح شكرگزارى، يعنى استفاده از وسائل معرفت بر وجود او حاكم گردد سهم بيشترى از معرفت و شناخت نصيب او مى شود و به همين دليل صبر و شكر از جمله زمينه هاى مؤثّر معرفت است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.