پاسخ اجمالی:
آیه 11 سوره اسراء، به يكى از علل مهم بى ايمانى كافران كه عدم مطالعه كافى در امور است، اشاره کرده و مى فرمايد: آنها به خاطر عجله در امور، گاه چنان به دنبال بدى ها مى شتابند كه گويى به دنبال خيرات و سعادت ها مى روند، چنان به سوى پرتگاه پيش مى روند كه گويى بهترين محل امن و امان است. در آیه 24 سوره محمد(ص) نیز سخن از گروهى از منافقان لجوج است كه «در آيات قرآن تدبر نمى كنند، يا بر دل هايشان قفل هايى نهاده شده است؟» و آن را مى توان اشاره اى به حجاب بودن ترك تدبّر دانست.
پاسخ تفصیلی:
آیه 11 سوره اسراء، به يكى از علل مهم بى ايمانى كافران كه عدم مطالعه كافى در امور است، اشاره کرده و مى فرمايد: آنها به خاطر دستپاچگى و عجله و عدم دقت و تدبر در امور، گاه چنان به دنبال بدى ها مى شتابند كه گويى به دنبال خيرات و سعادت ها مى روند، چنان به سوى پرتگاه پيش مى روند كه گويى بهترين محل امن و امان است و چنان به سوى ننگ و عار مى دوند كه گويى مسير افتخار است.
يعنى عجله و سطحى نگرى و ترك تدبّر، حجاب بر درك و ديد آنها مى افكند، تا آن جا كه بدى را نيكى، و بدبختى را خوشبختى، و بيراهه را صراط مستقيم مى پندارند.
خداوند می فرماید: «وَيَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنسَانُ عَجُولًا» ؛ (انسان [بر اثر شتابزدگى]، بدیها را طلب مى کند آن گونه که نیکیها را مى طلبد؛ و انسان، همیشه عجول بوده است).
در تفسير الميزان آمده است كه منظور از عجول بودن انسان اين است كه هرگاه چيزى را مى طلبد با خونسردى به سراغ آن نمى رود و پيرامون جهات صلاح و فساد آن انديشه و تفكر نمى كند تا جهات خير آشكار گردد و آن را طلب كند؛ بلكه به محض اين كه چيزى توجّه او را به خود جلب مى كند بى مطالعه به دنبال آن مى رود، و چه بسا شر است و زيان مى بيند. انسان عجول نمى تواند فرقى ميان خير و شر بگذارد و چنان به باطل هجوم مى برد كه گويى به سوى حق مى رود.(1)
در اين كه منظور از «يَدْعُ» (مى خواند) در اين جا چيست؟ بعضى از مفسّران گفته اند: مراد هرگونه طلب كردن است، خواه به لفظ دعا باشد كه از خدا بخواهد، يا عملا به دنبال آن برود، چرا كه همه اينها را دعا مى گويند.(2)
ولى از بعضى تفاسير استفاده مى شود كه منظور همان دعا كردن و تقاضا از خدا نمودن است؛ و لذا در شأن نزول آيه گفته اند كه اين آيه درباره نضر بن حارث از مشركان معروف عرب نازل شد، كه گفت: «... اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ...» ؛ (خداوندا! اگر اين حقيقتى از سوى توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرو ريز). اين دعا مستجاب شد و او هلاك گشت.(3)،(4)
مرحوم طبرسى نیز در مجمع البيان؛هر دو تفسير را ذكر كرده، و ظاهراً مفهوم آيه گسترده است و هر دو را شامل مى شود.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيه مى خوانيم كه فرمود: «وَاعْرِفْ طَرِيْقَ نَجاتِكَ وَهَلاكِكَ، كَىْ لا تَدْعُوا اللهَ بِشَى عَسى فِيْهِ هَلاكُكَ وَأَنْتَ تَظُنُّ أَنَّ فِيْهِ نَجاتُكَ، قالَ اللهُ تَعالى: «وَيَدْعُ الْاِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْاِنسَانُ عَجُولا» »(5)؛ (راه نجات و هلاك خود را [با دقت و بررسى كامل] بشناس، مبادا چيزى از خدا طلب كنى كه هلاك تو در آن است، در حالى كه گمان مى كنى مايه نجات تواست، خداوند متعال مى فرمايد: بر اثر شتابزدگى بديها را طلب مى كند آن گونه كه نيكى ها را مى طلبد).
در حديث ديگرى آمده است كه حضرت آدم(عليه السلام) به فرزندان خود چنين نصيحت كرد: «كُلُّ عَمَل تُريْدُونَ أَنْ تَعْمَلُوا فَقِفُوا لَهُ ساعةً فَاِنِّى لَوْ وَقَفْتُ ساعةً لَمْ يَكُنْ أَصابَنِى ما أَصابَنِى!» (6)؛ (هر كارى را كه مى خواهيد انجام دهيد ساعتى درنگ و انديشه كنيد، چرا كه اگر من ساعتى تامّل و انديشه كرده بودم آنچه بر سرم آمد، نمى آمد!).
به همين جهت عرب عجله را «أُمُّ النَّداماتِ»؛ (مادر پشيمانى ها) نام نهاده است!
همچنين گفته اند: عجله از شيطان است مگر در شش مورد: اداى نماز هنگامى كه وقت داخل شود، دفن ميّت هنگامى كه حضور به هم رساند، تزويج دختر بكر هنگامى كه بالغ گردد، و اداى دين هنگامى كه وقتش فرا رسد و اطعام ميهمان هنگامى كه وارد شود و تعجيل در توبه هنگامى كه گناهى از او سرزند.
در اين كه منظور از جمله: «وَكَانَ الْاِنسَانُ عَجُولا» و جمله هاى ديگرى از اين قبيل در آيات قرآن مجيد كه نقاط ضعف مهمّى را براى طبيعت انسان مى شمرد چيست؟ - در تفسير نمونه گفته ايم كه - منظور انسان هايى است كه تحت تربيت مربيان الهى قرار نگرفته اند و به صورت خودرو بار آمده اند؛ نه انسان هاى تربيت يافته و مهذّب.
در آیه 24 سوره محمد نیز سخن از گروهى از منافقان لجوج است كه در آيات قبل آنها را به عنوان كوردلان و نابينايانى معرفى كرده كه اگر به حكومت برسند بر هيچ كس رحم نخواهند كرد و آنها رانده شدگان درگاه خدايند. سپس در اين آيه مى فرمايد:«أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» ؛ (آيا آنها در قرآن تدبر نمى كنند، يا بر دل هايشان قفل هايى نهاده شده است؟). نه يك قفل كه قفل ها، و با وجود اين قفل ها چگونه توانايى بر درك حقيقت دارند؟!
در اين كه «اَمْ» در اين جا متصله است يا منقطعه؟ در ميان مفسّران گفتگو است.(7) اگر متصله باشد معناى آيه چنين مى شود: «آيا آنها در قرآن تدبّر نمى كنند يا بر دل هاى آنها قفل ها است؟» و اگر منقطعه باشد معناى آيه چنين مى شود: «آيا آنها در قرآن تدبّر نمى كنند؟ نه، بلكه بر دل هايشان قفل ها است».
در هر صورت دليل بر اين است كه ميان تدبّر و حجاب بر دل ها تضادى وجود دارد و آن را مى توان اشاره اى به حجاب بودن ترك تدبّر دانست.
در تفسير «فى ظلال القرآن» آمده است: طبق اين آيه تدبّر در قرآن حجاب ها را از بين مى برد، روزنه هاى دل را باز مى كند، نور معرفت بر قلب جارى مى سازد، افكار را به حركت در مى آورد، عقل ها را به جوشش وا مى دارد، درون را خالص و روح را زنده و روشن و نورانى مى سازد.(8)
در اين كه چرا «قلوب» در اين آيه به صورت نكره ذكر شده؟ جمعى از مفسّران گفته اند دو دليل مى تواند داشته باشد: نخست اين كه وضع وحشتناك دل هاى آنها را مشخص كند كه دل هايى است نكره و ناشناخته، پر قساوت و ظلمانى.
ديگر اين كه منظور قلوب گروهى از آنان است، زيرا همه آنها هنوز به مرحله اى نرسيده اند كه درك و ديدشان به كلّى از كار بيفتد و قفل ها بر دل هايشان قرار گيرد.
ذكر «اقفال» به صورت جمع اشاره به حجاب هاى گوناگونى است كه بر دل هايشان افتاده؛ مانند: نفاق و عناد و لجاجت و خودخواهى و غرور.
اين نكته نيز قابل توجّه است كه ترك تدبّر و حجاب دل روى يكديگر تأثير متقابل دارند. هريك نسبت به ديگرى مى تواند در يك مرحله علت و در مرحله ديگر معلول باشد، گاه ترك تدبّر سبب تاريكى قلب مى شود، و گاه تاريكى قلب سبب ترك تدبّر بيشتر مى گردد.
اين سخن را با حديثى از امام باقر(عليه السلام) پايان مى دهيم، مى فرمايد: «قاريان و خوانندگان قرآن سه گروه اند: گروهى آن را مى خوانند و سرمايه خود قرار داده و به وسيله آن شاهان را مى دوشند! و آن را وسيله برترى جويى بر مردم قرار مى دهند! گروهى قرآن را مى خوانند و تنها الفاظ آن را حفظ مى كنند و حدودش را ضايع مى سازند و با آن هرگز به هدف نمى رسند. خدا امثال آنها را در ميان حاملان قرآن زياد نكند! گروهى ديگر قرآن را مى خوانند و دوايش را بر دردهاى قلبشان مى نهند، با آن شب بيدار مى مانند [و عبادت مى كنند] و روز را تشنه مى مانند و روزه مى گيرند و به وسيله آن در مساجدشان قيام مى كنند و از بستر برمى خيزند. خداوند عزيز جبّار به وسيله آنها بلاها را دفع مى كند و با آنان بر دشمنان اش هجوم مى برد و به خاطر آنان خداوند باران از آسمان نازل مى كند، ولى به خدا سوگند اين گونه قاريان قرآن از كبريت احمر (گوگرد سرخ) كمياب ترند؛ «فَوَاللهِ لَهؤُلاءِ فِى قُرّاءِ الْقُرآنِ أَعَزُّمِنَ الْكِبْرِيْتِ الأَحْمَرِ» ».(9)،(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.