پاسخ اجمالی:
درباره حقيقت وحى سخن بسيار گفته اند؛ ولى راه يافتن به عالَمى كه به كلّى از آن بيگانه ايم ممكن نيست، لکن مى توان وحى را از طريق آثار و اهداف و نتايج آن توضيح داد. وحى همان القاى الهى است كه به منظور تحقّق نبوّت و بشارت و انذار صورت مى گيرد، يا نورى است كه خداوند به وسیله آن، هركسى از بندگانش را که اراده كند هدايت مى كند يا وسيله اى است براى ارتباط با عالم غيب و درك معارف از آن عالَم. شايد به همين دليل است كه قرآن مجيد تنها از آثار وحى سخن گفته؛ نه از حقيقت آن!
پاسخ تفصیلی:
درباره حقيقت وحى سخن بسيار گفته اند؛ ولى ناگفته پيداست راه يافتن به عالمى كه ما را به آن راه نيست و به كلّى از آن بيگانه ايم ممكن نيست. حتى اگر شخص پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نيز براى ما شرح دهد ما جز شبحى از اين جهان مرموز و اسرارآميز نخواهيم ديد.
اين به آن مى ماند كه يك فرد بينا بخواهد براى كسى كه نابيناى مادرزاد است منظره اشعّه زيباى آفتاب و امواج لرزان دريا و بال هاى رنگارنگ طاووس و منظره جالب گل ها و شكوفه ها را در يك باغ خرّم و سرسبز توضيح دهد؛ ممكن است اين الفاظ تصوّرات مبهمى براى او ايجاد كند ولى قطعاً حقيقت اين مسائل را نابينا در نمى يابد.
ولى ما مى توانيم وحى را از طريق آثار و اهداف و نتايج اش توضيح دهيم و بگوييم وحى همان القاى الهى است كه به منظور تحقّق نبوّت و بشارت و انذار صورت مى گيرد؛ يا بگوييم نورى است كه خداوند به آن هركسى از بندگان اش را اراده كند هدايت مى كند؛ يا بگوييم وسيله اى است براى ارتباط با عالم غيب و درك معارف از آن عالم.
شايد به همين دليل است كه قرآن مجيد تنها از آثار وحى سخن گفته؛ نه از حقيقت آن!
ما نبايد از اين معنا دچار شگفتى شويم و يا عدم درك حقيقت آن را دليل بر نفى وجود آن بگيريم و يا توجيهات مادّى و جسمانى براى آن كنيم. عالَم نبوّت كه سهل است؛ گاه در جهان حيوانات كه ما آنها را موجوداتى پست تر از خود مى دانيم احساسات و ادراكاتى ديده مى شود كه براى ما قابل درك نيست؛ همه مى دانيم مدتى قبل از وقوع زلزله بسيارى از حيوانات بوسيله حسّ مرموزى كه ما از آن بى خبريم كاملا با خبر مى شوند، حالت اضطراب به آنها دست مى دهد، گاهى دست جمعى فرياد مى كشند و صداى دلخراشى كه حكايت از حادثه ناگوارى كه در شرف تكوين است مى كند سر مى دهند؛ گاه بندها را پاره كرده فرار مى كنند، در حالى كه حتى زلزله سنج هاى دقيق ما اثرى از آن زلزله را هنوز ثبت نكرده است! يا اين كه پاره اى از حيوانات وضع هوا را از ماه ها قبل پيش بينى مى كنند و خانه ها و لانه هاى خود را بر وفق آن مى سازند و آذوقه هاى لازم را تهيه مى كنند. مثلا اگر زمستان سخت و بسيار سردى در پيش باشد يكنوع واكنش نشان مى دهند كه موافق آن است و اگر كم باران و كم سرما است واكنش ديگر!
حركت دست جمعى پرندگان مهاجر و پيمودن مسافتى طولانى از منطقه استوايى به مناطق قطبى يا از منطقه قطب به منطقه استوا كه گاه حتى شب ها در هواى ابرى به اين حركت ادامه مى دهند در حالى كه هيچ انسانى بدون وسايل دقيق راهيابى حتى نمى تواند يك صدم آن راه را طى كند؛ و حركت شب پره ها در تاريكى كامل شب و عبور از لابه لاى موانع زياد و پيدا كردن شكارهاى خود در تاريكى و ظلمت مطلق و احياناً در زير امواج آب! و امثال آن، مطالبى است كه براى ما انسان ها باور كردن اش بسيار مشكل است در حالى كه علم آنها را ثابت كرده است.
وجود اين واقعيّت ها كه علم و تجربه و مشاهده از آن پرده برداشته نشان مى دهد كه آنها درك و شعور مرموزى دارند كه ما از آن بى بهره ايم. البتّه راه يافتن به جهان اسرارآميز حواس حيوانات براى ما ممكن نيست؛ ولى با اين حال واقعيّتى است كه نمى توان آن را انكار كرد.(1)
با اين كه حواس حيوانات جنبه مادى و طبيعى دارد نه ماوراى طبيعى ما از حقيقت آن بى اطلاعيم با اين حال چگونه ما مى توانيم به خاطر عدم درك جهان اسرارآميز وحى كه مربوط به عالم ماوراى طبيعت است آن را نفى كنيم و يا زير سؤال بريم؟
هدف از آنچه گفته شد استدلال بر ثبوت مسأله وحى نبود؛ بلكه براى رفع استبعاد و پاسخ به كسانى است كه وحى را به خاطر عدم ادراك حقيقت آن انكار مى كنند.
براى اثبات مسأله وحى ما راه هاى روشنى داريم از جمله اين كه:
1. از يكسو مى بينيم مردانى با دعوى نبوّت ظاهر شده اند و كتاب ها و تعليماتى با خود آورده اند كه مافوق قدرت و فكر بشر است. يك انسان درس نخوانده و از محيط فوق العاده عقب افتاده اى مانند محيط حجاز در عصر جاهليت چگونه ممكن است كتابى همچون قرآن با اين محتواى عظيم بياورد؟!
2. از سوى ديگر دعوى وحى از طرف انبياء همواره قرين با معجزات و خارق عاداتى بوده كه نشان مى داده آنها به عالم ماوراى طبيعت ارتباط دارند.
3. از سوى سوم جهان بينى توحيدى مى گويد: خداوند ما را براى تكامل و حركت به سوى ذات پاك اش كه ذاتى است بى نهايت آفريده؛ و مسلّماً پيمودن اين راه با تمام پيچ و خم ها، فراز و نشيب ها و مشكلات و خطرات تنها با پاى عقل امكان پذير نيست، چرا كه عجز و ناتوانى عقل را از درك بسيارى از حقايق به خوبى مى بينيم، و اختلافات عظيم دانشمندان و متفكّران را مشاهده مى كنيم، و محصول زندگى جوامعى را كه تنها با عقل خود، و با قوانينى كه خود وضع كرده اند مى خواهند زندگى فردى و اجتماعى را اداره كننده مشاهده مى كنيم.
بنابراين يقين داريم كه خدا نوع انسان را تنها نمى گذارد؛ و علاوه بر نيروى عقل، او را به وسيله رهبرانى كه با عالم غيب ارتباط دارند و از درياى علم الهى سيراب مى شوند، مدد مى كند، و دست اش را مى گيرد و به سوى منزل مقصود رهنمون مى گردد.
ما با اين سه قرينه به خوبى مى توانيم رابطه ميان جهان انسانيّت و عالم ماوراى طبيعت را درك كنيم و به پديده وحى ايمان بياوريم هر چند ماهيت آن را نشناسيم؛ و به تعبير ديگر علم ما در اين جا مانند بسيارى از موارد ديگر علم اجمالى است و نه علم تفصيلى.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.