پاسخ اجمالی:
جوانه هاى تفسير موضوعى قبل از هر چيز در خود قرآن ديده مى شود؛ و دستور قرآن در زمينه تفسير آيات متشابه به وسيله آيات محكم، نوعى از تفسير موضوعى است. در كلمات معصومین نيز نمونه هاى فراوانى آمده كه روش گردآورى آيات مربوط به يك موضوع، جمع بندى و استفاده از آن را به ما می آموزد. مثلا پیامبر(ص) در حدیثی برای استدلال درباره نکوهش دنیا به آیاتی از سوره حدید، زخرف، اسرا و ق؛ و علی(ع) در جمع بندی معنای کفر، به آیاتی از سوره جاثيه، نمل، بقره، ممتحنه، عنكبوت و ابراهيم استشهاد می نمایند.
پاسخ تفصیلی:
جوانه هاى تفسير موضوعى قبل از هر چيز در خود قرآن ديده مى شود؛ و دستور قرآن در زمينه تفسير آيات متشابه به وسيله آيات محكم، نوعى از تفسير موضوعى است.
در كلمات ائمه هدى(عليهم السلام) نيز نمونه هاى فراوانى آمده كه طرز گردآورى آيات مربوط به يك موضوع و جمع بندى و سپس استفاده از آن را به ما آموخته است. شايد چند نمونه زير براى اثبات اين مطلب كافى باشد:
1. در روايت معروفى كه بعنوان وصيّت و موعظه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عبدالله بن مسعود در بحارالانوار آمده(1) و روايتى است بسيار طولانى و پر معنا، نمونه هاى زيادى از اين معنا وجود دارد؛ به طورى كه مى توان گفت: اين روايت به طور كلّى بر محور تفسير موضوعى دور مى زند. از جمله هنگامى كه در نكوهش دنيا سخن مى گويد مى فرمايد: اى ابن مسعود! احمق كسى است كه طالب دنياى زودگذر باشد، سپس براى بى اعتبار بودن زرق و برق اين جهان به آيات زير استدلال مى نمايد:
«أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِى الاَْمْوَالِ وَالاَْوْلاَدِ» (2)؛ (بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است).
«وَلَوْلاَ أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِّنْ فَضَّة وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ» (3)؛ (اگر [بهره فراوان کفّار از مواهب مادى] سبب نمى شد که همه مردم امّت واحد [گمراه] شوند، ما براى خانه هاى کسانى که به [خداوند] رحمان کافر مى شدند سقفهایى از نقره و نردبانهایى [نقره اى] که از آن بالا روند قرار مى دادیم و براى خانه هایشان درها و تختهایى [زیبا و نقره اى] قرار مى دادیم که بر آن تکیه کنند).
«مَّنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَدْحُوراً» (4)؛ (هر کس که [تنها] زندگى زودگذر [دنیا] را مى طلبد، آن مقدار را که بخواهیم به هر کس اراده کنیم مى دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده [درگاه خدا] است).
در جايى ديگر پيرامون قول به غير علم مى گويد: اى ابن مسعود! بدون آگاهى درباره چيزى سخن مگوى و تا نشنوى و نبينى حرف مزن. سپس آيات متعددى از قرآن را در زمينه همين موضوع ارائه مى فرمايد:
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا» (5)؛ (از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند) و نيز مى فرمايد: «سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ» (6)؛ (گواهى آنان نوشته مى شود و [از آن] بازخواست خواهند شد). و نيز مى فرمايد: «مَّا يَلْفِظُ مِنْ قَوْل إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»(7)؛ (انسان هیچ سخنى را بر زبان نمى آورد مگر این که فرشته اى مراقب و آماده [براى ضبط آن] نزد او حاضر است!). و نيز فرمود: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (8)؛ (و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!).
همچنين بحث هاى ديگرى پيرامون ذكر الله و انفاق در راه خدا و مكارم اخلاق و غير آن با اتكاء به جمع بندى آيات قرآن در اين حديث شريف مطرح شده است.(9)
2. در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) آمده است كه در يك جمع بندى از معناى «كفر» در قرآن مجيد مى فرمايد:
«كفر» در قرآن پنج گونه است:
نخست: كفر جحود و انكار است كه آن خود بر دو گونه است: يكى انكار اصل وجود خداوند و بهشت و دوزخ و قيامت، همان گونه كه قرآن از زبان آنها نقل مى كند: «وَمَا يُهْلِكُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ» (10)؛ (و جز طبیعت روزگار ما را هلاک نمى کند).
شاخه ديگر: كفر به معناى انكار توأم با معرفت و يقين است؛ همان گونه كه در قرآن آمده است: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً» (11)؛ (و آن را از روى ظلم و تکبر انکار کردند، در حالى که در دل به آن یقین داشتند).
سوم: كفر به معناى معصيت و ترك طاعت است؛ همان گونه كه خداوند درباره گروهى از بنى اسرائيل كه بعضى از دستورات الهى را عمل مى كردند و بعضى ديگر را ترك مى گفتند؛ مى فرمايد: «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْض» (12)؛ (یا به بعضى از دستورات کتاب خدا ایمان مى آورید، و به بعضى کافر مى شوید؟!).
قسم چهارم: كفر به معناى برائت و بيزارى است؛ همان گونه كه خداوند از قول ابراهيم(عليه السلام) در برابر بت پرستان نقل فرموده است: «كَفَرْنَا بِكُمْ» (13) يعنى (ما [نسبت] به شما كافريم) و نيز فرموده است: «يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْض» (14)؛ (روز قيامت منكر يكديگر شده [و از هم بيزارى مى جوييد!]).
امّا قسمت پنجم: كفر به معناى ناسپاسى نعمت است؛ همان گونه كه خداوند فرموده: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاََزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ» (15)؛ (اگر شكرگزارى كنيد، [نعمت خود را] بر شما افزون خواهم كرد؛ و اگر ناسپاسی كنيد، مجازات من شديد است!).
سپس امام(عليه السلام) اقسام شرك را كه در قرآن مجيد آمده است، جمع آورى فرموده و آنها را به عنوان، شرك اعتقادى، شرك عملى، شرك اطاعت، شرك ريا با ذكر آياتى از قرآن مجيد شرح مى دهد.(16)
همان گونه كه ملاحظه مى كنيد امام(عليه السلام) با جمع بندى آيات «كفر» و «شرك» يك نظر كلّى بر اين دو موضوع افكنده؛ و روشن مى سازد كه اين دو واژه مفهوم وسيع و گسترده اى دارند. «كفر» هرگونه پوشانيدن حق را شامل مى شود، خواه در مسأله اعتقادات باشد يا در عمل يا در زمينه مواهب الهى و «شرك» هرگونه همتا قرار دادن براى خداوند را در بر مى گيرد، خواه در مسائل اعتقادى باشد يا عملى يا اطاعت از قوانين و مانند آن.
چهره زيباى تفسير موضوعى در كلمات امام(عليه السلام) به خوبى روشن مى شود كه چه اثرى در وسعت بينش انسان و فهم عميق آيات قرآن مى بخشد.
نمونه جالب ديگر همان چيزى است كه در حديث معروف موسى بن جعفر(عليه السلام) براى هشام بن حكم بيان شده است.
امام(عليه السلام) در بخشى از اين حديث، براى اثبات مقام عقل و خرد، آيات مربوط به «اولو الالباب» را در قرآن جمع آورى فرموده و به هشام مى فرمايد:
«ببين خداوند چگونه اولوالالباب (خردمندان و صاحبان مغز) را به بهترين وجهى ياد كرده؛ و بر قامت آنها بهترين لباس را پوشانيده است». سپس هفت آيه از قرآن مجيد را كه از اهميّت مقام اولوالالباب سخن مى گويد در كنار هم ارائه مى دهد. (سوره بقره، آيه 269 - سوره آل عمران، آيه 7 - سوره آل عمران، آيه 190 - سوره زمر، آيه 9 - سوره ص، آيه 29 - سوره مؤمن، آيه 54).(17)
جمع بندى آيات فوق و ملاحظه آنها در كنار هم، بينش عميقى به انسان در مورد فهم معناى «اولوالالباب» و مقام و موقعيت آنها مى دهد؛ و اين كارى است كه فقط از تفسير موضوعى ساخته است.
اينها نمونه هايى بود از شكوفه هاى تفسير موضوعى در كلمات پيشوايان بزرگ اسلام، و نمونه هاى متعدّد ديگرى نيز وجود دارد كه براى پرهيز از طولانى شدن بحث از ذكر آنها خوددارى مى كنيم. (18)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.