پاسخ اجمالی:
فرقه های ضالّه در مسئله تفسير به رأى، بسیاری از آیات و روایات را بر طبق اميال و افكار خود تفسير كرده اند. به عنوان مثال در كتاب «ايقان» در تفسير آيه «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ»؛ سماء را به معنى آسمان ديانت، و شمس و قمر را به معنى علوم و معارف الهى، و طلوع آنها را به معناى ظهور اديان و غروب آنها را به معنى ضلالت علما و نسخ شدن احكام شريعت سابق تفسیر کرده و مى گويند: براى هر شمسى از اين شموس مذكوره (علوم و معارف هر مذهب) محل اشراق و غروب است، و چون علماى تفسير بر حقيقت اين شمس ها اطلاع نيافتند، لذا در تفسير آيه معطّل شدند.
پاسخ تفصیلی:
فرقه های ضالّه كه در مسئله تفسير به رأى دست بسيارى از همفكران خود را بسته اند، نيز موارد فراوانى از قرآن و سنّت را بر طبق اميال و هوس ها، و افكار خود تفسير كرده اند، كه ذكر همه آنها نه لزومى دارد نه شناخت تازه اى از آنها به ما مى دهد؛ زيرا خوشبختانه در سال هاى اخير چهره استعمارى اين فرقه ها براى همگان تقريبا روشن شده است، و واضح است كه براى اين گونه افراد كه آلت دست بيگانگان و دشمنان اسلام هستند، تفسير به رأى وسيله بسيار مؤثرى است. ولى به عنوان نمونه دو مورد را يادآور مى شويم:
1. در كتاب «ايقان» در تفسير آيه شريفه «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ»(1) بعد از آنكه حمله به علماى تفسير مى كند كه چرا آن را به مشرق ها و مغرب هاى كره زمين تطبيق كرده اند و پس از آنكه «سماء» را به معناى آسمان ديانت تفسير مى كند و «شمس» و «قمر» را به معناى علوم و احكام و معارف الهى و طلوع آنها را به معناى ظهور اديان و غروب آنها را به معناى ضلالت علما و نسخ شدن احكام شريعت سابق تفسیر کرده و مى گويد: اين است معنى آيه مباركه «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ». «زيرا كه از براى هر شمسى از اين شموس مذكوره (علوم و معارف هر مذهب) محل اشراق و غروب است، و چون علماى تفسير بر حقيقت اين شمس هاى مذكوره اطلاع نيافتند، لهذا در تفسير اين آيه معطل شدند».(2)
همان طور كه ملاحظه مى كنيد چون هدف اصلى آنها اين بوده، راه را براى ادعاى نبوت مدعيان دروغين هموار كنند، و اين موضوع با خاتميت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) سازگار نبوده، ناچار دست به دامن تأويل فوق زده اند، تا بگويند اسلام هم طلوع و غروبى دارد، و غروب آن فرا رسيده و نوبت طلوع ديگر است. ولى اين دروغ پردازان لااقل توجه به اين نكرده اند كه قرآن به مشرق ها و مغرب ها، به عنوان يكى از نشانه هاى عظمت آفريدگار سوگند ياد كرده اگر منظور از «غروب»، ضلالت دانشمندان هر مذهب بوده باشد، اين موضوع نقطه درخشانى نيست كه خداوند به آن قسم ياد كند.
ولى در هر حال مى دانيم كه شمس و قمر و مغرب و مشرق در تمام كتب لغت و استعمالات روزمره ادباى عرب يك معناى حقيقى دارد كه همان دو كوكب درخشنده آسمانى مى باشند، و ما نمى توانيم بدون دليل و قرينه آيه اى را كه سخن از آنها مى گويد بر معناى ديگرى حمل كنيم. به خصوص اينكه آيه مزبور و امثال آن، معناى روشنى دارد، و آن اينكه گردش كره زمين به دور آفتاب با توجه به انحناى بيست و سه درجه اى محور زمين سبب مى شود كه خورشيد هر روز از سال، از نقطه اى طلوع و در نقطه ديگرى غروب نمايد، به طورى كه طلوع و غروب هر روز با روز قبل متفاوت است. (اين از نظر زمان). از سوى ديگر چون زمين كروى است و در عين حال به دور خود مى چرخد هر نقطه اى از كره زمين براى خود مشرق و مغربى دارد (اينهم از نظر مكان). و چون اين نظام خاص و وجود مشرق ها و مغرب ها در زندگى انسان فوق العاده مؤثر است، و سرچشمه پيدايش فصول و نتايج و بركات آنها مى گردد، خداوند در قرآن مجيد به عنوان نشانه هايى از عظمت و قدرتش به اينها سوگند ياد كرده است.
2. و نيز در همان كتاب در تفسير آيه «إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ» مى گويد: «مقصود «سماء» اديان است كه در هر ظهور مرتفع مى شود، و به ظهور بعد شكافته مى گردد يعنى باطل و منسوخ مى شود ...».(3) روشن است كه نويسنده اين گونه مطالب قبلا تصميم خود را گرفته، و عقيده اى براى خود انتخاب نموده بعد دست و پا مى زند كه براى آن شاهد و گواهى پيدا كند، و چون شاهد و گواهى نمى يابد دست به دامن تفسير به رأى مى زند شايد گمشده خود را از اين راه پيدا كند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.