پاسخ اجمالی:
يكى از احاديثى كه اهل سنت در مورد فضيلت خلفا به آن استدلال مى كنند، حديث معروف به «لزوم متابعت از سنت خلفا» است؛ که پیامبر(ص) فرمودند: «...بر شما باد به سنت من و خلفاى راشدين هدايت شده، بر آن محكم باشيد...». علاوه بر ضعف سندی، مفاد حديث با واقعيت خارجى بين صحابه سازگارى ندارد؛ زيرا بسيارى از صحابه با سنت ابوبكر و عمر مخالفت كردند و حتى خليفه دوّم و اوّل در مسائل بسيارى اختلاف داشتند.
پاسخ تفصیلی:
يكى از احاديثى كه بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مورد فضيلت سه خليفه به آن استدلال مى كنند حديث معروف به «لزوم متابعت از سنت خلفا» است. آن ها اين حديث را تنها بر چهار خليفه بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) منطبق مى كنند و در باب احكام فقهى و اخلاقيات و نيز علم اصول و كلام اسلامى به آن بر حجيّت سنت و لزوم پيروى از آنان استفاده مى نمايند. و نيز هنگامى كه نسبت به رفتار برخى از خلفا اعتراض مى شود به اين حديث تمسك مى كنند. اينك جا دارد كه اين حديث را به طور مستقل مورد بحث و بررسى سندى و دلالى قرار دهيم.
نقل حديث:
ترمذى به سند خود از على بن حجر و او از بقية بن وليد، از بحير بن سعيد، از خالد بن معدان، از عبدالرحمن بن عمرو سلمى از عرباض بن ساريه نقل مى كند كه گفت: «رسول خدا(صلى الله عليه وآله) روزى بعد از نماز صبح براى ما موعظه اى بليغ ايراد كرد كه چشمها از آن گريان شد و قلب ها از آن خوفناك گرديد. مردى گفت: كه همانا اين موعظه شخصى است كه وداع كننده است، پس اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! بر چه چيز با ما عهد و پيمان مى بندى؟ حضرت فرمود: وصيت مى كنم شما را به تقواى الهى و گوش فرا دادن و اطاعت كردن [از حاكم] گرچه بنده حبشى باشد؛ زيرا هر كس بعد از من زندگى كند اختلاف زيادى را خواهد ديد، و بپرهيزيد از امورى كه حادث مى شود؛ زيرا آن ها ضلالت است. پس هر كس آن ها را درك كرده بر شما باد به سنت من و سنت خلفاى راشدين هدايت شده، بر آن محكم باشيد».(1)
اين حديث را به همين مضمون ابوداود در «سنن» و ابن ماجه در «سنن» و احمد بن حنبل در «مسند» و حاكم نيشابورى در «المستدرك على الصحيحين» نقل كرده اند.(2)
نقد اجمالى حديث:
قبل از بررسى سندهاى اين حديث به طور اجمال به نكاتى چند در مورد آن اشاره مى كنيم:
1 ـ مفاد اين حديث با واقعيات خارجى بين صحابه سازگارى ندارد؛ زيرا مشاهده مى كنيم كه چه بسيارى از آنان را كه با سنت ابوبكر و عمر مخالفت كردند با اينكه اين افراد نزد آن ها از خلفاى راشدين به حساب مى آمدند، بلكه حتى خليفه دوّم با خلیفه اوّل در بسيارى از مسائل با هم اختلاف نمودند، حال اگر اين حديث از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) رسيده بود نبايد چنين مخالفت هايى مشاهده مى شد.
2 ـ مضمون اين حديث با تمام طرق آن به شخصى به نام عرباض بن ساريه منتهى مى شود و او تنها راوى آن به حساب مى آيد، و اين به تنهايى موجب شك و ترديد در صدور اين حديث است؛ زيرا آن گونه كه عرباض مى گويد اين حديث در مسجد و بعد از نماز به عنوان موعظه بليغ ايراد شده به حدّى كه همه را محزون و گريان كرده است، و پيامبر نيز به اين امت وصيت نموده است. حال با اين وضع چگونه تنها راوى آن يك شخص يعنى عرباض بن ساريه سلمى است؟!
3 ـ اين حديث تنها در شام منتشر شده و نقل و ترويج آن توسط اهل شام بوده است، و بيشتر راويان آن به خصوص اهل حمص اند كه همگى از انصار معاويه و دشمن ترين افراد نسبت به حضرت على(عليه السلام) مى باشند. و لذا حديث فوق از اين جهت نيز مورد تضعيف شديد قرار مى گيرد.
معرفی عرباض بن ساريه
گفتيم كه تنها راوى اين حديث عرباض بن ساريه سلمى است، و در احوال او گفته شده كه او اهل صُفّه بوده كه وارد شام شد(3) و در شهر حمص سكنى گزيد.(4) بخارى و مسلم از او روايت نقل نكرده اند. ولی حديث او در صحاح اربعه ديگر وارد شده است.(5) او در سال 75 از دنيا رحلت نمود.(6)
اين شخص در شام و شهر حمص كه از شهرهاى نواصبِ پست به حساب مى آمده سكنى گزيده است. و در محيطى زندگى كرده كه اكاذيب و افترائاتى بر ضدّ امام على(عليه السلام) و اهل بيت(عليهم السلام) شايع شده بود و لذا به تبع اهالى آن ديار او نيز در صدد نشر اين نوع اكاذيب و نسبت دادن آن ها به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) برآمده است.
معرفی راويان طبقه دوم
اين حديث توسط چهار نفر از عرباض بن ساريه نقل شده است:
1 ـ يحيى بن ابى المطاع شامى
او كسى است كه ابن قطان درباره او گفته: «حالش را نمى شناسم».(7) و نيز از عرباض روايت نقل مى كرده در حالى كه او را ملاقات نكرده است كه اين روايتش از جمله آن ها است.(8)
2 ـ حجر بن حجر حمصى
او از اهالى حمص است. و ابن قطان او را غيرمعروف شمرده است.(9)
3 ـ عبدالرحمن بن عمرو شامى
او تنها شخص معروف در نقل اين حديث از عرباض بن ساريه است كه اكثر طرق آن به او باز مى گردد. ابن قطّان او را مجهول الحال مى داند.(10)
4 ـ معبد بن عبدالله بن هشام
اين راوى تنها در روايت حاكم آمده است ولى خود حاكم از آنجا كه در طريق به او شرايط نقل حديث را در كتابش نمى بيند مى گويد: من آن را ترك كرده ام.
راويان طبقه سوم
راويان اين حديث در طبقه سوم سه نفرند:
1 ـ عبدالله بن علاء دمشقى
او از اهل دمشق بوده و حتى ذهبى او را به عنوان رئيس دمشق توصيف كرده است.(11) و ابن حزم نقل كرده كه يحيى بن معين و ديگران او را تضعيف كرده اند.(12)
2 ـ ضمرة بن حبيب حمصى
او نيز از اهالى حمص بلكه مؤذّن مسجد جامع حمص به حساب آمده است.(13)
3 ـ خالد بن معدان حمصى
او عمده در روايت اين حديث است، كه از اهل حمص و از شيوخ شام، بلكه صاحب شرطه يزيد بن معاويه بوده است.(14)
ابن عساكر مى گويد: «او متولّى شرطه يزيد بن معاويه بوده است».(15)
راويان طبقه چهارم
راويان حديث در اين طبقه شش نفرند:
1 ـ محمد بن ابراهيم بن حارث تيمى دمشقى
عقيلى از عبدالله بن احمد بن حنبل و او از پدرش نقل كرده كه گفت: «او احاديث منكر را نقل مى كند».(16)
2 ـ بحير بن سعيد حمصى
او از شهر نواصب به حساب آمده است.(17)
3 ـ وليد بن مسلم دمشقى
او از مواليان بنى اميه و عالم شام معرفى شده است.(18) در ترجمه او گفته شده كه او مدلّس بوده و از كذّابين تدليس مى كرده است. از مالك ده حديث نقل كرده كه اصل و اساسى ندارد. و نيز احاديث منكر داشته است.(19)
4 ـ معاوية بن صالح حمصى
او از اهالى حمص و قاضى اندلس در دولت اموى بوده است.(20) و از جمله كسانى است كه اهل لهو و لعب بوده و بدين جهت برخى از محدّثين، كتابت حديث از او را ترك كرده اند.(21) و ابن ابى حاتم مى گويد: به حديث او احتجاج نمى شود.
5 ـ ثور بن يزيد حمصى
ذهبى او را عالم حمص معرفى كرده است.(22) و او كسى است كه به جهت كشته شدن جدّش در صفين همراه با معاويه، حضرت على(عليه السلام) را دوست نداشته است.(23) ابن عدى او را از جمله ضعفا برشمرده است.(24)
6 ـ عمرو بن ابى سلمه دمشقى
او را ساجى و ابن معين تضعيف كرده است. و ابوحاتم گفته كه به او احتجاج نمى شود. و عقيلى گفته: در حديثش وهم است. و احمد گفته: از زهير احاديث باطلى را روايت كرده است.(25)
اين حديث بر فرض صحت سند قابل انطباق بر مبانى شيعه اماميه در اصول دين و فقه است؛ زيرا در اين حديث امر به متابعت از سنت خلفاى بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شده و سنت آنان همانند سنت حضرت مورد امر به متابعت قرار گرفته است. و از طرفى مى دانيم كه احاديث همانند قرآن مى توانند يكديگر را تفسير كنند. و لذا با مراجعه به حديث ثقلين و حديث دوازده خليفه و حديث سقيفه و ديگر احاديث پى مى بريم مقصود پيامبر(صلى الله عليه وآله) از خلفاى راشدين مهديين كه سنتشان بر ديگران حجت است همان امامان دوازده معصوم از ذريه پيامبر است. (26)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.