پاسخ اجمالی:
چه شباهتى است بین عصاى پیامبرى معصوم، و تازیانه فردی که کسى از آن در امان نمانده مگر عده کمى از بزرگان صحابه؟ و چه تناسبى است میان موسى با کسى که خود اعتراف مى کند: «صبح کردم در حالى که مردم را مى زنم و کسى ما فوق من نیست مگر پروردگارعالمیان»، و درباره او گفته شده: « تازیانه عمر ترسناک تر از شمشیر حجّاج بود». در ثانی این شاعر چنین وانمود مى کند که تازیانه عمر تنها براى اشخاص مستکبر و گمراه بکار مى رفت در حالى که به اعتراف علماى اهل سنت، عمر افرادى را با تازیانه زد که نه گمراه بودند و نه مستکبر.
پاسخ تفصیلی:
محمد حافظ ابراهیم در قصیده عمریّه خود چنین سروده است:
«أغنتْ عن الصارمِ المصقولِ درّتُه *** فکم أخافت غویَّ النفسِ عاتیها
کانت له کعصا موسى لصاحبِها *** لا ینزلُ البُطْلُ مجتازاً بوادیها» (1)
(تازیانه اش، او را از شمشیر تیز صیقلى شده بى نیاز مى کرد، و چقدر اشخاص گمراه و مستکبر را ترساند. این تازیانه براى او مانند عصاى موسى براى صاحبش بود که باطل و کذب ، بعنوان عبور کننده به آن سرزمین فرو نمى آمد) .
در پاسخ مى گوییم: چه شباهتى است بین عصاى پیامبرى معصوم، و تازیانه انسانى که کسى از آن در امان نمانده مگر افراد کمى از بزرگان صحابه؟! چنانچه گفته شده است: «لعلّ دِرَّته لم یسلم من خفقتها إلاّ القلائل من کبار الصحابة ، وکانت الدرّة فی یده على الدوام أنّى سار ، وکان الناس یهابونها أکثر ممّا تخیفهم السیوف»؛ (شاید کسى از ضربه آن در امان نمانده باشد مگر افراد کمى از بزرگان صحابه، و این تازیانه همیشه وهرکجا مى رفت در دستش بود، و مردم از این تازیانه بیشتر از شمشیر مى ترسیدند). و چه تناسبى است میان شخصیت پیامبرى اولوالعزم همانند موساى کلیم با کسى که خود اعتراف مى کند: «أصبحتُ أضربُ الناس لیس فوقی أحد إلاّ ربّ العالمین»(2)؛ ( صبح کردم در حالى که مردم را مى زنم و کسى ما فوق من نیست مگر پروردگارعالمیان)؛ همچنین درباره او گفته شده: «لدرّة عمر أهیب من سیف الحجّاج»؛ (همانا تازیانه عمر ترسناک تر از شمشیر حجّاج بود) آن گونه که در «محاضرة السکتواری»(3) آمده است .
آیا این تازیانه شبیه آن عصا است؟!، این شاعر در شعر خود چنین وانمود مى کند که تازیانه عمر تنها براى اشخاص مستکبر و گمراه بکار مى رفت در حالى که به اعتراف علماى اهل سنت، عمر افرادى را با تازیانه زد که نه گمراه بودند و نه مستکبر! از جمله: زنانى که بر دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) - زینب - گریه مى کردند را زد و آن حضرت دستش را گرفت و فرمود: «مهلا یا عمر!»(4)؛ ( اى عمر! آرام بگیر)
یا وقتى اُمّ فروه دختر ابوقحافه را که بر پدرش گریه مى کرد، زد(5)!
یا وقتى «تمیم دارى» را به خاطر اینکه پس از نماز عصر، نماز خواند زد(6)!
یا وقتى منکدر و زید جهنى و دیگران را زد به خاطر اینکه بعد از نماز عصر، نماز خواندند(7)!
یا هنگامى که در قصّابى، هر که براى اهل خود دو روز پشت سرهم گوشت خریده بود را زد(8)!
یا زدنِ مردى که به بیت المقدس رفته بود در حالى که رفتن به آنجا سنّت است(9)!
یا زدنِ روزه داران در «رجب» در حالى که روزه آن مستحبّ موکّد است(10)!
یا زدنِ سؤال کننده درباره آیه اى از قرآن(11)!
یا زدن مسلمانى که کتابى پیدا کرده بود و در آن دانشى بود(12)!
یا زدنِ مسلمانى که کتابى از دانیال نبى(علیه السلام) پیدا کرد(13)!
یا زدنِ کسى که کنیه اش ابو عیسى بود، به این بهانه که عیسى پدر ندارد(14)!
یا زدن بزرگ قبیله ربیعه بدون هیچ گناهى!(15)!
یا زدنِ کسى که مدّت زمانى طولانى روزه گرفته بود .(16)!
و موارد دیگرى که قابل شمارش نیست ; پس این تشبیه کاملا بى اساس و باطل است.(17)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.